فهرست مطالب

فصلنامه پژوهشهای اقتصادی (رشد و توسعه پایدار)
سال دوازدهم شماره 4 (زمستان 1391)

  • تاریخ انتشار: 1391/11/03
  • تعداد عناوین: 8
|
  • مصطفی کریم زاده، خدیجه نصراللهی، سعید صمدی، رحیم دلالی اصفهانی صفحات 1-25
    الگوی رمزی[1]، یکی از مهمترین الگوهای پایه ای برای مطالعه تخصیص بین دوره ای منابع می باشد. با توجه به اینکه این الگو براساس اصول بهینه یابی متعارف اقتصاد خرد استخراج شده است، الگوی رمزی در اقتصاد کلان نوین – اقتصاد کلان با مبانی خرد- از جایگاه ویژه ای برخوردار است و در بسیاری از پژوهش های اقتصادی به عنوان یک نظریه مرجع، مد نظر قرار می گیرد. کاربرد الگوی رمزی در اقتصاد ایران می تواند مبانی نظری مناسبی را جهت توضیح واقعیات اقتصاد ایران فراهم نماید و همچنین می تواند رویکرد جدیدی را برای پژوهشگران و محققان اقتصادی ایجاد نماید.
    کالیبره کردن الگوی رمزی تعمیم یافته برای اقتصاد ایران، هدف اصلی این پژوهش است. برای این منظور، ابتدا رابطه مبادله که بیانگر ارتباط اقتصاد داخلی با دنیای خارج است، وارد الگو می شود و با استفاده از اصول بهینه یابی پویا و حل شرایط مرتبه اول، مسیر بهینه متغیرها به صورت ریاضی استخراج می گردد. آنگاه با استفاده از نرم افزار GAMS الگوی رمزی تعمیم یافته برای اقتصاد ایران در دوره زمانی 1415- 1385 کالیبره می شود. با کالیبره کردن الگو، مسیر بهینه متغیرها استخراج می گردد.
    نتیجه بررسی حاکی از آن است که مسیر بهینه تولید ناخالص ملی و مصرف در طول زمان فزاینده است اما مسیر بهینه موجودی سرمایه و سرمایه گذاری ابتدا فزاینده و سپس کاهنده می باشد. در بخش پایانی نیز حساسیت الگو نسبت به پارامترهای نرخ رجحان زمانی، کشش جانشینی بین دوره ای مصرف، کشش تولیدی سرمایه و نرخ رشد نیروی کار بررسی می شود.
    اجرای سناریوهای مختلف نشان می دهد که کشش تولیدی سرمایه و نرخ رشد نیروی کار اثر مثبت بر رفاه اجتماعی و مسیر بهینه متغیرها دارد؛ در حالی که نرخ رجحان زمانی و کشش جانشینی بین دوره ای مصرف دارای اثر معکوس بر میزان رفاه اجتماعی و مسیر بهینه متغیرها می باشد.
    کلیدواژگان: رابطه مبادله، الگوی رمزی تعمیم یافته، نرخ رجحان زمانی، کالیبره کردن، تحلیل حساسیت، اقتصاد ایران، طبقه بندی JEL: F32، E22، F41
  • زهرا نصراللهی، سمانه طالعی اردکانی صفحات 27-54
    اقتصاد سایه ای، بخش مهم و انکار ناپذیر اقتصاد تمام کشورها بخصوص کشورهای در حال توسعه است. اکثر واحدهای فعال در این بخش از اقتصاد، دارای اثرات جانبی منفی زیست محیطی می باشند. با توجه به طرح مباحث توسعه پایدار و فشارهای جهانی رو به رشد به منظور اتخاذ سیاست هایی در جهت حفظ و حمایت از محیط زیست، توجه به عواملی که سلامت محیط زیست را در معرض تهدید قرار می دهد، از اهمیت جدی برخوردار می باشد.
