فهرست مطالب

Reproductive BioMedicine - Volume:14 Issue: 12, Dec 2016

International Journal of Reproductive BioMedicine
Volume:14 Issue: 12, Dec 2016

  • 98 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1395/09/20
  • تعداد عناوین: 8
|
  • صدیقه احمدی، ریحانه بشیری، اکرم قدیری اناری، آزاده نجارزاده* صفحه 729

    بحث ناباروری مردان در دهه های اخیر مورد توجه محققان مختلفی قرار گرفته است. در مورد اثرات تغذیه بر روی کیفیت اسپرم، اطلاعات زیادی در دسترس نیست. گفته می شود که ممکن است حدود 30 تا 80 درصد علل ناباروری مرتبط با استرس اکسیداتیو و کاهش ظرفیت آنتی اکسیدانی باشد. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر مکمل های آنتی اکسیدانی بر فاکتورهای کلیدی اسپرم مثل غلظت، تحرک، مورفولوژی و همچنین آسیب بهDNA اسپرم و میزان باروری است. برای دستیابی به اطلاعات موجود در زمینه مورد بررسی، جستجو بین سال های 2004 تا 2015 در پایگاه های الکترونیکی Pubmed و Google scholar صورت گرفت. برای جستجو از کلید واژه های antioxidant, multi vitamin, carnitine, CoQ10, vitamin C, vitamin E, zinc ,folic acid, N-acetyl cysteine, selenium استفاده شد. برای هر کلید واژه جستجوی مرتبط با male infertility صورت گرفت. جستجو این واژه ها به عنوان و خلاصه مقالات محدود شد و فقط از مطالعات کارآزمایی بالینی و متاآنالیز انسانی استفاده شد. دریافت مکمل های حاوی کوآنزیم کیوتن (CoQ10) و آلفاتوکوفرول تاثیر قابل ملاحظه ای بر بهبودی غلظت اسپرم ها دارد. کارنیتین اثرات مثبتی بر تعداد، حرکت و مورفولوژی اسپرم دارد. تجویز همزمان مکمل ویتامین E و C با کاهش آسیب DNA همراه بوده است. هرچند در پاره ای از مطالعات یک یا گاهی بیشتر از یک فاکتور تغییر قابل ملاحظه ای نکرده است اما در اکثر مطالعات تجویز مکمل های آنتی اکسیدانی منجر به بهبودی در تعداد و تحرک و مورفولوژی و در بعضی مواقع یکپارچگیDNA اسپرم شده است. به نظر می رسد که مکمل های آنتی اکسیدانی بخصوص ترکیبی از آنتی اکسیدان ها مانند ویتامین E و C و همچنین دریافت کیوتن می تواند در بهبود پارامترهای اسپرم در مردان نابارور موثر باشد.

    کلیدواژگان: ناباروری مردان، مکمل های آنتی اکسیدانی، کارنیتین، کیوتن(CoQ10)، ویتامین ها
  • فاطمه داوری تنها*، انسیه شاهرخ تهرانی نژاد، محدثه قاضی، زهرا شهرکی صفحه 737
    مقدمه

    جهت ارزیابی اثرات فاکتورمحرک رشد گرانولوسیت برروی شکست مکرر لانه گزینی و میزان حاملگی و لانه گزینی مطالعه حاضر طراحی شد.

    هدف

    بررسی اثر فاکتور محرک رشد گرانولوسیت بر روی بیماران مبتلا به شکست مکرر لانه گزینی.

    موارد و روش ها

    دریک کارازمایی بالینی تصادفی دوسوکور با کنترل پلاسبو تعداد 100 بیمار مبتلا به شکست مکررلانه گزینی که به دو بیمارستان دانشگاهی مراجعه کردند وارد مطالعه شدند. مطالعه بین سال های 93-90 انجام شد. فاکتور محرک رشد گرانولوسیتی در روز پانکچر تخمدان به داخل رحم تزریق شد. درگروه کنترل سالین تزریق شد و در گروه شاهد در سیکل معمول انتقال جنین قرار گرفتند. در سیکل های انتقال جنین فریز در روز تجویز پروژسترون مداخله صورت گرفت. 40 بیمار در گروه مداخله 40 بیمار در گروه سالین و 20 بیمار در گروه شاهد قرار گرفتند.

