فهرست مطالب

پژوهشنامه فیزیولوژی ورزشی کاربردی
پیاپی 14 (پاییز و زمستان 1390)

  • تاریخ انتشار: 1393/08/20
  • تعداد عناوین: 7
|
  • محمد قاسمی*، عباس قنبری نیاکی، شادمهر میردار، امیر رشید لمیر، مسلم حجتی صفحات 17-28
    مقدمه

    پروتئین وابسته به آگوتی (AgRP) یک پپتید اشتهاآور است که از هیپوتالاموس و بافت های دیگر ترشح می شود. این پپتید تاثیر قوی بر رفتار دریافت غذا و هموستاز انرژی دارد. گزارش شده است که در شرایط منفی تعادل انرژی ممکن است لنفوسیت، AgRP را ترشح کند و با بازسازی انرژی سلولی متوقف شود. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر قند خوراکی بر AgRP لنفوسیت خون محیطی و غلظت گلوکز پلاسما پس از یک جلسه فعالیت دایر های مبتنی بر فنون کشتی در کشتی گیران جوان بود.

    روش شناسی

    16 کشتی گیر آزادکار (وزن 3/25±74/81کیلوگرم، سن 0/22±22/12 سال و شاخص توده بدنی 0/56±25/72 کیلوگرم بر متر مربع) به طور تصادفی به گروه های آب و قند تقسیم شدند. نمونه گیری خون قبل، بلافاصله بعد و90 دقیقه پس از فعالیت گرفته شد. از آزمودنی ها خواسته شد پروتکل فعالیت مقاومتی دایر های مبتنی بر فنون کشتی (WBTCE) (2) ست، 6 ایستگاه، 20 ثانیه فعالیت در هر ایستگاه بدون وقفه، 3 تکرار در هر ست با فاصله 30 ثانیه استراحت بین تکرار ها و2 دقیقه استراحت بین ست ها) را انجام دهند. بلافاصله بعد از نمونه گیری دوم خون، مایعات قندی (1گرم قند به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، به ازای هر گرم قند3 میلی لیتر آب) و آب (با حجم برابر) داده شد. داده ها با استفاده از روش آماری آنالیز واریانس (اندازه گیری مکرر) و آزمون تعقیبی بونفرونی آنالیز شد. تفاوت معنی دار در سطح P<0/05 پذیرفته شد.

    یافته ها

    سطوح AgRP لنفوسیت بلافاصله بعد از فعالیت در هر 2 گروه آب و قند افزایش معنی داری داشت. به هر حال، سطح AgRP در گروه قندی کاهش معنی داری داشت؛ اما در گروه آب به طور معنی داری در دوره 90 دقیقه بعد از فعالیت در سطح بالایی باقی ماند. سطح گلوکز پلاسما بلافاصله بعد از فعالیت در هر 2 گروه آب و قند افزایش معنی داری داشت. سطح گلوکز پلاسما فقط در گروه آب در دوره 90 دقیقه بعد از فعالیت کاهش معنی داری داشت، درحالی که در گروه قند در دوره 90 دقیقه بعد از فعالیت در سطح بالاتری ماند. به هر حال تفاوت معنی داری بین گروه آب و قند پیدا نشد.

    نتیجه گیری

    یافته های تحقیق حاضر نشان می دهد که قند خوراکی غلظت AgRP افزایش یافته ناشی از WBTCE در لنفوسیت را کاهش می دهد. داده ها هم چنین نشان می دهد که پروتکل WBTCE قادر است مقادیر شاخص های انرژی (گلوکز و AgRP) را در پلاسما و لنفوسیت تغییر دهد. کاهش AgRP لنفوسیت ممکن است به افزایش گلوکز پلاسما مربوط باشد و هم چنین احتمال دارد بهبود وضعیت انرژی سلولی ناشی از مصرف گلوکز را روشن کند. با توجه به این نتایج، احتمال دارد نقش لنفوسیت به عنوان یک منبع محیطی کوچکی از ترشح AgRP به داخل گردش خون توصیف شود.