    مقاله حاضر ضمن اینکه برای نخستین بار به بررسی تاثیر متغیرهای شاخص سیاسی و نسبت جمعیت فعال به کل جمعیت بر متغیر پنهان اقتصاد سایه ای می پردازد، اولین مطالعه ای است که علاوه بر بررسی اثرات مستقیم متغیرهای علی اقتصاد سایه ای، به بررسی اثر برهم کنش این متغیرها بر روی متغیر پنهان اقتصاد سایه ای به منظور تخمین روند و حجم آن با کاربرد نرم افزار مدل سازی لیزرل می پردازد؛ و با توجه به اینکه در ایران، موضوع اثرات منفی فعالیت های اقتصاد سایه ای روی محیط زیست تا کنون مورد توجه قرار نگرفته و در سایر کشورها نیز ادبیات موجود در این حوزه بسیار محدود بوده و عمدتا مباحث به صورت کلی و نظری مطرح شده است، برای اولین بار به بررسی ارتباط اقتصاد سایه ای و آلودگی هوا پرداخته است.
    نتایج حاصل از مطالعه حاضر مبین این است که میانگین نسبت حجم اقتصاد سایه ای به تولید ناخالص داخلی طی دوره مورد بررسی (1386-1354) معادل 25/12 درصد بوده و به طور متوسط، به ازای هر یک واحد افزایش در اندازه اقتصاد سایه ای، آلودگی هوا به مقدار 17/0 درصد افزایش می یابد.
    کلیدواژگان: اقتصاد سایه ای، آلودگی هوا، مدل علل چندگانه، آثار چندگانه، نرم افزار لیزرل، طبقه بندی JEL: E26، O17، Q53، C61
  • محمدحسن زاده، حسین صادقی، علی یوسفی، بهرام سحابی، علی قنبری صفحات 55-74
    در این مطالعه، اثرات نوسان قیمت نفت بر رفاه خانوارها در دهک های مختلف درآمدی مورد بررسی قرار گرفته است. با توجه به قابلیت های مدل تعادل عمومی قابل محاسبه نسبت به مدل های تک معادله ای، این روش انتخاب، و همچنین از معیار تغییرات معادل (EV) به منظور ارزیابی تغییرات رفاه خانوارها استفاده شده است.
    نتایج نشان می دهد که اثر نوسانات قیمت نفت بر درآمد، هزینه و رفاه خانوارهای شهری، بیشتر از خانوارهای روستایی بوده و به عبارتی، وابستگی درآمد خانوارهای شهری به قیمت نفت، بیش از خانوارهای روستایی است.
    همچنین افزایش قیمت نفت نسبت به کاهش آن، تاثیر بیشتری بر رفاه، درآمد و هزینه خانوارها دارد. نسبت EV به کل مخارج برای ثروتمندان و فقرا تقریبا یکسان است که نشان می دهد با کاهش قیمت نفت، فشار یکسانی به فقرا و ثروتمندان وارد می شود.
    کلیدواژگان: نوسان قیمت نفت، مدل تعادل عمومی قابل محاسبه، رفاه خانوارها در دهک های مختلف درآمدی، طبقه بندی JEL: L72، D58، C68
  • یدالله دادگر، وحید فیروزان سرنقی صفحات 79-102
    از بررسی نظریات شاخص مربوط به تعیین نرخ سود در عقود مبادله ای، ملاحظه می شود که تا کنون دیدگاه جامعی ارایه نشده، بلکه با دیدگاه های پراکنده، غیرمنسجم و گاه متناقض روبرو هستیم. برخی از این دیدگاه ها سازگاری کافی با نظریات اقتصادی ندارند و برخی دیگر که بیشتر بر بازار سهام متکی هستند، از جریانات سفته بازی مصون نیستند، یا اینکه بازدهی سرمایه های بین المللی و بورس های خارجی (مانند لایبور) را راهنمای عمل قرار می دهند که این نیز به نوبه خود، اگر چه می تواند سمت و سوی بازدهی سرمایه باشد ولی از واقعیت های اقتصادی حاکم بر ایران دور است. از این رو، رویکرد هزینه سایه ای که در این مقاله تبیین و به کار گرفته شده است، می تواند با پوشش ویژگی ها و الزامات گفته شده نظریه ای سازگار در تعیین نرخ سود باشد. این نظریه با اتکا به اطلاعات درونی واحدهای تولیدی به برآورد بازدهی سرمایه و هزینه فرصت سرمایه در اقتصاد می پردازد. نظریه مذکور روشی کارآمد برای تعیین نرخ سود معرفی می کند که با لحاظ ویژگی های بیان شده بر مساله اطلاعات نامتقارن نیز که بین بانک و متقاضی تسهیلات رخ دهد، غلبه می یابد. این مقاله تحلیلی و مبتنی بر تحلیل های آماری و اقتصادسنجی خواهد بود. (نویسندگان این دیدگاه را به عنوان یک جایگزین فنی مطرح می کنند و از نقد دیگر رویکردها نسبت به آن استقبال می کنند).