    نتایج

    متوسط سنی کل در مطالعه 2/4±3/35 سال بود ولی درگروه مداخله 32/4±5/35 در گروه سالین 98/3±3/35 و در گروه شاهد 01/4±4/35 سال بود. 17 بیمار تست حاملگی مثبت پیدا کردند. 10 نفر در گروه مداخله (25%) و 5 نفر در گروه سالین (5/12%) و 2 نفر در گروه شاهد (10%). میزان سقط در گروه مداخله 20% و در گروه سالین 25% و در گروه شاهد0% بود. میزان لانه گزینی 3/12% در گروه مداخله و 1/6% در گروه سالین و 7/4% در گروه شاهد بود.

    نتیجه گیری

    فاکتور محرک رشد گرانولوسیت می تواند منجر به افزایش میزان حاملگی و لانه گزینی در بیماران مبتلا به شکست مکرر لانه گزینی شود.

    کلیدواژگان: فاکتورمحرک رشد گرانولوسیت، شکست مکررلانه گزینی، میزان حاملگی، لانه گزینی
  • سیدمجتبی سهروردی، فهیمه نصوحی، سعید حسین خلیل زاده، پریچهر کفایی، مژگان کریمی زارچی*، ایمان حلوایی، مهدی محسن زاده صفحه 743
    مقدمه

    به نظر می رسد که مقاومت به انسولین و به دنبال آن افزایش سطح انسولین سرم نقش مهمی در پاتوژنز سندرم تخمدان پلی کسیتیک داشته باشد. بنابراین یکی از شیوه های درمانی برای درمان این سندرم استفاده از داروهای حساس کننده به انسولین نظیر متفورمین و دسته دارویی تیازولیدیندیون ها است.

    هدف

    ازاین مطالعه مقایسه تغییرات هورمونی، کلینیکی ومتابولیکی پس از مصرف متفورمین و پیوگلیتازون بصورت درمان تکی و درمان ترکیبی در درمان زنان مبتلا سندرم تخمدان پلی کیستیک بود.

    موارد و روش ها

    84 بیمار مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک به طور تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. گروه اول تحت درمان با قرص متفورمین mg 500 سه بار در روز، گروه دوم تحت درمان باقرص پیوگلیتازون mg 30 روزانه وگروه سوم بصورت توام تحت درمان با قرص پیوگلیتازون mg 30 روزانه و قرص متفورمین mg 500 سه بار در روزبه مدت سه ماه قرار گرفتند. در این مطالعه شاخص های مقاومت به انسولین، آندروژن های سرم و وضعیت سیکل قاعدگی بیماران قبل از درمان و در پایان سه ماه بررسی شد.

    نتایج

    در پایان مطالعه کاهش معناداری در انسولین ناشتا و بهبود شاخص های مقاومت به انسولین نظیر شاخص HOMA-IR، QUICKI و نسبت قند خون ناشتا به سطح سرمی انسولین ناشتا در سه گروه مشاهده شد. وزن، نسبت دور کمر به دور باسن و شاخص توده بدنی پس ازسه ماه مصرف پیوگلیتازون افزایش یافت. تنها در بیماران دریافت کننده متفورمین کاهش معناداری در سطح تستوسترون تام بعد از درمان مشاهده شد. در پایان مطالعه پیوگلیتازون و درمان ترکیبی به ترتیب باعث افزایش نظم سیکل قاعدگی در %71.4 و %73.9 زنان شدند. درحالی که تنها در %36.4 از زنان دریافت کننده متفورمین، منظم شدن سیکل قاعدگی اتفاق افتاد.

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه نشان می دهد که داروهای حساس کننده به انسولین اثرات مفیدی در بهبود مقاومت به انسولین و نظم سیکل قاعدگی اعمال می کنند، اما تنها داروی متفورمین باعث بهبودی هایپرآندروژنمیا در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک می شود. پس از پایان مطالعه هیچ اثر درمانی بیشتری در گروه دریافت کننده توام پیوگلیتازون و متفورین در مقایسه با مونوتراپی مشاهده نشد.

