فهرست مطالب

اندیشه دینی - پیاپی 32 (پاییز 1388)

فصلنامه اندیشه دینی
پیاپی 32 (پاییز 1388)

  • 152 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1388/09/20
  • تعداد عناوین: 9
|
  • مقالات فارسی
  • محسن جوادی، علیرضا صیادنژاد صفحات 1-28
    شکاف بین نظر و عمل اخلاقی (ضعف اراده ی اخلاقی)، یکی از مباحثی است که همواره مورد توجه مکاتب اخلاقی بوده است. یک نظام اخلاقی موفق علاوه بر ارائه ی دستورات اخلاقی، باید متوجه موانع تحقق این دستورات نیز باشد.
    این بحث در فلسفه ی اخلاق ارسطو تحت عنوان آکرسیا مطرح شده است که ناظر به بحث اتحاد معرفت و فضیلت افلاطون است. در دیدگاه سقراط و افلاطون، علت موثر بر عمل، صرفا معرفت است، به گونه ای که هیچ علتی در مقابل معرفت روشن نمی تواند مانع عمل شود.
    ارسطو با قبول تاثیر معرفت بر عمل اخلاقی، بر این عقیده بود که میل و نفس انسانی این توانایی را دارد که گاه به رغم معرفت و حتی معرفتی روشن، مانعی را بر سر راه عمل اخلاقی ایجاد نماید. او برای تحقق عمل، چندین علت را به صورت پراکنده در نظریه های اخلاقی خود برمی شمرد و مبانی عمل را در امور متعدد جست و جو می نماید.
    از نظر ارسطو، امیال، که از تخیل نفس ناپرهیزگاری برخاسته اند، این امکان را دارند که گاه شرایطی ایجاد نمایند تا انسان دست به عملی بر خلاف علم و شناخت عقلانی خود بزند. در چنین شرایطی که انسان با علم به فضیلت بودن یک عمل بر خلاف آن رفتار می کند، می شود چنین گفت که علم انسان به فراموشی سپرده شده است. ارسطو این ضعف اخلاقی را به وجود میل و شوق در انسان نسبت می دهد، امری که با مقابله با آن، عمل اخلاقی تحقق پیدا می کند.
    کلیدواژگان: آکرسیا، ضعف اراده، ارسطو، عمل اخلاقی، معرفت اخلاقی
  • سروش دباغ، مرتضی عابدینی فرد صفحات 29-42
    در یکی از فقرات رساله منطقی- فلسفی ویتگنشتاین آمده است: «اخلاق و زیبایی شناسی یکی اند و عین هم»، بدون این که توضیحی در این باب داده شود. در این مقاله کوشیده شده است تا با تبیین مرزهای اندیشیدن و تفکیک میان امور گفتنی و امور نشان دادنی و وام گرفتن مفهوم سوژه متافیزیکی در فضای رساله منطقی- فلسفی، توضیح داده شود که اخلاق و زیبایی شناسی یا به تعبیر دقیق تر، تجربه ی اخلاقی و تجربه ی زیبایی شناختی در منظومه ی ویتگنشتاین متقدم، متضمن نگریستن به عالم از وجه ابدی اند. در انتها محدودیت های این نگاه ویتگنشتاینی مورد بحث قرار گرفته است.
    کلیدواژگان: وضع واقع، گفتنی ها، ناگفتنی ها، سوژه ی متافیزیکی، اخلاق، زیبایی شناسی، ویتگنشتاین، وجه ابدی
  • مجید موحد، احسان حمیدی زاده صفحات 43-74
    گذر از جامعه ی سنتی به جامعه نوین و تضعیف جایگاه دین در دوران مدرن، موجب شکل گیری معضلات نظری و اجتماعی در مورد جایگاه دین و رابطه ی آن با علم شده است. در این پژوهش با استفاده از یک رویکرد طبقه بندی سه بخشی در رابطه ی علم و دین (تعارض، تمایز و تعامل)، به بررسی آرای اندیشمندان کلاسیک معاصر علوم اجتماعی در باب رابطه ی، این دو حوزه ی معرفتی پرداخته ایم.