    کلیدواژگان: نرخ سود، عقود مبادله ای، بانکداری اسلامی، اقتصاد ایران طبقه بندی Jel: G 21، L30
  • پرویز محمدزاده، غلامحسین رهنمای قراملکی صفحات 103-124
    دانش و تکنولوژی می تواند نقش اساسی در رشد و ایجاد ارزش افزوده جوامع داشته باشد. تحقیق و توسعه از مقولات مهم اقتصادی است که سبب بهبود تکنولوژی می شود و از این رو، نقش به سزایی در توسعه تکنولوژی و افزایش ظرفیت های تولیدی دارد. اگرچه کشورهای در حال توسعه اخیرا به اهمیت R&D پی برده اند، اما واحدهای تولیدی این کشورها قادر به سرمایه گذاری بیشتر در R&D نیستند، همچنین در مراحل اولیه توسعه، شکاف تکنولوژیکی موجود بین این کشورها و رهبران تکنولوژی، امکان موفقیت فعالیت های R&D را کاهش می دهد؛ زیرا با توجه به شکاف موجود، کشورهای مزبور از پایه تکنولوژیکی معقولی برای نوآوری برخوردار نمی باشند. لذا در مراحل اولیه توسعه علاوه بر فعالیت های R&D، واردات کالاهای سرمایه ای نیز می تواند در توسعه تکنولوژی و افزایش ظرفیت های تولیدی کشورهای در حال توسعه موثر باشد.
    در این مطالعه با استفاده از روش اقتصادسنجی داده های تابلویی، به بررسی تاثیر حجم سرمایه R&D داخلی و موجودی سرمایه خارجی بر ارزش افزوده در صنایع متوسط و بزرگ ایران، طی دوره زمانی 1386-1373 پرداخته شده است.
    نتایج به دست آمده نشان می دهد که طی دوره مزبور، موجودی سرمایه داخلی، موجودی سرمایه خارجی، سرمایه انسانی و حجم سرمایه R&D داخلی دارای تاثیر مثبت و معنی دار بر ارزش افزوده در صنایع متوسط و بزرگ ایران هستند. همچنین نتایج نشان می دهد که هر چند مطابق انتظار، تعداد نیروی کار شاغل دارای تاثیر مثبت بر ارزش افزوده صنایع مورد بررسی بوده اند، با وجود این، نتایج از لحاظ آماری معنی دار نبوده است.
    کلیدواژگان: : حجم سرمایه R&D داخلی، موجودی سرمایه خارجی، صنایع متوسط و بزرگ ایران، داده های تابلویی، طبقه بندی JEL: C23، F14، O33، O14
  • محمدعلی فیض پور، سعیده رادمنش صفحات 125-153
    بنگاه های اقتصادی اگرچه با اندازه هایی کاملا متفاوت به بازار وارد می شوند، اما واقعیت های موجود نمایانگر آن است که با گذشت زمان، توزیع اندازه بنگاه های جدیدالورود به فعالیت اقتصادی، از پراکندگی به همگنی بیشتر می گراید. این موضوع در ادبیات اقتصاد صنعتی با عنوان دینامیزم صنعتی شناخته شده است. در این حوزه و میان دیدگاه های متفاوتی که می کوشد تغییر در توزیع اندازه را با گذشت زمان توضیح دهد، دیدگاه یادگیری بر اساس تجربه[1] دیدگاهی غالب است که بر اساس آن بنگاه های اقتصادی با هر اندازه ای به فعالیت وارد شوند، با گذشت زمان یاد خواهند گرفت که اندازه ای که آنها می توانند در بلندمدت در بازار باقی بمانند، چه میزان است. در این میان، بنگاه هایی که نتوانند در زمانی معقول به چنین یادگیری دست یابند، مجبور خواهند بود که از بازار خارج شوند. از این رو، بررسی نحوه توزیع اندازه بنگاه های اقتصادی در زمان ورود و تعدیل آن با گذشت زمان، موضوعی است که از هر حیث اهمیت یافته و نه تنها می تواند برای بنگاه های جدیدالورود کاربردی اساسی داشته باشد، بلکه می تواند با کاهش زمان تعدیل برای بنگاه های موجود، امکان بقای آنها را در بازار افزایش دهد. بر این اساس، بررسی این موضوع که تاکنون در اقتصاد ایران کمتر بدان توجه گردیده، موضوع اساسی این مقاله را تشکیل داده و بررسی آن در صنایع تولیدی ایران با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، کانون تمرکز این مقاله با استفاده از داده های بنگاه های صنعتی، جمع آوری شده توسط مرکز آمار ایران طی دوره ای ده ساله می باشد.