    کلیدواژگان: سندروم تخمدان پلی کیستیک، متفورمین، پیوگلیتارون، مقاومت به انسولین
  • محمدحسین جراح زاده، ایمان حلوایی، فرشید رحیمی بشار، شکوفه بهداد، روح الله عباسی زاده نصرآبادی، الهه یاسایی* صفحه 755
    مقدمه

    جراحی لاپاروسکوپی به عنوان تشخیص و درمان نازایی امروزه در حال گسترش است انتخاب بهترین روش تهویه بیماران مورد بحث و بررسی است.

    هدف

    هدف از انجام این مطالعه مقایسه پاسخ همودینامیک و مکانیک ریه در دو روش تهویه فشاری و حجمی با استفاده از ماسک حنجره ای و آنالیز گازهای شریانی خونی در بازده زمانی متفاوت است.

    موارد و روش ها

    60 بیمار زن که به صورت انتخابی جهت انجام جراحی لاپاروسکوپی تشخیصی ارجاع شده بودند به طور تصادفی در دو گروه تهویه با مد فشاری و حجمی قرار گرفتند. در گروه حجمی تهویه با حجم 10 سی سی به ازای هر کیلوگرم وزن انجام شد و در گروه فشاری تهویه بر اساس فشار حداکثر راه هوایی 35 سانتی متر آب و حجم 10 سی سی به ازای هر کیلوگرم وزن انجام شد.در هر دو گروه نمونه شریانی جهت انجام آنالیز گازهای شریانی در سه بازه زمانی 5 و 10 و 15 دقیقه از قرار دادن ماسک حنجره ای گرفته شد. همچنین پارامترهای مکانیک ریه در این مدت مانیتور و ثبت میشد. این مطالعه یک مطالعه کارآزمایی بالینی یک سوکور می باشد.

    نتایج

    تفاوتی از نظر سن قد وزن و اندکس توده بدنی در دو گروه وجود نداشت. فشار حداکثر و حداقل راه هوایی در گروه تهویه به روش حجمی بیشتر از گروه تهویه به روش فشاری در بازده زمانی 5 و 10 دقیقه بعد از تعبیه ماسک لارنژیال بود. فشار اکسیژن شریانی در زمان 10 و 15 دقیقه بعد از تعبیه ماسک لارنژیال در گروه تهویه با مد حجمی بالاتر از گروه تهویه فشاری بود. با وجود اینکه فشار دی اکسید کربن شریانی در گروه تهویه با فشار بعد از زمان 5 دقیقه از تعبیه ماسک لارنژیال بالاتر از گروه تهویه حجمی بود ولی این تفاوت در بازده زمانی 10 و 15 دقیقه از تعبیه ماسک لارنژیال در دو گروه تفاوت معنی داری نداشته است. میزان دی اکسید کربن پایان بازدمی در زمان 10 و 15 دقیقه از تعبیه ماسک لارنژیال در گروه تهویه حجمی بالاتر از گروه تهویه فشاری بود.

    نتیجه گیری

    هر دو روش تهویه فشاری و حجمی برای جراحی لاپاروسکوپب ژنیکولوژی مناسب است با این وجود روش تهویه فشاری با فشار راه هوایی کمتری در مقایسه با تهویه حجمی همراه بوده است.

    کلیدواژگان: لاپاروسکوپی ژنیکولوژی، ماسک لارنژیال، تهویه حجمی، تهویه فشاری
  • سید علیرضا افشانی*، علی محمد عبدلی، مهریه هاشم پور، مریم باغ بهشتی، محمد ذوالفقاری صفحه 761
    مقدمه

    به طور متوسط حدود 10 تا 15 درصد زوج های ایرانی با مشکل ناباروری مواجه هستند. با وجود پیشرفت هایی که در فناوری های جدید کمک باروری به وجود آمده است، تصمیم گیری برای استفاده از آن ها همچنان به اعتقادات و نگرش افراد بستگی دارد.

    هدف

    هدف از این مطالعه مقطعی، تعیین نگرش زوج های نابارور نسبت به استفاده از هنر به منظور بررسی عوامل مرتبط با آن بود.

