فهرست مطالب

پژوهشنامه عرفان - سال نهم شماره 18 (بهار و تابستان 1397)

پژوهشنامه عرفان
سال نهم شماره 18 (بهار و تابستان 1397)

  • تاریخ انتشار: 1397/07/11
  • تعداد عناوین: 12
|
  • محمد بهنام فر* صفحات 1-28
    در کشف الاسرار آیات قرآن از منظر دو رویکرد شرعی و عرفانی تفسیر شده است. نویسنده این تفسیر با درنظر گرفتن اینکه دو حوزه مختلف شرع و عرفان دیدگاه هایی متفاوت و گاه متضاد نسبت به یک پدیده دارند، به طور ناخودآگاه در هر یک از این دو حوزه فکری تحت تاثیر جهان بینی های پذیرفته شده همان حوزه واقع گشته و آیات، مسائل و پدیده های مشترک قرآنی با ورود به هر رویکرد در راستای دیدگاه های آن، مورد تفسیر و تحلیل قرار گرفته است. نمونه ای از این رویکردهای دوگانه، در نگرش نویسنده نسبت به پدیده شیطان مشاهده می شود. ازاین رو این مقاله بر آن است تا با بررسی صورت بندی گفتمانی میبدی در دو نوبت شرعی و عرفانی کشف الاسرار، دوگانگی رویکرد نویسنده نسبت به شیطان و جهان بینی های هم راستا با هر حوزه فکری در این اثر نسبت به این پدیده را مورد کاوش قرار دهد.
    کلیدواژگان: میبدی، کشف الاسرار، شیطان، شرع، عرفان، گفتمان
  • کاووس روحی برندق* صفحات 29-50
    مباحث اسما و صفات الهی از پردامنه ترین مباحث الاهیاتی است. این مقاله برای اثبات کاربرد اسم خدا در معنای غیر لفظی، با روش کتابخانه ای در گردآوری مطالب، و شیوه اسنادی در نقل دیدگاه ها، و روش تحلیل محتوا (توصیفی -تحلیلی) در تجزیه و تحلیل داده ها، استدلال های برگرفته از احادیث از اهل بیت (ع) را گونه شناسی و تحلیل نموده و به این نتیجه دست یافته است که از مجموع روایات اهل بیت (ع) در جوامع روایی شیعی، قراین و دلایل گوناگون - از قبیل: استناد آثار تکوینی به اسمای الهی، معرفی امور تکوینی به عنوان اسم خدا، استقرار در ذات و بیرون نیامدن از حیطه ذات الهی، برگرفته شدن اسمای الهی از یکدیگر، اتصاف به اوصاف غیر متناسب با اوصاف اسم لفظی، و ظهور خدا از مظهریت اسم برای اولیا و تحقق اولیا به حقیقت اسم - دلیل بر کاربرد اسم خدا در معنای تکوینی و عینی است.
    کلیدواژگان: اهل بیت(ع)، اسم خدا، اسمای الهی، لفظی، تکوینی، عینی
  • محمد رودگر* صفحات 51-71
    هرچند نمی توان بررسی تاریخی دقیقی درباره خاستگاه تصوف خراسانی و تشخص آن در قرون اولیه دربرابر طریقت ها و مکاتب عرفانی عراق و شام صورت داد ولی می توان استقلال این مکتب را چه قبل و چه بعد از ابن عربی به رسمیت شناخت، تاثیر و تاثرات آن را در مواجهه با مکتب ابن عربی و شارحانش بررسی نمود، عرفان نظری آن را بیشتر شناخت و با عرفان نظری محیی الدینی مقایسه کرد. اوج مخالفت های صوفیه را با وحدت وجود، می توان در عرفای خراسانی یافت؛ تا آنجا که دربرابر آن، نظریه «وحدت شهود» را مطرح کردند. به رغم این مخالفت ها، گرایش تدریجی عرفای خراسانی به ابن عربی نیز موضوع بسیار مهمی است.