    نتایج حاکی است که متوسط اندازه بنگاه های جدیدالورود در صنایع مورد بررسی، کوچکتر از این متوسط در بنگاه های موجود در صنایع مذکور بوده است. به عبارت دیگر و همسو با مطالعات انجام شده، بنگاه های اقتصادی صنایع تولیدی ایران نیز در مقایسه با بنگاه های موجود در اندازه هایی کوچکتر متولد می شوند. علاوه بر آن، پراکندگی گسترده اندازه این بنگاه ها در زمان ورود در اکثر صنایع با یادگیری طی دوره کاهش یافته و به سمت همگنی بیشتر و تعدیل اندازه گرایش یافته، همچنین نتایج نشان دهنده آن است که اگرچه در قریب به اتفاق صنایع منتخب مورد بررسی، متوسط اندازه بنگاه های جدیدالورود باقیمانده تا پایان دوره افزایش یافته، اما شدت افزایش در بین این بنگاه ها در سه گروه بنگاه (با اندازه ای کوچکتر از متوسط، نزدیک به متوسط و بزرگ تر از اندازه متوسط صنعت) قابل تفکیک است.
    متوسط رشد اندازه بنگاه های در دامنه میانی، حدود نصف رشد گروه کوچکتر است، در حالی که این رشد برای بنگاه های در گروه بزرگتر حدود نصف گروه قرار گرفته در دامنه نزدیک به متوسط اندازه صنعت است. این موضوع به عنوان اساسی ترین یافته های بررسی دینامیزم صنعتی در اقتصاد ایران، نشان دهنده آن است که بر خلاف معمول، معیار کوچک و متوسط می تواند متناسب با نوع صنعت تغییر یافته و یا تحت تاثیر زمان قرار گیرد. بنابراین، اطلاق تعریفی مطلق برای مفهومی متغیر (بنگاه های کوچک، متوسط و بزرگ) با توجه به یافته های این پژوهش چندان منطقی به نظر نمی رسد.
    کلیدواژگان: توزیع اندازه بنگاه، دینامیزم صنعتی، صنایع تولیدی ایران، طبقه بندی JEL: N65، L11، D21
  • محمد قلی یوسفی صفحات 155-170
    هدف این مطالعه، شناسایی بخش های کلیدی در ارتباط با تولید و اشتغال در اقتصاد ایران بوده است. که با استفاده از جدول داده - ستانده و رویکرد حذف فرضی صورت گرفته است.
    در این مقاله، فعالیت های اقتصادی در 36 بخش تجمیع شده است. نتیحه مطالعه نشان می دهد که در پنج بخش از این فعالیت ها هر دو نوع پیوندهای پسین و پیشین، قوی بوده یعنی هم بر روی سایر فعالیت ها اثر گذار بوده و هم خود از آنها تاثیر می پذیرفته اند. اینها شامل کشاورزی، ساختمان سازی، عمده فروشی و خرده فروشی، خدمات حمل و نقل و سایر خدمات می باشند.
    همچنین در شش رشته فعالیت، اثرات پیوندهای پیشین قویتر بوده است؛ یعنی آنها بر روی سایر فعالیت ها بیشتر اثر می گذارند که اینها عبارتند از فعالیت های مربوط به استخراج نفت و گاز طبیعی، معادن، صنایع شیمیایی و پتروشیمی، محصولات کانی غیرفلزی، فلزات اساسی، آب، برق و گاز. اما در چهار رشته فعالیت مربوط به صنایع غذایی و آشامیدنی ها، ساخت وسایل حمل و نقل موتوری، خدمات بخش عمومی و بهداشتی، اثرات پیوندهای پسین، قویتر است.