    موارد و روش ها

    این پژوهش مقطعی - تصادفی بر روی 184 زوج نابارور که در سال 93-92 به مرکز تحقیقاتی درمانی ناباروری یزد مراجعه کرده اند، انجام شده است.

    نتایج

    داده ها از طریق یک پرسشنامه دو قسمتی که شامل اطلاعات دموگرافیک و ارزیابی نگرش می باشد، حاصل شده است که تحلیل آن ها توسط نرم افزار SPSS صورت گرفت. روش تحلیل داده ها شامل t-test، همبستگی پیرسون و واریانس بود. ارتباط معناداری بین نگرش همسر (000/0=p)، نگرش خویشاوندان (000/0=p)، اطلاعات عمومی از تکنیک های کمک باروری (000/0=p)، با استفاده زوج های نابارور از این تکنیک ها وجود داشت. هر چند ارتباط معناداری بین جنسیت و سطح اقتصادی – اجتماعی خانواده ها با استفاده از تکنیک های کمک باروری مشاهده نشد (05/0<p).

    نتیجه گیری

    در نهایت مشخص شد که نگرش همسر، خویشاوندان و اطلاعات عمومی از این تکنیک ها نقش بسزایی در شکل گیری نگرش زوج های نابارور نسبت به استفاده از این تکنیک ها دارد.

    کلیدواژگان: تکنیک های کمک باروری، نگرش، لقاح مصنوعی، ایران
  • فاطمه نیک مرد، بهروز افلاطونیان، الهام حسینی، عباس افلاطونیان، مهرداد بختیاری*، رضا افلاطونیان صفحه 769
    مقدمه

    غلظت سرمی هورمون آنتی مولرین (AMH) با پاسخ تخمدانی طی سیکل های کمک باروری (ART) در ارتباط است.

    هدف

    این مطالعه گذشته نگر سعی در بررسی انتخاب پروتکل تحریک تخمدانی بر اساس میزان AMH سرمی بیماران را دارد و همچنین تاثیر آن بر نتایج ART را مورد بررسی قرار داده است.

    موارد و روش ها

    بر اساس سطح AMH، بیماران با ناباروری با عامل لوله ای به سه گروه شامل سطح نرمال، پایین و بالای AMH تقسیم شدند. تعداد تخمک و جنین با کیفیت بالا و میزان حاملگی در هر گروه مورد ارزیابی قرار گرفت.

    نتایج

    با استفاده از دو پروتکل آگونیست و آنتاگونیست، با افزایش سطح AMH افزایش تعداد تخمک های حاصله و تعداد جنین با کیفیت بالا مشاهده شد. در هر سه سطح پایین، نرمال و بالای AMH پروتکل آگونیست با افزایش چشمگیر تعداد تخمک در مقایسه با پروتکل آنتاگونیست همراه بود (05/0˂p). تعداد جنین با کیفیت بالا بصورت چشمگیری در پروتکل آگونیست در محدوده نرمال AMH1.3-2.6ng/ml در مقایسه با پروتکل آنتاگونیست مشاهده شد (00/0=p). تعداد جنین با کیفیت بالا در سطح بالای AMH >2.6ng/ml به نفع پروتکل آنتاگونیست بود (00/0=p). نتایج نشان دادکه کمترین میزان حاملگی در محدوده پایین AMH<1.3ng/ml حاصل شد. در سطح بالای AMH>2.6ng/ml افزایش چشمگیر میزان حاملگی در پروتکل آنتاگونیست در مقایسه با پروتکل آگونیست مشاهده شد (04/0=p).

    نتیجه گیری

    یافته های این مطالعه نشان می دهد که نتایج ART با توجه به میزان AMH قابل پیش بینی است. با توجه به میزان AMH درهر بیمار می توان پروتکل ویژه ای استفاده کرد. این به این دلیل است که پروتکل مورد استفاده و نتایج آن بسته به شرایط بیمار است.

