فهرست مطالب
مجله مطالعات زبان فرانسه
پیاپی 17 (Autumn-Winter 2017)
- تاریخ انتشار: 1397/01/15
- تعداد عناوین: 6
-
-
صفحات 1-8مارگریت دوراس معتقد است که زبان انتزاعی و ساختگی ما برای گفتن از ناگفتنی ها مناسب نیست. پس برای نوشتن از ناگفتنی ها (ناگفتنی عشق، ناگفتنی مرگ و ناگفتنی جنگ) باید زبان تازه ای آفرید. زبانی سرشار از سکوت، که از نفی زبان به وجود می آید. در واقع اصلی ترین ویژگی نوشتار دوراس همین سکوت است: لکنت ها و مکث ها و تعلیق هایی که در آثار او (بویژه آثار ادبی و سینمایی «دوره ی هندی») خود را به رخ میکشند . شخصیتهای داستان های دوراس هرگاه میخواهند از مسایل مهم و حیاتی زندگیشان بگویند ، دم فرو میبندند تا در دام زبان انتزاعی و کلیشه ای گرفتار نشوند. می توان گفت که در نوشتار دوراس، همین سکوت و هیچ میان کلمه ها و تصاویر، خود به شکلی استثنایی از بیان تبدیل می شود . مارگریت دوراس جایی گفته است که نفی متن، همان پیش بردن متن است. برای او متن نوشته شده هرگز کامل نیست و همیشه جای چیزی در آن خالی ست و این خلا، تنها با باز نویسی متن و مشارکت فعال خواننده در کشف داستان، می تواند به سمت کامل شدن برود. بنابراین متن در حالتی بین آنچه نوشته شده وآنچه قرار است (باز)نوشته شود، قرار دارد. در واقع نوشتار دوراس بر پایه ی نفی و نگفتن بنا شده است. دوراس نم یگوید تا بگوید، نفی می کند تا بسازد، خراب می کند تا از نو بنا کند. ما در این مقاله بر آنیم تا به واکاوی راهبرد و اهمیت نفی در آثار دوراس بپردازیم و نشان دهیم چگونه نوشتار دوراس با پر شدن از سکوت و هیچ، به زبان ناگفتنی ها نزدیک تر می شود.کلیدواژگان: متن، ویرانی، نفی، سلب، خالی، سکوت، تائو
-
صفحات 9-22گفتمان تجدد ادبی در ایران برای اولین بار به شکل مشخصی در آغازین سال های قرن بیستم میلادی شنیده می شود. مجلات تازه انتشار یافته آن زمان با شرکت آگاهانه در این گفتمان و با انتشار تحقیقات، نظریه پردازی ها و فعالیت های ادبی ادبای نوگرا نقش بسزائی در پیشبرد این گفتمان ایفا می کنند. در این مقاله سعی خواهد شد که گزارش موجزی از مطالب منتشر شده در مجله ایرانشهر، یکی از اولین مجلات منتشر شده در ایران، داده شود، چنانکه شعر «قلب مادر» اثر معروف ایرج میرزا، منتشر شده در این مجله، نیز مورد تحلیل قرار خواهد گرفت. در جامعه ادبی و در مجله مذکور، این شعر به عنوان یک الگوی موفق از ترجمه متون خارجی معرفی و بارها چاپ می شود. در همین راستا، برای شناخت بهتر و تعریف جایگاه مجله ایرانشهر در تحولات ادبیات مدرن فارسی، نخست گزارش کوتاهی از مجموعه مطالب منتشر شده در این مجله را ارائه خواهیم کرد. در مقام دوم، متن خارجی و الهام بخش شعر ایرج میرزا را مورد مطالعه قرار خواهیم داد تا با روبرو کردن متن ترجمه و متون الهام بخش ترجمه، در بخش سوم، امکان بررسی و تحلیل ارزش ادبی «قلب مادر» و تاثیرات آن بر تجدد شعر فارسی میسر گردد.کلیدواژگان: ایرانشهر، مجله، ترجمه، ایرج میرزا، تجدد ادبی
-