    محاسبه میزان اشتغالزایی بخشها نیز حکایت از آن دارد که فعالیت های کشاورزی، ساختمان سازی، عمده فروشی و خرده فروشی، خدمات حمل و نقل، صنایع غذایی و خدمات بخش عمومی بهداشتی و آموزشی و صنایع ساخت وسائل نقلیه موتوری و سایر تجهیزات از مهمترین فعالیت های اشتغالزا در کشور می باشند.
    یافته های مربوط به همبستگی رتبه ای بین اشتغالزایی بخشها و پیوندهای پسین و پیشین نیز این نتیجه را تقویت می کند؛ زیرا تنها پیوندهای پسین با اشتغالزایی بخشها، همبستگی قوی و از نظر آماری معنی دار داشته اما همبستگی اشتغالزایی بخشها با پیوندهای پیشین ضعیف بوده است.
    کلیدواژگان: پیوند پسین و پیشین، بخش کلیدی، ضریب فزاینده تولید، ضریب همبستگی رتبه ای، روش حذف فرضی طبقه بندی JEL: C67، N6، O5
  • فیروز فلاحی، بهزاد سلمانی، سیمین کیانی صفحات 171-194
    در این مطالعه، سعی شد با متدولوژی جدید سری زمانی، همگرایی درآمد سرانه بین کشورهای اسلامی مورد مطالعه قرار گیرد. نکته تمایز این مطالعه نسبت به مطالعات مشابه، این می باشد که در بررسی همگرایی، بیشتر از داده های مقطعی یا پانل دیتا استفاده می شود، ولی این مطالعه، از متدولوژی سری زمانی که توسط وگلسنگ (1998) پیشنهاد شده، استفاده می کند.
    نقطه قوت این روش، این است که نتایج برآوردی بسته به اینکه متغیرها انباشته از درجه صفر باشند یا انباشته از درجه یک، تغییر نکرده و در عین حال امکان وجود شکست ساختاری را نیز در نظر می گیرد.
    نتایج برآوردی، حاکی از وجود همگرایی بتا در اکثر کشورهای اسلامی به سمت مقدار متوسط درآمد سرانه این گروه از کشورها می باشد. در این میان، شواهد حاکی از وجود واگرایی در کشورهای کامرون، اندونزی، مالزی، نیجر، چاد و توگو می باشد، که این واگرایی برای کشورهای چاد و توگو قبل از شکست ساختاری و برای سایر کشورها بعد از شکست ساختاری اتفاق افتاده است.
    همچنین در این مطالعه، تاریخ شکست درآمد سرانه کشورهای اسلامی نیز تخمین زده شده و در مورد دلایل آن بحث شده است.
    کلیدواژگان: همگرایی بتا، کشورهای اسلامی، اقتصادسنجی سری زمانی، شکست ساختاری، درآمد سرانه، طبقه بندی JEL: C22، O47
|
  • Mostafa Karimzadeh, Khadijeh Nasrollahi, Saeid Samadi, Rahim Dallali Isfahani Pages 1-25
    Ramsey model is one of the most important basic models to study intertemporal resource allocation. This model is derived from microeconomic optimal principle so it has a key role in macroeconomics with micro foundations. Hence، in many economic researches it is considered as a reference theory. Application of this model in economy of Iran will provide an appropriate theorem framework for explaining empirical facts of the Iranian economy and will introduce a new approach to researchers. The main idea of this study is generalizing Ramsey model through including terms of trade and its calibration in the economy of Iran. For this purpose first، the model is explained. Then، the first order condition is derived and mathematical optimal path of variables is solved. Finally، the model is calibrated by GAMS package for economy of Iran in time period (2006-2036). The results indicate that there is a feasible solution for model and the optimal path of variables can be observed. The optimal path of Gross National Production and Consumption are increasing but the optimal path of capital stock and investment is primarily increasing then decreasing. In the final section of this paper a sensitivity analysis is presented. Some scenarios are designed for the important parameters of model like time preferences rate، intertemporal substitution elasticity of consumption، labour growth rate and output elasticity of capital. Sensitivity analysis shows that output elasticity of capital and labour growth rate increased the social welfare and shifted optimal path of variables upward. But time preferences rate and intertemporal substitution elasticity of consumption had inverse effect on social welfare and optimal path of variables.