    کلیدواژگان: قند خوراکی، AgRP، لنفوسیت خون محیطی، فعالیت دایر ه ای ویژه کشتی
  • نیکو خسروی*، رحمان سوری، نجمه رضاییان صفحات 29-44
    سابقه و هدف

    سطوح بالای شاخص های التهابی و مولکول های چسبان به ویژه در افراد چاق با افزایش خطر وقوع بیماری های قلبی عروقی همراه است. مطالعات متعدد بر تاثیرگذاری تمرینات هوازی در تغییر شاخصهای ویژه التهاب و مولکول های چسبان سلولی اذعان داشتند. اما درخصوص تاثیر تمرینات مقاومتی بر سطح سرمی مولکول های چسبان سلولی تحقیقات بسیار ناچیزند. مطالعه حاضر تاثیر تمرینات مقاومتی بر سطح سرمی 1-sICAM و نیمرخ لیپیدی را در زنان یائسه چاق کم تحرک مورد بررسی قرار داد.

    روش شناسی

    16 زن چاق یائسه کم تحرک (شاخص توده بدنی 1/15 30/62 کیلوگرم برمترمربع و میانگین سنی 54 سال)، در دو گروه تجربی و کنترل، در 10 هفته برنامه تمرینات مقاومتی (سه جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 45 دقیقه و با شدت 60 40% یک تکرار بیشینه)، شرکت کردند. سطح سرمی 1-sICAM، نیمرخ لیپیدی خون (HDL-C، LDL-C، کلسترول و تری گلیسرید) و شاخص های آنتروپومتریک قبل و 48 ساعت پس از خاتمه تمرینات اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون تی زوجی و مستقل و آزمون همبستگی پیرسون در سطح معنی داری 0/05 > P انجام گرفت.

    یافته ها

    غلظت سرمی 1-sICAM در گروه تجربی به میزان 21/7%کاهش یافت (0/012= P). تمرین مقاومتی تاثیر معنی داری بر سطوح تری گلیسرید، کلسترول، HDL-C و LDL-C و شاخص های آنتروپومتریک نداشت (0/05< P). به علاوه، رابطه معنی داری بین سطوح ابتدایی و تغییرات سطح سرمی 1-sICAM با سطوح ابتدایی و تغییرات هر یک از متغیر های نیمرخ لیپیدی و شاخص های جسمانی، مشاهده نگردید (0/05 < P).

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های پژوهش حاضر، تمرینات مقاومتی منتخب علی رغم عدم تغییر در شاخص توده بدنی و نیمرخ لیپیدی زنان چاق یائسه در کاهش عامل التهاب عروقی موثر است.

    کلیدواژگان: تمرین مقاومتی، 1 sICAM، نیمرخ لیپیدی، زنان چاق
  • افشار جعفری*، اردشیر ظفری، نیر اصغری زمانی صفحات 45-54
    زمینه و اهداف

    ژیمناستیک، رشته ای پرطرفدار و رقابتی در سراسر دنیا است؛ اما براساس یافته های موجود، یکی از آسیب زاترین رشته های ورزشی می باشد. بنابراین، تحقیق حاضر به منظور تعیین میزان شیوع و برخی علل احتمالی آسیب های ورزشی در بین دختران ژیمناست نخبه ایران در سال 1387 انجام شد.

    روش شناسی

    مطالعه حاضر به صورت میدانی توصیفی با بهره گیری از شیوه گذشته نگر و پرسش نامه محقق ساخته (با آلفای 0/83) انجام شد. نمونه آماری در قالب یک نمونه در دسترس شامل 75 دختر ژیمناست نخبه 12 تا 17 ساله ایرانی است که تا سال 1387 دست کم سه سال سابقه قهرمانی داشتند. داده های به دست آمده با روش های آماری خی دو، کروسکال والیس و Q کوکران و بهره گیری از نرم افزارSPSS نسخه 16 در سطح معنی داری پنج درصد بررسی شد.