صفحات 23-32هدف ساختارگرایی اولویت بخشیدن به یک نظام منسجم و جهان شمول از پیوند ها و روابطی است که در بین عناصر مختلف زبانی، اجتماعی ، اقتصادی و غیره وجود دارد. بر همین اساس، تحلیل ساختاری آثار روایی نیز بدنبال آن است که امکان دستیابی به الگوهای فراگیر و ساختاری روایت را فراهم نماید. ساختارگرایانی چون « ولادیمیر پروپ» ، «کلود برمون» ،«تزوتان تودوروف» و «ژولین گرماس» بر اساس پیوندهای واحدهای روایی، نوعی روش های تحلیلی را ابداع کردند که کم و بیش، قابل انطباق به تمام آثار ادبی می باشد. به منظور شناخت بهتر نظریات این ساختارگرایان، در این مقاله سعی برآن شده است تا حکایتی از «فرآنسوا بوناوانتور» با نام دختر بی دست را که از ساختاری نسبتا غنی و در عین حال ساده برخوردار است با تکیه بر نظریات این ساختارگرایان تجزیه و تحلیل نماییم. در حقیقت، علاوه بر آشنایی با چهار نوع تحلیل ساختاری حکایت، در این مقاله، نگاهی قیاسی خواهیم داشت به نکات اشتراک و افتراق نظریات این نظریه پردازان که نتیجه ی آن علم به درجه و چگونگی تطبیق هر کدام از این نظریه ها با حکایتهاست.کلیدواژگان: ساختارگرایی، روایت شناسی، پروپ، برمون، گرماس، تودوروف
-
صفحات 33-46آلن رب - گریه در رمان «از سر گیری» که محصول سال 2001 است، به خلق هزارتویی از گفتمان های گوناگون پرداخته است و خواننده در میان کلاف در هم تنیده ای از حوادث رها می شود. رب - گریه در این رمان ضمن نمایاندن رویکرد جدید در نوشتار، هنر خود در خلق رمان نو را نیز به نمایش گذاشته است. از گفته پردازی ساده اجتناب کرده و نگارشی پیچیده و تو در تو را ترجیح می دهد تا جایی که خواننده را برای فهم داستان دچار مشکل می سازد. آشفتگی روحی شخصیت های داستان از خلال پیچیدگی های گفته پردازی و ماجراجویی های زبانی در نگارش کاملا ملموس می گردد. سوال اصلی این است که آیا چگونه این گفته پردازی ها پیچیده شده اند و چگونه می توان آن ها را به جریان سیال ذهن که یکی از ویژگی های اصلی رمان نو است پیوند داد؟ فرض ما بر این است که استراتژی ها و زوایای دید مختلف گفته پردازی را پیچیده می کنند و در متن مسئله ای را به وجود می آورد که منتقدین آن را جریان سیال ذهن می نامند. هدف از ارائه این مقاله آن است که نشان دهیم اشکال گوناگون گفته پردازی، استراتژی های مختلف و بازی های اتصالات و انفصالات گفتمانی، علاوه بر آنکه روایت را پیچیده می سازد، همان جریان سیال ذهن را به وجود می آورد. روش به کار رفته نشانه معناشناسی مکتب پاریس می باشد. این رویکرد با بررسی ساختارهای معنا ساز متن خوانش و دنبال کردن معنای پیچیده داستان را برای مخاطب آسان تر می کند.کلیدواژگان: گفته پردازی، انصال و انفصال گفتمانی، رمان نو، جریان سیال ذهن
-
صفحات 47-56به دلایلی که عمدتا به فرهنگ و اخلاقیات بازمیگردد، هنر ایرانی، در تمامی مظاهرش، از تئاتر و داستان گرفته تا شعر و نقاشیاش، در طول تاریخ برای خود جهان خیالی ویژهای برساخته است که در آن لذات جسمانی تنها از طریق و از مسیر ابهام یا القاء قابلیت بیان و بروز و ظهور مییابد. به عنوان مثال، در ادبیات کلاسیک پارسی، که در آن عشق از جایگاه برجستهای برخوردار است، بیان شهوت و لذت جسمانی شکلی مورب دارد؛ به عبارت دیگر، توصیف معشوق در زبان و بیانی مستتر و همراه با ابهام و ای هام است که البته همین شیوه هم در تحریک احساسات خواننده بیتاثیر نیست. در واقع، ادبیات و به طور ویژه شعر کلایسک پارسی سرشار از احساسات جسمانی است که به دلیل بیان غیرمستقیم یا ابهامآمیزشان منشاء تفاسیر متفاوتی میان مفسرین و منتقدین بودهاند. در این میان برخی، تفسیری کاملا افلاطونی از عشق مطرح در شعر کلاسیک فارسی داشتهاند، و برخی دیگر آن را کاملا زمینی و جسمانی دانستهاند. در این مقاله ما بر آنیم تا با اتکاء به اشعار دو تن از بزرگان شعر کلاسیک فارسی، حافظ و سعدی، در قالب مطالعهای مضمونی و با رویکردی جامعهشناختی و تاریخی، تاملی داشته باشیم در شیوه های برزو و ظهور این مفهوم، و سعی میکنیم به برخی از عناصر تاریخی، اخلاقی و فرهنگی که در تعین این مفهوم موثرند و موجب تفاسیر متفاوتی که اشاره شد، میشوند، بپردازیم.