  • Zahra Nasrolahi, Samaneh Talei Ardakani Pages 27-54
    Shadow economy is an important part of economy in almost all countries especially the developing ones. Most of active firms in this part of economy have negative externality on the environment. Considering the importance of sustainable development and growing international pressures to maintain and support the environment more and more attentions have been drawn to the factors affecting and threatening environmental health. The present paper for the first time considers the role of variables like polity index and active population to total population ratio and how they affect the shadow economy. In addition to the main direct effects of these variables on shadow economy the indirect effects of causal variables through interaction with shadow economy are also examined. Since the relationship between shadow economy and air pollution has been somehow disregarded in economic literature to a large extent in Iran and to some extent at international level the present paper for the first time focuses on the relationship between shadow economy and air pollution. The results indicate that on average the ratio of shadow economy to GDP is 12.25% and a 1% increase in the size of the shadow economy raises the water pollution by 0.17%.
    Keywords: Shadow economy, Air pollution, Multiple Indicators, Multiple Causes Model, Lisrel software JEL Classification: E26, O17, C61, Q53
  • Mohammad Hassanzadeh, Hossein Sadeghi, Ali Usefi, Bahram Sahabi, Ali Ghanbari Pages 55-74
    In this paper the impacts of oil price fluctuations on the household welfare for different income groups have been studied using computational general equilibrium model. Equivalent Variation (EV) criterion is also used to evaluate changes in household welfare. The results show that oil price fluctuation has a greater impact on income، expenditure and welfare of urban households compared with the rural ones. In other words، dependence of urban household income on oil price is stronger in comparison to the rural ones. It has also been revealed that an oil price increase is more effective than the price reduction on household welfare، income and expenditure. Ratio of EV to total expenditure is almost the same for the poor and rich households، implying that both of them suffer a percentage of welfare loss in the same way.
    Keywords: Oil prices fluctuation, CGE Model, Households welfare JEL Classification: C68, D58, L72
  • Yadollah Dadgar, Towhid Firouzan Sarnaghi Pages 79-102
    For determining the profit in transactional contracts، there is no a comprehensive theory. Some viewpoints are very general and others are based on exchange rate of return، which contain speculative difficulties. Some others use international Libor rate and so on. Due to the lack of a consistent theory، this paper is introducing shadow cost approach to fill the gap in question. This is indeed going to estimate capital return or opportunity cost of capital. Introducing an efficient method is the main finding of this paper. In terms of methodology، this paper is based on statistical analysis and econometric methods.
  • Parviz Mohamadzadeh, Gholamhosein Rahnomay Garamaleki Pages 103-124
    Science and technology can have a major role in growth and creating value added of communities. Research and development are important economic issue that cause technological changes and therefore have a significant role in development of technology and increasing production capacities. Although recently developing countries have realized the importance of R&D، their production units are unable to invest more in R&D section. It is also believed that in the early stages of development، the existing technological gap between these countries and technology leaders decrease the success possibility of R&D efforts and as a result، these communities don’t have reasonable technological basis for innovation. So in the early stages of development، in addition to R&D efforts، import of capital goods can also be effective in developing technology and increasing production capacities of developing countries. In this study، the effect of internal R&D capital stock and external capital stock on value added of the Iranian medium and large industries is investigated over the period of 1994-2007 by applying panel data approach. The results indicate that internal and external capital stock، human capital and internal R&D capital stock have a significant and positive effect on added value of the Iranian medium and large industries during the mentioned period. The research findings have also revealed that although the number of labor force has a positive impact on added value of these industries، it is not statistically significant.