    با در کنار هم گذاشتن حقایقی از این دست، می توان نظام فکری کاملا متفاوتی برای صوفیان رسمی دارای سلسله در نظام های سنتی خانقاهی ترسیم کرد، دربرابر عرفان نظری ابن عربی و شارحانش. پیدایش نظریه «وحدت شهود» دربرابر وحدت وجود، تنها با بررسی این گونه از تفاوت ها قابل توجیه خواهد بود. انگیزه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مواردی از این دست، دربرابر تفاوت های چشمگیر نظری رنگ می بازند و درنتیجه، بر عمق مخالفت های ابتدایی عرفای مکتب خراسان در این باب افزوده می شود
    کلیدواژگان: عرفان خراسان، مکتب ابن عربی، وحدت وجود، وحدت شهود
  • احسان رئیسی* صفحات 73-93
    فکر و ذکر از مباحث مهم عرفان اسلامی به شمار می روند که در هر دو سنت عرفانی جایگاه ویژه ای در سیر استکمالی سالکان دارند. در سنت اول عرفانی بخشی از آرای عارفان در باب فکر و ذکر به تبیین هر یک از آن ها و بیان جایگاه و اهمیتشان در سیر و سلوک اختصاص یافته و بخش دیگری از دیدگاه ها رابطه فکر و ذکر و نحوه تعاملشان با یکدیگر را شرح و تبیین کرده است. اگرچه برخی عارفان سنت اول فکر و ذکر را به منزله دو بال برای سالک بر شمرده اند اما درباره نحوه تعامل این دو، دیدگاه های گوناگون و گاه متعارضی در سنت اول عرفانی بیان شده است.
    به دلیل جایگاه مهم فکر و ذکر در سلوک و نیز اهمیت تعامل این دو در سیر استکمالی ضروری است که وجوه گوناگون تعامل و ارتباط فکر و ذکر با یکدیگر در سنت اول عرفانی تبیین شود و دلیل اختلاف آرای عارفان در باب فکر و ذکر بیان گردد. این مقاله آرای مختلف مشایخ سنت اول عرفانی را در باب نحوه ارتباط و تعامل فکر و ذکر بررسی و دلیل تشتت این دیدگاه ها را تبیین ساخته است.
    در باب اختلاف دیدگاه های عرفای سنت اول در باب فکر و ذکر می توان گفت بدان جهت که فکر و ذکر هر دو مراتبی دارند، نظریات هر یک از عارفان ناظر به مرتبه ای بوده و بر این اساس آرای ایشان در این باب گوناگون است و گاه متعارض می نماید.
    کلیدواژگان: عرفان خراسان، مکتب ابن عربی، وحدت وجود، وحدت شهود
  • فاطمه طباطبایی*، رضا عباسی صفحات 95-114
    در این نوشتار به این مسئله پرداخته شده است که بین «عرفان عملی» و «اخلاق فلسفی» با دو رویکرد معرفت‎شناختی و وجود‎شناختی، چه نسبتی برقرار است. به همین جهت و با پیش‎فرض علم دانستن اخلاق فلسفی و عرفان عملی، تعاریف هریک مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت و مشخص شد عرفان عملی «مجموعه گزاره های باید و نبایدی مربوط به باطن سالک» و اخلاق فلسفی «مجموعه گزاره های باید و نبایدی مربوط به نفس صاحب قوا» است و ازآنجاکه «باطن سالک» در هر دو رویکرد مذکور، جامع‎تر از «نفس صاحب قوا» است، این نتیجه حاصل شد که حوزه عرفان عملی گسترده‎تر از اخلاق است.
    کلیدواژگان: عرفان عملی، اخلاق فلسفی، موضوع، نفس، باطن
  • حبیب الله عباسی*، صدیقه پوراکبر کسمایی صفحات 115-135
    برای شناخت و فهم هر منظومه فکری گریزی از کشف دال های مرکزی و دقیقه های پیرامون آن نیست؛ زیرا دال های مرکزی مثل ثوابت نجومی موجب انسجام و چفت و بست عناصر و اجزای مختلف آن می شود. در جستار حاضر صبر را که از مضامین اصلی و پرتکرار زندگانی بشری و از دال های مرکزی و پربسامد منظومه فکری نجم دایه به شمار می رود در آثار مختلف او کاویدیم. برای تبیین این مهم با روش تحلیلی اسنادی و دو رویکرد بینامتنی و قرائت متنی سعی کردیم ابتدا به تبارشناسی لغوی و اصطلاحی آن در فرهنگ های لغت تک زبانه و دوزبانه و عهدین و قرآن و حدیث بپردازیم تا نشان دهیم هر منظومه فکری پایه های خود را بر پایه باورها و یافته های پیش از خود بنا می کند و در ائتلاف با فرهنگ های پیش از خود تکوین می یابد. در پایان به این نتیجه رسیدیم نجم دایه که خود از محدثان مبرز زمان خویش بوده صبر را از مقامات رسول الله (ص) دانسته است و از سه منظر صبر بر طاعت، صبر در معصیت و صبر در مصیبت بدان نگریسته و آن را ادامه زهدی دانسته که درنهایت منجر به رضای الهی می گردد. درنهایت به این نتیجه رسیدیم که نگرش دین مدارانه صوفیانه نجم دایه که نشان گر بعد دانشمندی اوست با بهره مندی از بینشمندی که زائیده استراتژی تاویل گرایی وی است توانسته تفسیر و برداشت نوینی از این دال مرکزی گفتمان های شریعتی و زهدی و طریقتی ارائه دهد و به تعبیری آن را از آن خود کند.