    کلیدواژگان: AMH، پروتکل های تحریک تخمدان، تخمک، جنین، میزان بارداری
  • صفحه 777
    مقدمه

    بررسی ذخیره تخمدان یکی از مراحل درمانی زوج نابارور می باشد. هورمون تحریک کننده فولیکول FSH و هورمون آنتی مولرین AMH بعنوان نشانگرهای ذخیره تخمدان به طور معمول در آفریقا استفاده میشوند. در عین حال منابع اندکی جهت میزان FSH و AMH در جمعیت آفریقا وجود دارد

    هدف

    هدف این مطالعه انجام یک پایلوت برای تولید یک نمودار محاسباتی بر حسب زمان برای FSH و AMH در بین زنان بارور در Ile-Ife نیجریه می باشد.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه مقطعی تعداد 65 زن بارور با سن بین 18 تا 45 سال از نوامبر 2014 تا ژانویه 2015 مورد مطالعه قرار گرفتند. از خون محیطی جهت اندازه گیری میزان پایه FSH و میزان تصادفی AMH سرم استفاده شد. نمونه ها با روش الیزا اندازه گیری شد.

    نتایج

    نمودار محاسباتی بر حسب زمان برای FSH نشاندهنده یک افزایش تدریجی با شیب بیشتر در 35 سالگی و با افزایش متوسط IU/L 2/0 در سال برای میزان پایه FSH بود. در حالیکه قله نمودار برای میزان تصادفی AMH در 25 سالگی بوده و بعد از آن کاهش متوسط سالیانه ng/ml 11/0 بود.

    نتیجه گیری

    نمودار محاسباتی بر حسب زمان بدست آمده در این مطالعه پایلوت بیانگر این است که میتوان از AMH بعنوان نشانگر در زمان زودتری استفاده نمود. اگر این نتایج در آینده با استفاده از مطالعات چند مرکزی ثابت شود میتوان از آن جهت ارایه مشاوره به زنان بارور در مورد توانایی تولید مثل استفاده نمود.

    کلیدواژگان: ذخیره تخمدان، هورمون تحریک کننده فولیکول، هورمون آنتی مولرین، میزان رفرانس
  • طاهره اشرفگنجویی، آیناز صورتی، مهدیس محمدیان امیری* صفحه 783
    مقدمه

    نورواندوکرین تومورادنکس نیوپلاسم نادری است که به علت تظاهرات متغیر تومورگایدلاین استاندارد و مشخص جهت درمان ان وجود ندارد و اصولا به یک اقدام چند جانبه جهت درمان تومور نیاز میباشد و داشتن گزارش پاتولوژی جهت شروع درمان الزامی است.

    مورد:

     در اینجا یک خانم 77 ساله با سابقه نازایی و امنوره را گزارش می کنیم که با توده 10سانتی متری ادنکس چپ مراجعه نموده و در گزارش پاتولوژی تومور نورواندوکرین در اووتستیس ثبت شده و بصورت چندجانبه وتوسط جراحی و کموتراپی درمان شده ولی بعد از 2 کورس کموتراپی با متاستاز ریوی مراجعه نموده است.

    نتیجه گیری

    نورواندوکرین تومور ژنیتالیا تومور نادر ومهاجمی است که اگر در مراحل اولیه مشخص شود پروگنوزخوب و بقای حدود 90% دارد ولی در مراحل پیشرفتهروگنوز بیماری ضعیف است.

    کلیدواژگان: کارسینوم نورواندوکراین، تخمدان، تومورهای کارسنوئید
|
  • Sedigheh Ahmadi, Reihane Bashiri, Akram Ghadiri, Anari, Azadeh Nadjarzadeh Page 729

    Many studies have focused on male infertility. There is limited evidence about the influence of nutrition on quality of semen. Approximately, 30-80% of infertility cases are caused by oxidative stress and decreased level of seminal total antioxidant capacity. This study was aimed to review the effects of oral antioxidant supplements on improving major semen parameters such as sperm concentration, motility, morphology, DNA damage, and fertility rate. Data were extracted from PubMed and Google scholar database by using the terms “antioxidant”, “multivitamin”, “carnitine”, “CoQ10”, “vitamin C”, “vitamin E”, “zinc”, “folic acid”, “N-acetyl cysteine” and “selenium” combined with “male infertility”, “semen”, and “sperm” to generate a set of relevant citations. Supplements such as CoQ10 and alpha-tocopherol significantly improve sperm count. Also, carnitine has positive effects on sperm motility and morphology. Simultaneous administration of vitamin E and vitamin C reduces the sperm DNA damage. However, in some studies, one or more factors have not changed substantially. In most of the studies, antioxidant supplementation improved the number, motility, morphology and sometimes DNA integrity of sperm. The present study showed that antioxidant supplements, especially a combination of antioxidants such as vitamin C, vitamin E, and CoQ10 intake can effectively improve semen parameters in infertile men.