    یافته های پژوهش نشانگر تغییر رهیافت های کلاسیک مبتنی بر تعارض، به سوی رهیافت های مبتنی بر تعامل علم و دین در نظریه های علوم اجتماعی است که به نوعی هم زیستی مسالمت آمیز میان مدرنیته و علم از سویی و دین در یک چارچوب تکثرگرایانه، از سوی دیگر، منجر شده است. این [رهیافت] خود در بازنگری اندیشمندان نسبت به نظریات دنیوی شدن [حایز اهمیت] است.
    کلیدواژگان: علم، دین، علوم اجتماعی، نظریه های کلاسیک جامعه شناختی، نظریه های مدرن جامعه شناختی
  • الهه وکیلی، محمد محمدرضایی صفحات 75-88
    این پژوهش بر آن است تا جایگاه زن و چگونگی خلقت وی در نظام آفرینش را از دیدگاه قرآن مورد بررسی قرار دهد. قرآن کریم یکی از مهم ترین منابع معارف اسلامی در حوزه ی علوم نقلی و عقلی محسوب می شود. بنابراین اگر این موضوع به روش نظام مند و با رویکرد معرفتی و انسان شناختی مورد بحث قرار گیرد، دیدگاه قرآن نسبت به این مساله به خوبی ترسیم می گردد.
    در بررسی کلی اصل خلقت انسان، این سوالات مطرح است: آیا پرداختن به خلقت زن، پرداختن به موضوع کلی خلقت انسان است یا مساله ای جدا است؟ آیا زن و مرد دو موجود متمایز بوده، در اصل، ساختار متفاوتی دارند؟ یا هر دو در اصل انسانیت مشترک اند؟ و آیا در نظام خلقت، مرد اصل و زن فرع است؟ کدام یک از این عقاید با مبانی و آیات قرآنی مطابقت دارد؟
    این پژوهش جهت پاسخ گویی به این پرسش ها، ابتدا به انسان شناسی و خلقت انسان به صورت عام پرداخته، سپس خلقت آدم و حوا را به صورت خاص مورد بحث قرار می دهد. در ادامه، دیدگاه مفسران فریقین با استناد به آیات و روایات به صورت تطبیقی مقایسه می شود و آشکار می گردد که زن و مرد در انسانیت یکسان و تنها در جنبه های فرعی با هم متفاوتند.
    کلیدواژگان: آفرینش انسان، خلقت آدم، خلقت حوا، ضلع آدم، انسان، زن، مرد
  • نعمت الله بدخشان، محمد مزیدی، سعید رحیمیان صفحات 89-114
    رابطه ی ایمان و معرفت، که گاه تحت عنوان هایی چون ایمان و عقل، علم و دین و حکمت و شریعت مورد بحث قرار می گیرد، در میان متفکران مسیحی و مسلمان، از بحث های مناقشه انگیز و دامنه دار بوده است. در این باره، میان متکلمان مسیحی، سه رویکرد مختلف به ایمان به وجود آمده است که عبارت اند از: عقل گرایی حداکثری، ایمان گرایی و عقل گرایی انتقادی. در میان متفکران مسلمان نیز نظریاتی کم و بیش مشابه با این رویکردها مطرح بوده است. هر چند رویکرد غالب در میان این متفکران، رویکرد عقلی بوده، ولی رویکرد عاطفی و ایمان گرایی نیز در میان آنان طرفدارانی داشته است.