    Keywords: R, D capital stock, External capital stock, Iran's medium, large industries, Panel data
  • Mohammad Ali Feizpour, Saeede Radmanesh Pages 125-153
    Although many firms enter into the market in completely different sizes، recent facts show that the size distribution of new-entrant firms tend to more homogeneity than disparity over time. This is known as industrial dynamics in the literature of industrial economics. The dominant view in this area is learning by doing، in which firms can enter into an activity at any sizes. However، they will learn over time that which size of the market is effective enough to enable them to remain in the market in the long run to give them the chance to adjust their size. Meanwhile، firms that failed to learn it in a reasonable time will have to exit the market. Therefore، the most significant objective of this paper is to review the way of size distribution in firms in arrival time and its adjustment over time in Iran that is not so far taken into consideration well. This subject can have prestigious application for new-entrant firms as well as increasing their lifetime in the market by decreasing adjustment time for incumbent firms. A descriptive-analytical method has been applied for doing this research. The industrial firm data collected by Statistical Center of Iran (SCI) in ten consecutive years are also used for this purpose. The results indicate that the average size of new-entrant firms is smaller than that of incumbent ones. In other words، manufacturing firms in Iran are born smaller in size in comparison with incumbent firms. Additionally، broad size dispersion of the firms at arrival decline during the learning by doing in most industries and tend to more homogenous size distribution. The results have also revealed that although in most selected industries the average size of new entrants has been increased، the intensity of increase is separable in three groups: 1. firms smaller than industry average، 2. firms with close size to the average industry size and 3. firms larger than industry average. Average growth of firm size located in the middle range (group 2) is about half of this measure toward group 1. However، average growth of firm size located in larger groups (group 3) is about half of this measure toward the group 2. This subject as the most essential findings of the industrial dynamics in the economy of Iran indicate that -unlike the usual- small and medium criterion could be modified to suit the type of industry or be influenced by time. Finally، the findings of this research imply that applying absolute definition for a variable conception (small، medium and large firms) cannot be considered rational.
    Keywords: Firm Size Distribution (FSD), Industry dynamics, Iranian manufacturing industry JEL Classification: D21, L11, L22, N65
  • Mohammadgholi Yousefi Pages 155-170
    The purpose of this study is to find the key Iranian sectors in terms of output and employment. This research is done based on the Input-Output table of the year 2001 and Extraction Method. In this regard the economic activities are aggregated into 36 sectors. The results show that Forward and Backward output linkages were significant in five sectors namely agriculture، construction، wholesale and retail services، transport and other services. Forward linkages were strong in six sectors including oil and natural gas، mines and chemicals and petrochemicals، nonmetallic minerals، basic metals، water، gas and electricity as a group. On the other hand، backward linkages were very strong in four sectors such as food industries، transport equipment and machinery، education and health services and public services. Estimating the direct and indirect employment generation shows that agriculture، construction، wholesale and retail services، food industry، transport، education and health services and transport equipment are the main employment generating sectors. Spearman Rank Correlation Coefficient is also used to find out if there is any correlation between high ranking activities in output and employment. The results also indicate that there is a high rank correlation between backward output linkages and employment generation but week forward output linkages and employment generations. This shows that those activities which serve other activities in domestic market through its backward linkages are more important in output and employment generation. The weak rank correlation between output and employment generation indicate that these activities are highly depending on domestic demand but do not have much linkage with other sectors in the domestic economy، perhaps due to their dependence on imports for their inputs. Total average rank correlation between key sectors in output and employment generation shows a very weak correlation between the two، indicating that the sectors generating high linkages in output are also the same activities creating linkage in employment. The research findings reveal that how an oil producing country، using its oil revenues for imports and leading the expansion of wholesale and retail activities، transport services and public services in education health and other bureaucratic administration services، undermines the development of its manufacturing industries which are labeled as “engine of development”.
    Keywords: Forward, backward linkages, Output multiplier, Extraction method, Input, Output technique JEL Classification:C67, L52, O21
  • Firouz Fallahi, Behzad Salmani, Simin Kiani Pages 171-194
    This paper examines the existence of β-Convergence between per-capita incomes of selected Islamic countries. For this purpose، data over the period 1965-2006 and a time series approach proposed by Vogelsang (1998) are applied. Robustness of the estimated parameters to the presence of unit roots and/or serial correlations in the residuals is the main advantage of this method. The results show that per-capita income of most countries is converging to the average per-capita income of the selected Islamic countries، which provide evidence of β-Convergence. Cameroon، Indonesia، Malaysia، Niger، Chad، and Togo are the countries that have shown some forms of divergence either before the break date or after that. The estimated break dates are clustered and mostly related to the energy shocks in 1974، 1979، and 1986.
    Keywords: β, Convergence, Islamic countries, Time Series Econometrics, Structural break, Per, capita income JEL Classification: C22, O47, O53