    Keywords: Male infertility, Semen, Antioxidants, Carnitine, Coenzyme Q10 (CoQ10), Vitamins
  • Fatemeh Davari-Tanha, Ensieh Shahrokh Tehraninejad, Mohadese Ghazi, Zahra Shahraki Page 737
    Background

    Recurrent implantation failure (RIF) is the absence of implantation after three consecutive In Vitro Fertilization (IVF) cycles with transferring at least four good quality embryos in a minimum of three fresh or frozen cycles in a woman under 40 years. The definition and management of RIF is under constant scrutiny.

    Objective

    To investigate the effects of Granulocyte colony stimulating factor (G-CSF) on RIF, pregnancy rate, abortion rate and implantation rates.

    Materials And Methods

    A double blind placebo controlled randomized trial was conducted at two tertiary university based hospitals. One hundred patients with the history of RIF from December 2011 until January 2014 were recruited in the study. G-CSF 300µg/1ml was administered at the day of oocyte puncture or day of progesterone administration of FET cycle. Forty patients were recruited at G-CSF group, 40 in saline and 20 in placebo group.

    Results

    The mean age for whole study group was 35.3±4.2 yrs (G-CSF 35.5±4.32, saline 35.3±3.98, placebo 35.4±4.01, respectively). Seventeen patients had a positive pregnancy test after embryo transfer [10 (25%) in G-CSF; 5 (12.5%) in saline; and 2 (10%) in placebo group]. The mean of abortion rates was 17.6% (3), two of them in G-CSF, one in saline group. The implantation rate was 12.3% in G-CSF, 6.1% in saline and 4.7% in placebo group.

    Conclusion

    G-CSF may increase chemical pregnancy and implantation rate in patients with recurrent implantation failure but clinical pregnancy rate and abortion rate was unaffected.

    Keywords: Implantation, Failure, G, CSF, Intrauterine, Pregnancy rate
  • Seyed Mojtaba Sohrevardi Pharm. D., Fahime Nosouhi Pharm.D., Saeed Hossein Khalilzade, Parichehr Kafaie, Mojgan Karimi-Zarchi, Iman Halvaei, Mehdi Mohsenzadehph.D Page 743
    Background

    Insulin resistance and hyperinsulinemia may play a role in pathogenesis of PCOS. One of the common therapeutic methods is using insulin-sensitizing drugs such as metformin and thiazolidinediones.

    Objective

    The purpose was to determine the effect of metformin and pioglitazone on clinical, hormonal and metabolic parameters in women with PCOS.

    Materials And Methods

    Eighty four women randomly received one of the following for 3 months: metformin (n=28) (500 mg three times a day), pioglitazone (30 mg daily) (n=28) and combination of both metformin and pioglitazone (n=28) (30 mg/day pioglitazone plus 500 mg metformin three times a day). Hormonal profile, fasting serum insulin, body weight, body mass index, menstrual status and waist to hip ratio were evaluated before and after treatment.

    Results

    Metformin and pioglitazone and combination therapy induced favorable changes in fasting serum insulin, HOMA-IR index, QUICKI, fasting glucose to insulin ratio in women with PCOS. Body weight, BMI, and waist to hip ratio increased significantly after treatment with pioglitazone but the data were similar after administration of metformin or combination therapy. Total testosterone level decreased significantly only after treatment with metformin. After 3 months in patients who received pioglitazone or combination therapy, menstrual cycles became regular in 71.4% and 73.9% respectively. While menstrual improvement happened only in 36.4% of the patients treated with metformin.