    یافته ها

    میزان شیوع آسیب های ورزشی در دختران ژیمناست (88%) به طور معنی دار بالاتر از حد انتظار بود (01/0>P، 32/43=2χ). به علاوه، میزان شیوع نسبی آسیب های حین مسابقات (2 نفر/جلسه) به طور معنی دار بالاتر از دوره های تمرینی (0/3 نفر/جلسه) بود. شیوع آسیب اندام تحتانی به ویژه مچ پا نسبت به سایر اندام های بدن به طور معنی دار بالاتر بود (0/01>P، 15/111Q=). با این حال، هیچ گونه تفاوت معنی داری بین شیوع انواع آسیب های پوستی، عضلانی وتری، مفصلی و استخوانی مشاهده نشد (05/0P).

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته ها، میزان شیوع آسیب دید گی به ویژه در ناحیه اندام تحتانی و مچ پای دختران ژیمناست نخبه ایران نسبتا بالا است. بنابراین، به مربیان توصیه می شود تا با اصلاح روش فرود و انجام تمرینات پیشگیرانه (به ویژه در ناحیه مفصل مچ پا) تا حدودی از بروز آسیب های ورزشی دختران ژیمناست نخبه جلوگیری نمایند.

    کلیدواژگان: ژیمناستیک، ژیمناست نخبه، آسیب های ورزشی
  • رامین بلوچی* صفحات 55-66
    مقدمه و هدف

    موفقیت در بسیاری از ورزش ها به توان انفجاری پای ورزشکار و قدرت عضلانی او بستگی دارد. از این رو، هدف از این پژوهش بررسی تاثیر تمرینات پلایومتریک بر توان بی هوازی وترکیبات بدن بسکتبالیست های مقطع متوسطه بود.

    مواد و روش

    هفتاد نفر از بسکتبالیست های دبیرستان به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند و در دو گروه مساوی 35 نفری تقسیم شدند و از آن ها آزمون اولیه به عمل آمد. توان بی هوازی آن ها با استفاده از تست پرش سارجنت و نمودار لوئیز، و مقدار درصد چربی تحت جلدی با اندازه گیری سه ناحیه از بدن به وسیلهکالیپر اندازه گیری شد. گروه تجربی به مدت هشت هفته، هفته ای سه جلسه 50 دقیقه ای تمرینات پلیومتریک را انجام دادند و گروه کنترل فعالیت های عادی روزانه ی خود را انجام می دادند. پس از هشت هفته مجددا از در هر گروه پس آزمون گرفته شد. از آزمون t زوجی جهت تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که هشت هفته تمرین پلایومتریک بر وزن بدن دو گروه، تاثیر معنی داری داشته؛ اما در مورد وزن بدون چربی، تغییرات معنادار نبوده است. در مورد درصد چربی بدن نمونه ها، نتایج نشان داد که گروه تجربی دارای کاهش معناداری بود؛ اما در مورد درصد چربی بدن گروه کنترل تغییرات معنادار نبود. (05/0P≥). در این تحقیق توان بی هوازی گروه تجربی افزایش یافت و این تغییر از لحاظ آماری معنادار بود (05/0P).

    نتیجه گیری

    در خاتمه می توان نتیجه گیری نمود که در این تحقیق تاثیر تمرینات پلایومتریک بر توان بی هوازی و وزن بدن مشهود تر بوده و باتوجه به یافته های تحقیق و نتایج حاصل از آن توصیه می شود که مربیان جهت بالا بردن توان بی هوازی و انفجاری پای ورزشکاران و هم چنین حفظ تعادل وزن بدن ورزشکاران از تمرینات پلایومتریک در برنامه های جسمانی خود استفاده نمایند.

    کلیدواژگان: تمرین پلایومتریک، بسکتبال، توان بی هوازی، وزن بدن
  • فرهاد دریانوش*، داوود مهربانی، نادر آرین مهر، سارا حجتی، سمیه کاشرفی فرد صفحات 67-76
    هدف

    هدف از این تحقیق تاثیر شانزده هفته تمرین با شدت پایین و مصرف مکمل استروژن بر میزان رسوب کلسیم و استحکام استخوانی در رات های اورکتومی شده است.