کلیدواژگان: شعر فارسی، احساس جسمانی، عرفان، حافظ، سعدی، اخلاق، خیال
-
صفحات 57-70منتقدان ادبی بارها به جنبه روانکاوانه نگارش در آثار داستانی پاسکال کینیار اشاره نموده اند. سالن وورتمبرگ که در مقایسه با سایر رمان های کینیار از داستان پردازی وسیع تری برخوردار است، به خوبی می تواند نمایانگر « داستانی کردن درمان روانکاوانه» در نزد این نویسنده باشد. راوی در این رمان گرایش ناخواسته ای به یادآوری گذشته عذاب آور و تکرارشونده اش دارد و امیدوار است که با مکتوب نمودن این گذشته، آن را از خود براند. پژوهش حاضر در پی آن است که، با استمداد از روایتشناسی، به مطالعه شیوه های روایی به کار گرفته شده توسط راوی داستان و نیز تطابق این شیوه ها با هدف از روایت، که خاتمه دادن به بازگشت مکرر گذشته است، بپردازد. طبق نظر فروید، خلاصی یافتن از خاطرات سرکوب شده مستلزم آن است که فرد تحت درمان با خاطرات تلخ خویش « سازش» نماید. مطالعه وجه روایی در سالن وورتمبرگ به ما این امکان را می دهد که به میزان این سازش در نزد راوی داستان پی ببریم. وجه روایی که به مطالعه شیوه بازنمایی دنیای داستان می پردازد، نشان دهنده آن است که راوی نسبت به آنچه روایت می کند تا چه اندازه فاصله گرفته است. بدین ترتیب، با مطالعه وجه روایی می توانیم مشخص نماییم که آیا راوی موفق شده است به طور کامل و به صراحت خاطرات عذاب آور خود را به یاد آورد یا خیر.کلیدواژگان: کینیار، روایتشناسی، گذشته، به یادآوری، تکرار
-
Pages 1-8Nier un texte, disait un jour Duras, cest aussi élaborer ce texte». Loin de respecter un texte immuable, Marguerite Duras tend à le nier et le détruire en même temps quà réécrire un autre texte. Pour elle, le texte écrit nest jamais achevé par rapport au désir décrire, puisquil y a toujours quelque chose qui lui manque et qui nest pas accompli. Or le texte est dans un état à mi-chemin entre ce qui est écrit et ce qui va être (ré) écrit. En fait, les textes durassiens souvrent sur une opération négative: le refus, le «non-dire». En face de ses textes, nous nous trouvons dabord dans un univers érigé par la «mise en vide». En sappuyant sur les phénomènes de la négativité, lécriture durassienne opère sur tous les axes de la construction des textes du Cycle indien. Cette opération de la négativité, comporte une façon décrire le texte, et notre lecture se fait et se perd dans cet abîme de la négativité cherchant à mettre en évidence la stratégie durassienne de «nier un texte» pour ensuite lélaborer et sapprocher, par-là, dun langage de «non-dits.Keywords: Texte, Négativité, Destruction, Refus, Vide, Silence, Tao, réécrire.?