    Conclusion

    These findings suggest that insulin-sensitizing drugs induce beneficial effect in insulin resistance and menstrual cyclicity but only metformin ameliorated hyperandrogenemia in women with PCOS. Treatment with combination of metformin and pioglitazone did not show more benefit than monotherapy with each drug alone.

    Keywords: Polycystic ovary syndrome, Metformin, Pioglitazone, Insulin resistance
  • Mohammad Hossein Jarahzadeh, Iman Halvaei, Farshid Rahimi, Bashar, Shekoufeh Behdad, Rouhollah Abbasizadeh Nasrabady, Elahe Yasaei Page 755
    Background

    There are two methods for ventilation in gynecological laparoscopy: volume-controlled ventilation (VCV) and pressure-controlled ventilation (PCV).

    Objective

    To compare the lung mechanics, hemodynamic response and arterial blood gas analysis and gas exchange of two modes of VCV and PCV using laryngeal mask airway (LMA) at different time intervals.

    Materials And Methods

    Sixty infertile women referred for diagnostic laparoscopy, based on ventilation mode, were randomly divided into two groups of VCV (tidal volume: 10 ml/kg) and PCV. In the PCV group, ventilation was initiated with a peak airway pressure (tidal volume: 10 ml/kg, upper limit: 35 cm H2O). In both groups, the arterial blood samples were taken in several time intervals (5, 10 and 15 min after LMA insertion) for blood gas evaluation. Also the lung mechanics parameters were continuously monitored and were recorded at different time intervals.

    Results

    There were no significant differences for patient’s age, weight, height and BMI in two groups. The peak and plateau airway pressure were significantly higher in VCV group compared to PCV group 5 and 10 min after insertion of LMA. PaO2 was significantly higher after 10 and 15 min in VCV group compared to PCV group (p=0.005 and p=0.03, respectively). PaCO2 showed significant increase after 5 min in PCV group, but the differences were not significant after 10 and 15 min in two groups. The end tidal CO2 showed significant increase after 10 and 15 min in VCV compared to PCV group.

    Conclusion

    Both VCV and PCV seem to be suitable for gynecological laparoscopy. However, airway pressures are significantly lower in PCV compared to VCV.

    Keywords: Gynecologic laparoscopy, Laryngeal mask airway, Volume controlled ventilation, Pressure controlled ventilation
  • Seyed Alireza Afshani, Ali Mohammad Abdoli, Mehrieh Hashempour M.A. Student., Maryam Baghbeheshti Student, Mohammad Zolfaghari Student Page 761
    Background

    Knowledge about assisted reproductive techniques (ART) and its procedures affect the attitude of infertile people. Making decisions about the use of ART is affected by one''s perception and attitude.

    Objective

    The aim of this cross-sectional study was to determine the attitude of infertile couples toward applying ART, and to investigate its related factors.

    Materials And Methods

    A randomized cross-sectional study was conducted on 184 infertile couples who had referred to the Research and Clinical Center of Infertility, Yazd, Iran for diagnosis and treatment in June 2014. The data was collected using a two-part questionnaire containing demographic and attitudinal statements. For data analysis, SPSS statistical software and statistical tests of mean differences (t-test), Pearson correlation and analysis of variance were used.

    Results

    A significant relationship between spouse''s attitude (p0.05).

    Conclusion

    In conclusion, making a decision and accepting ART can be influenced by couple''s attitude, their family''s attitude and applied knowledge of ART.

    Keywords: Assisted reproductive techniques, Attitude, In vitro fertilization, Iran
  • Fatemeh Nikmard, Behrouz Aflatoonian, Elham Hosseini, Abbas Aflatoonian, Mehrdad Bakhtiyari, Reza Aflatoonian, Ph.D Page 769
    Background

    Serum concentrations of antimullerian hormone (AMH) correlate with ovarian response during assisted reproduction treatment (ART) cycles.

    Objective

    This retrospective study attempted to evaluate the selection of ovarian stimulation protocols based on serum AMH levels in patients and its impact on the results of ART.

    Materials And Methods

    Based on AMH levels, the patients with tubal factor infertility were divided in three groups of normal, low and high AMH levels. Oocyte, good embryo number and pregnancy rate in each group were analyzed.