    این نوشتار می کوشد تا چگونگی رابطه ی میان ایمان و معرفت فلسفی را از منظر متفکران مسلمان مورد نقد و بررسی قرار دهد و در تبیین ماهیت و نوع معرفت مرتبط با ایمان دینی، معرفت فطری را توصیه می کند تا رهیافتی به پژوهش های مفصل تر بعدی قرار گیرد. براین پایه، ابتدا معرفت به دو قسم معرفت فلسفی (حصولی) و معرفت فطری (شهودی) تقسیم و برخی لوازم آن ها بیان شده و براساس آن، نظریات مطرح درباره ی ماهیت معرفت مرتبط با ایمان نیز به دو نظریه، یعنی نظریه ی فلسفی و نظریه ی فطری تقسیم گردیده است. در ادامه، نظریه ی فلسفی ایمان با رویکردی تحلیلی- انتقادی مورد نقد و بررسی قرار گرفته و اشکالاتی بر آن وارد شده است و در ضمن بحث و نیز در قسمت پایانی، نظریه ی فطری ایمان بر پایه ی آموزه های کتاب و سنت مطرح گردیده است.
    کلیدواژگان: ایمان، معرفت فلسفی، معرفت فطری، یقین منطقی، اختیاری بودن فعل ایمان
  • محمدعلی رضایی اصفهانی صفحات 115-130
    در مطالعات قرآنی، از شیوه های متنوعی استفاده می شود که به ویژه در یک قرن اخیر، با شیوه های جدیدی مورد آزمون قرار گرفته است. در این نوشتار، به روش مطالعات میان رشته ای در حوزه ی علوم طبیعی یا انسانی و تفسیر قرآن می پردازیم. هم چنین فرآیند، مبانی و آسیب های این روش را مورد بررسی قرار داده، برای هر کدام مثال هایی نیز خواهیم آورد.
    کلیدواژگان: قرآن، روش تحقیق، مطالعات قرآنی، میان رشته ای
  • مقاله انگلیسی
  • حسن عبدی صفحات 1-12
    پرسش اصلی این مقاله عبارت است از این که جایگاه و نقش های معرفتی اصل عدم تناقض در فلسفه ارسطو چیست؟ برای پاسخ به این پرسش لازم است پیش از هر چیز دریابیم که معنای اصل عدم تناقض چیست. با بررسی آثار ارسطو به این نتیجه می رسیم که او با عبارت های مختلفی مقصود خود از اصل عدم تناقض را بیان کرده است. می توان بر اساس مفاهیم کلیدی به کار رفته در این عبارت ها، آن ها را در سه دسته عمده جای داد. دسته نخست عبارت هایی است که بر اساس مفهوم «قضیه» اصل عدم تناقض را بیان کرده است. می توان این دسته را «تقریر منطقی» اصل نامید. دسته دیگر عباراتی است که بر اساس مفهوم «وجود» اصل عدم تناقض را بیان کرده است. این دسته «تقریر هستی شناختی» نام دارد و سرانجام عباراتی که اصل را بر اساس مفهوم «باور» بیان کرده است که «تقریر روان شناختی» قلمداد می گردد. با بررسی دیدگاه ارسطو روشن می شود که ارسطو هم تقریر منطقی و هم تقریر روان شناختی را متفرع بر تقریر هستی شناختی می داند.
    بر اساس تقریر هستی شناختی، اصل عدم تناقض عبارت است از این که محال است یک چیز در یک زمان و از یک جهت هم وجود داشته باشد و هم وجود نداشته باشد. از نظر ارسطو اصل عدم تناقض چند ویژگی دارد؛ فرضیه نیست، قابل اثبات نیست، یقینی ترین اصل است، خطاناپذیر است و بدیهی ترین است. حال این اصل دارای سه نقش معرفت شناختی است؛ ابتناء توجیهی که بر اساس آن توجیه هر معرفتی ریشه در استنتاج از معرفت دیگر دارد و به همین صورت، و این سلسله از توجیه ها سرانجام به اصل عدم تناقض پایان می یابد. ابتناء دلالی که بر پایه آن معناداری هر واژه ای منوط به این است که پیش تر اصل عدم تناقض را پذیرفته باشیم، و ابتناء عملی که مستلزم آن است که هر عملی برای آن که عملی لغو محسوب نگردد، نیازمند اذعان به اصل عدم تناقض است.