-
Pages 9-22Au début du XXe siècle, au sein de la littérature persane, les revendications pour faire un renouveau poétique se fait entendre dans les revues naissantes qui, à la lumière de la traduction, aspiraient le renouvellement de la littérature persane. En vue de présenter les réflexions théoriques et les essais poétiques de cette époque, cet article se propose de présenter une des revues phares, intitulée Irânšahr, publiée à létranger, et danalyser «Qalb-e mâdar», lun des poèmes les plus connus dIraj Mirza, paru dans le numéro 4 de la 2e série de ladite revue. Ce poème fut réputé autant dans la revue même quauprès de la critique persane comme un exemple réussi de la traduction. Ainsi, nous essayons de donner un compte rendu succinct des publications de cette revue et de relever ses contributions à la modernisation de littérature persane. Nous nous penchons également sur les éventuelles sources étrangères de «Qalb-e mâdar». Une étude comparative des textes sources et cible, nous permettra danalyser les stratégies suivies par le traducteur et destimer le résultat de son travail et de mesurer ses éventuels apports pour la modernisation de la poésie persane.Keywords: Irân?har, revue, traduction, Iraj Mirza, Modernité littéraire?
-
Pages 23-32Le structuralisme vise à privilégier un système cohérent et universel des relations qui se trouvent entre différents faits linguistiques, sociaux, économiques et etc. De même, lanalyse structurale des uvres narratives a pour objectif daccéder aux modèles globales et structurés de la narration. Certains structuralistes comme «Vladimir Propp», «Claude Brémond», «Tzvetan Todorov» et «Julien Greimas», ont inventé des méthodes analytiques basées sur la relation des unités narratives et plus ou moins applicables à toutes les uvres littéraires. Afin de mieux connaître les théories de ces structuralistes, nous allons les appliquer dans cet article, à un conte écrit par Jean-François Bonaventure Fleury; La Fille sans mains qui possède une structure riche, néanmoins simple et convenable pour être adapté aux méthodes analytiques de ces structuralistes. En fait, en outre de connaître quatre types de lanalyse structurelle des contes, dans cet article, nous aurons un regard comparatif sur les points de concordances et divergences dopinions de ces théoriciens, dont le résultat est de savoir le degré et la manière de la mise en pratique de ces théories avec des contes.Keywords: structuralisme, narratologie, Propp, Brémond, Greimas, Todorov?