    Results

    Using agonist and antagonist protocols, an increase in serum AMH led to higher number of oocytes and better quality embryos. At all low, normal and high AMH levels, the agonist protocol led to a more significant increase in the number of oocytes than the antagonist protocol (p

    Conclusion

    Findings of this study suggested that the ART results are predictable, taking into account the AMH levels. The protocol specific to each patient can be used given the AMH level in each individual. This is because the results of each protocol depend on individual conditions.

    Keywords: AMH, Ovarian stimulation protocols, Oocyte, Embryo, Pregnancy rate
  • Omoladun Temitope Okunola M.B.B.S., Olusegun Kayode Ajenifuja M.P.H., Afolabi Salawu M.B.B.S., Oluseyi Stephen Omitinde M.B.B.S., Joel Akande M.B.B.S., Elizabeth Oke M.B.B.S, Morebise Olabisi Loto Page 777
    Background

    Assessment of ovarian reserve is one of the steps in the management of infertile couples. Follicle Stimulating hormone (FSH) and anti-Müllerian hormone (AMH) are commonly used ovarian reserve markers in Africa. However, there is paucity of age-specific reference values for FSH and AMH among the African population.

    Objective

    This study aimed at conducting a pilot study for generation of age-specific nomograms for FSH and AMH among fertile women in Ile-Ife, Nigeria.

    Materials And Methods

    A pilot cross-sectional study that involved 65 fertile women within the age range of 18-45 yr were prospectively and consecutively recruited from November 2014 to January 2015. Peripheral blood samples were taken for basal serum FSH and random serum AMH. The samples were processed using enzyme linked immunosorbent (ELISA) assays.

    Results

    Age-specific FSH nomogram showed a gradual increase which became steeper at age 35 yr with an average yearly increase of 0.2 IU/L in basal serum FSH, while age-specific AMH nomogram showed a peak at 25 yr and then; an average yearly decrease of 0.11 ng/ml in random serum AMH from 25 yr.

    Conclusion

    The age-specific nomograms generated by this pilot study suggest that AMH may be an earlier marker of reduced ovarian reserve; which if validated by future multicenter population based studies may facilitate counseling of women on their reproductive potentials.

    Keywords: Ovarian reserve, Follicle stimulating hormone, Anti, Müllerian hormone, Nomogram, Reference values
  • Tahereh Ashrafganjoei, Ainaz Sourati, Mahdiss Mohamadianamiri Page 783
    Background

    Neuroendocine carcinoma of the gynecologic tract is rare and poses a significant clinical challenge because of tumor heterogeneity and lack of standardized guidelines for treatment. Ovotestis refers to the histology of a gonad that contains both ovarian follicles and testicular tubular elements. Ovotesticular disorder of sexual development occurs in fewer than 10% of all disorders of sexual development. Gonadal tumors with malignant potential occur in 2.6% of all cases of ovotesticular disorder of sexual development.

    Case: 

    Here we represent a 77-year-old woman with primary amenorrhea, infertility and 10cm solid mass in left adnex with 46 XY in karyotype with ovotestis neuroendocrine neoplasm in pathology report which was treated with a multi-modality manner including surgery and chemotherapy but she came back with pulmonary metastasis after 2 cycles of chemotherapy. For women who present with a stage 1 primary ovarian neuroendocrine tumor the prognosis is excellent with greater than 90% survival. Neuroendocrine tumor of the ovary represents 3 % of all neuroendocrine tumors. The prevalence of ovotestis is 1/20000 births. For women with more advanced disease, the prognosis is poor. Neuroendocrine carcinoma of the ovary is a rare and aggressive tumor commonly associated with other surface epithelial and germ cell neoplasms. The prevalence of ovotestis is 1/20000 births and gonadal malignancies are the most reported neoplasm affected the ovotestis. Here we report a case of ovotestis which is presented with neuroendocrine carcinoma and poor prognosis.

    Conclusion

    Neuroendocrine carcinoma of the ovary is a rare and aggressive tumor commonly associated with other surface epithelial and germ cell neoplasms. The prevalence of ovotestis is rare and gonadal malignancies are the most reported neoplasm affected the ovotestis.

    Keywords: Neuroendocrine carcinoma, Ovary, Carcinoid tumors