|
  • Dr. Mohsen Javadi, Ali Reza Sayyadnejad Pages 1-28
    The gap between moral judgment and moral action, or in other words, “weakness of moral will” is a topic to which different ethical schools have paid attention. In Aristotle’s ethics, this topic developed under the title “Akrasia”, which is correspondent with Plato’s “Unity of Knowledge and Virtue”. In Aristotle’s ethical view, one can find a number of factors involved in the realization of the acts. While accepting the considerable impact of knowledge on moral action, Aristotle held that human beings, in spite of their clear knowledge, may act against their moral obligation; such a failure to act according to a sense of moral obligation originates from going after the desires provoked by the imagination of the soul susceptible to impiety. In such a case, the person who behaves immorally does so out of ignorance. Thus, the origin of moral weakness is the desire, which should be opposed so that the moral action could be fulfilled.
  • Dr. Soroush Dabbagh, Morteza Abedinifard Pages 29-42
    In his early work, Wittgenstein does not refer to aesthetics very much. However, his few statements on aesthetics suggest a certain theory of aesthetics he believed in. A theory which thinks that art-object requires some attitude or way of looking for being seen as art; whereas as far as ordinary objects are concerned, it is not the case. He explains his attitude by introducing the idea of 'sub specie eterni’ and tries to place the concept within his philosophical framework. In this paper, we try to elaborate the concept ‘sub specie eterni’ and its relationship with ethics and aesthetics in the Tractatus and evaluate its logical implications in Wittgenstein’s early work.
  • Dr. Majeed Movahed, Ehsan Hamidizadeh Pages 43-74
    The transmission from the traditional society to modern one and the decline of the position of religion in modern period, cause to the formation of theoretical and sociological challenges in relation with the position of religion and its relationship with science. In this investigation we have tried to study some of the classical and cotemporary ideas about the relation of these two knowledge spheres (epistemic fields) through an approach of tripartite categorization (conflict, distinction and interaction) to the relation of science and religion. The investigation results show that the classical approaches based on conflict, change to new approach based on the interaction between science and religion in the social science theories that lead to a kind of friendly coexistence between modernity and science, on one hand, and religion in a pluralistic framework, on the other. This new approach, in its turn, is important in the revision of the theories of secularization.
  • Elahe Vakili, Dr. Mohammad Mohammad Rezaie Pages 75-88
    This paper attempts to explain the status of woman and her position in the creation order from the Quranic viewpoint. The main questions of this paper are these: Is discussing the creation of woman different from discussing the creation of human being in general? Is there any difference between man and woman in creation? Are they equal in humanity or man is the major and woman is the minor? In this relation, we will first discuss the creation of the human being in general from the Quranic viewpoint, and then we will return to Adam and Eve. Next we will have a comparative study between Sunni and Shiat commentaries in this relation. Finally we will conclude that according to the Quran the two different genders, man and woman, do not differ in humanity and only differ in minor aspects.
  • Dr. N. Badakhshan, Dr. M. Mazidi, Dr. S. Rahimian Pages 89-114
    The relation between Faith and knowledge has been an old challenge among the religious thinkers. It has been sometime entitled the relation between Faith and reason, and sometimes the relation between religion and wisdom. Among Christian theologians three approaches can be recognized in this relation: maximum rationalism, fideism, and critical rationalism. Muslim scholars have had approaches which are some how similar to that of Christians. In this paper we will discuss the relation between Faith and philosophical knowledge from the viewpoint of Muslim scholars and we will defend the primordial knowledge theory in defining the nature of knowledge related to religious faith. So we will first divide knowledge with two kinds: philosophical and primordial. Secondly we will discuss critically the theory of philosophical knowledge in relation to faith and finally we will justify the theory of primordial knowledge based on the Quran and the tradition.
  • Dr. Muhammad Ali Rezaee Asfahani Pages 115-130
    There are a variety of methods in the Quranic studies and specially in the recent century we can find new methods. In this paper we will discuss an interdisciplinary method in a scientific subject having natural sciences or humanities in one side and Quranic interpretation in another. We will discuss the process, the fundamentals and the weakness of this method by adding suitable examples.