    روش

    در این پژوهش 130 سر موش ماده دو ماهه از نژاد اسپراگوداولی با وزن10±250 گرم انتخاب شدند. 10 سر موش در همان ابتدا به منظور تعیین کلسیم و استحکام استخوان ران ها کشته شدند و120 سر موش باقیمانده در چهار گروه 30 تایی (گروه کنترل، گروه تمرینی، گروه مصرف مکمل استروژن و گروه تمرینی همراه با مصرف مکمل استروژن) تقسیم شدند. زمان کل تمرین 16 هفته و هر هفته سه جلسه بود. در هشت هفته اول، برنامه تمرینی با سرعت 12 متر بر دقیقه به مدت 15 دقیقه آغاز می گردید و سپس هر دو هفته یکبار 10 دقیقه به سرعت اضافه می شد. در پایان هشت هفته اول، برداشت تخمدان در تمامی موش ها صورت گرفت و یک ماه بعد از عمل جراحی برنامه تمرینی در هشت هفته دوم تکرار شد. حیوانات با استفاده از کتامین (90 میلی گرم در هر کیلو گرم از وزن بدن) و زایلازین (8 میلی گرم در هر کیلو گرم از وزن بدن) بیهوش و سپس کشته می شدند. در پایان هشت هفته اول، یک ماه بعد از عمل جراحی و در پایان هشت هفته دوم استخوان ران سمت راست و چپ موش ها به ترتیب برای اندازه گیری میزان رسوب کلسیم و استحکام استخوان بیرون کشیده شد.

    یافته ها

    نتایج تحقیقات نشان داد در میزان رسوب کلسیم (0/04 = p) و استحکام استخوان (0/024 = p) تفاوت معناداری بین گروه ها وجود دارد. در مرحله اول (هشت هفته اول تمرین) مشخص گردید تغییرات رسوب کلسیم و استحکام استخوان در گروه های تمرینی و تمرین همراه با مکمل معنادار بود (0/01 = p) در هشت هفته دوم تمرینات نیز نتایج نشان داد میزان رسوب کلسیم و استحکام استخوان در هر چهار گروه کاهش یافته و تنها در گروه کنترل معنادار بود (0/03 = p).

    نتیجه گیری

    نتایج تحقیق نشان داد در دوران قبل از یائسگی، عامل مهم و تاثیرگذار بر جلوگیری از پوکی استخوان انجام برنامه تمرینی با شدت مناسب و در دوران یائسگی انجام تمرین مناسب همراه با مصرف مکمل است.

    کلیدواژگان: تمرینات با شدت پایین، پوکی استخوان، استحکام استخوان، رسوب کلسیم، یائسگی، استروژن، رات های تخمدان برداری شده
  • صدرالدین شجاع الدین*، مهدی خالقی تازجی، حسین مهرابیان صفحات 77-88
    سابقه و هدف

    مقایسه تعادل پویا در بین دانشجویان پسر کارشناسی رشته تربیت بدنی با استفاده از آزمون زمان رسیدن به پایداری (TTS) بود.

    روش شناسی

    از بین سه ورودی (سال 84، 85 و 86) دانشجویان کارشناسی تربیت بدنی پسر دانشکده تربیت بدنی دانشگاه تربیت معلم تهران تعداد 30 آزمودنی به طور تصادفی انتخاب شدند. تعادل پویای آزمودنی ها با استفاده از آزمون زمان رسیدن به پایداری مورد ارزیابی قرار گرفت. این آزمون زمان رسیدن به پایداری را در دو جهت قدامی خلفی و داخلی خارجی در حرکت پرش فرود مورد ارزیابی قرار می دهد.

    یافته ها

    نتایج آماری آزمون ANOVA نشان داد که اختلاف میانگین زمان رسیدن به پایداری در جهت قدامی خلفی در بین ورودی های مختلف معنی دار بود؛ اما این اختلاف در جهت داخلی خارجی در بین ورودی های مختلف معنی دار نبود. نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که در جهت قدامی خلفی وضعیت تعادل ورودی های 86 و 85 بهتر از ورودی 84 بود.