-
Pages 33-46Dans La Reprise (2001), Robbe-Grillet crée les labyrinthes textuels où le lecteur se perd et sembrouille. En effet, en montrant un nouveau style de lécriture, lauteur expose son art de créer un Nouveau Roman. Il se méfie dune énonciation simple et se penche vers une écriture complexe et labyrinthique. Les énonciations sont très embrouillées et compliquées et sont difficiles à comprendre. Le trouble mental des personnages est perceptible et évident à travers des écheveaux de lénonciation et les aventures langagières de lécriture. Les questions essentielles qui se posent sont: comment les énonciations sont-elles compliquées et peut-on trouver une similitude entre ces énonciations variées et superposées et le flux de la conscience, lune des caractéristiques essentielles du Nouveau Roman. Notre hypothèse est que ce sont les différentes stratégies des énonciateurs qui compliquent lénonciation et ces énonciations embrouillées entraînent dans le texte ce que les critiques appellent le flux de la conscience. Lobjectif de cette recherche est de montrer que différentes formes de lénonciation, différentes stratégies et les jeux de lembrayage et du débrayage, tout en compliquant le récit, sont conformes au flux de la conscience. La méthode employée est la sémiotique de lécole de Paris. Cette approche étudie les structures signifiantes profondes du texte et nous aide à mieux comprendre le sens du discours.Keywords: Enonciation, embrayage, débrayage, Nouveau Roman, flux de conscience
-
Pages 47-56Pour des raisons dordres moral et culturel, lart iranien, dans toutes ses manifestations, théâtrale ou romanesque, dans la poésie ou dans la peinture, sest fait, tout au long de son histoire, un monde imaginaire particulier où lamour sensuel trouverait rarement lieu dexpression, et cela à travers lambigüité et la suggestion. Cet amour fait en effet diluer, si ce nest étouffer, sa force à travers le texte et met ainsi son lecteur en face dune double interprétation. Ce dernier se met en pendule entre le ciel et la terre. Aussi, peut-on parler dune «expression oblique de lamour charnel» à luvre dans, par exemple, la littérature persane classique, laquelle donne une place primordiale à ce concept damour ainsi quà la description de lêtre aimé dans un langage camouflé qui ne manque en rien à stimuler la sensualité du lecteur. Cette littérature est pour ainsi dire pleine de sensations charnelles qui, vu leurs manifestations indirectes, ont donné lobjet à de différentes interprétations chez les critiques. Les uns ont voulu voir comme platonique lamour exprimé dans la poésie persane classique tandis que dautres lont considéré comme parfaitement physique. Notre objectif, dans cet article, est dexaminer par une étude thématique et dans une approche socio-historique, les modalités de la présence du concept de lamour dans la poésie classique iranienne, et cela en nous appuyant sur deux poètes phares de cette littérature, Hâfez et Saadî, tout en essayant de mettre en évidence les facteurs, historique, morale ou culturel qui caractérisent ce concept, et qui font que lamour sexprime dune manière équivoque.Keywords: La poésie persane, lamour charnel, la morale, Hâfez, Saadî, le mysticisme, limaginaire?
-
Pages 57-70Laspect psychanalytique de lécriture romanesque chez Pascal Quignard a été signalé à maintes reprises par les critiques littéraires. Le Salon du Wurtemberg qui bénéficie plus que les autres romans quignardiens dune ample élaboration romanesque, pourrait bien illustrer cette «fictionalisation de la cure psychanalytique» chez cet écrivain. Le narrateur de ce roman se retourne comme malgré lui vers un passé obsessionnel quil espère conjurer par lécriture. La présente étude se propose danalyser, en recourant à la narratologie, les techniques narratives mises en uvre par le narrateur quignardien, ainsi que ladaptation de ces dernières à lobjectif du narrateur qui est de faire cesser le retour interminable dun passé traumatique. Selon Freud, labréaction du refoulé exige la «réconciliation» de lanalysé avec ses souvenirs traumatiques. Létude du mode narratif du Salon du Wurtemberg nous permettra de préciser le degré de cette réconciliation chez le narrateur. En effet, portant sur la manière de représentation du monde romanesque, le mode narratif détermine la distance à laquelle se tient le narrateur par rapport à ce quil raconte. Ainsi, par létude du mode narratif, nous serons en mesure de préciser si le narrateura réussi à évoquer entièrement et sans détours ses souvenirs obsédants.Keywords: Quignard, narratologie, passé, remémoration, repetition