    بحث و نتیجه گیری

    با توجه به ارائه دروس تخصصی مثل آمادگی جسمانی 1 و 2 در ترم های پایین تر رشته تربیت بدنی، این احتمال وجود دارد که این دروس در بهبود تعادل پویای دانشجویان ورودی 86 و 85 نقش داشته باشد. پیشنهاد می شود دروس تخصصی آمادگی جسمانی 1 و 2 در برنامه درسی دانشجویان تربیت بدنی در ترم های بالاتر نیز گنجانده شود.

    کلیدواژگان: تعادل پویا، دانشجویان تربیت بدنی، آزمون زمان رسیدن به پایداری
  • سعید دباغ نیکوخصلت، رامین امیرساسان، وحید ساری صراف، سجاد احمدی زاد، فهیمه محمدولی لو * صفحات 89-103

    مطالعه در خصوص تقابل زمان روز و یک جلسه فعالیت هوازی بر برخی متغیر های انعقادی خون [فیبرینوژن (Fib)، زمان پروترومبین (PT)، زمان ترومبوپلاستین پارشال (aPTT)] و شاخص های پلاکتی [تعداد پلاکت (Pct)، متوسط حجم پلاکتی (MPV)] می تواند در تعیین مناسب ترین زمان فعالیت ورزشی با کمترین خطرات حاصل از انعقاد و لخته شدن خون مفید واقع شود. بدین منظور 15 مرد سالم غیرورزشکار (میانگین ± انحراف معیار؛ سن: 2 ± 24 سال، درصد چربی: 7/6 ± 5/13 درصد و شاخص توده بدنی: 1/2 ± 6/21 کیلوگرم بر مجذور قد)، یک جلسه فعالیت هوازی به مدت 30 دقیقه با 90% حداکثر ضربان قلب را بر روی چرخ کارسنج در چهار زمان مختلف روز (ساعات 08:00؛ 12:00؛ 16:00 و 20:00) با فاصله های زمانی 72 ساعت انجام دادند. از روش متقاطع برای خنثی نمودن یادگیری و اثرات حاصل از فعالیت ها استفاده شد. فشار خون، دمای بدن و در طول 30 دقیقه فعالیت ضربان قلب و میزان درک فشار ثبت شد. از تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر برای مقایسه سطوح استراحتی و پاسخ به یک جلسه ورزش در زمان های مختلف روز و در صورت معنی دار بودن از آزمون پس تعقیبی بونفرونی برای مقایسه زوج ها و سطح معنی داری 05/0P< استفاده شد. نتایج نشان داد که تفاوت سطوح استراحتی PT، Pct در زمان های مختلف روز غیرمعنی دار (05/042و3 F)، MPV (048/0=P، 87/2=42و3 F) و aPTT (01/0=P، 92/3= 42و3 F) در زمان های مختلف روز معنی دار هستند. مقایسه زوج ها بیشترین سطوح استراحتی فیبرینوژن و aPTT و کمترین سطح استراحتیMPV را در زمان 08:00 نشان داد. تغییرات قبل و بعد از فعالیت ورزشی در چهار زمان روز در همه متغیر ها به غیر از aPTT (06/0، P=41/3=42و3F) تفاوت معنی داری نشان ندادند (05/0<P). هم چنین یک جلسه فعالیت هوازی باعث افزایش فیبرینوژن (016/0=p)، تعداد پلاکت (020/0=p) و کاهش aPTT (026/0=p) شد که این کاهش aPTT در ساعت 08:00 نسبت به زمان های دیگر بیشتر بود که شاید مربوط به بالا بودن سطوح استراحتی aPTT در این زمان نسبت به زمان های دیگر باشد. با این حال هنگام توصیه زمان تمرین، زمان تمرین عصر نسبت به زمان های دیگر می تواند بهتر باشد.

    کلیدواژگان: زمان روز، فعالیت هوازی، زمان پروترومبین، زمان ترومبوپلاستین فعال شده، فیبرینوژن و شاخص های پلاکتی