    کلیدواژگان: صبر، تصوف، دال مرکزی، نثر عرفانی، نجم دایه
  • محمود فتوحی رودمعجتی*، هما رحمانی صفحات 137-164
    کاربرد استعار ه های مفهومی در هر متن، نشان از بینش گوینده و تجربه زیستی او دارد. تجارب عرفانی که بخشی از تجارب زیستی عارف در برخورد با امور غیبی به شمار می رود، برای بیان مفاهیم خود به زبان رمزی و استعاری تمسک می جوید. روزبهان بقلی، مشهور به شیخ شطاح، آثار خود را محملی برای بیان استعاری مشاهدات و مکاشفات عرفانی خود قرار داده است. ازاین رو، این پژوهش بر آن است از میان آثار متعدد روزبهان، عبهرالعاشقین را که آیینه تمام نمای طریقت اوست براساس استعاره مفهومی مورد بررسی قرار دهد تا از این رهگذر به نگاشت و طرح واره مفهومی و استعاره های بنیادین اندیشه او دست یابد و علل آن را در حد توان بررسی نماید. حاصل تحقیق، نشان از آن دارد که مفهوم تجلی اصلی ترین درون مایه عبهرالعاشقین به شمار می رود که در قالب استعاره های بنیادین کشف و التباس نمود پیدا کرده است. این استعاره ها اگرچه ابداعی نیستند، اما در شکل گیری نگاشت مفهومی روزبهان که «جهان، لباسی است بر قامت عروس حقیقت» نقش بسزایی دارند. این طرح واره مفهومی که برگرفته از طریقه جمال پرستی روزبهان (استعاره عروس) و مفاهیم و اصطلاحات رمزی رایج در میان اهل تصوف (لباس) می باشد، به سبک روزبهان اصالتی خاص بخشیده و آثار او را از سایر عرفا متمایز کرده است.
    کلیدواژگان: عرفان عاشقانه، عبهرالعاشقین، تجربه عرفانی، استعاره مفهومی
  • محمد مهدی گرجیان*، جواد جعفریان صفحات 165-184
    با تتبع در آثار تفسیری جهت رسیدن به تاویلات عرفانی دو روش کلی وجود دارد؛ اول روش کشفی الهامی که مختص به صاحبان ذوق و اهل کشف و شهود است که مدعی اند حقایق باطنی کتاب تکوین و کتاب تشریع را شهود کرده و تطابق کامل بین این دو کتاب را با تمام وجود در درون خود، حس کرده اند و لذا از آیات قرآنی حقایقی را می فهمند که دیگران از فهم آن عاجزند. روش دوم، کاربست روش های فنی عمومی است، بدین معنا که حتی کسانی که اهل کشف و شهود نیستند به وسیله این روش ها بتوانند به برخی از معانی باطنی قرآن راه پیدا کنند و حتی اگر حقیقت آن را هم نفهمند، بتوانند از طریق قواعد و مبانی مورد پذیرش عموم مردم به آن علم پیدا کنند.
    محقق قونوی از هر دو روش برای فهم نصوص دینی بهره برده است. لیکن بیشترین تاکید مقاله حاضر، بر روش فنی عمومی وی است چرا که این روش می تواند مورد استفاده عموم متفکران اسلامی واقع شود. به نظر نگارندگان مبانی این روش تفسیری قونوی را می توان به سه دسته کلی تقسیم نمود: مبانی هستی شناسی، معرفت شناسی و زبان شناختی. این نوشتار ضمن تبیین این مبانی درصدد تبیین این نکته است که روش تفسیر عرفانی قونوی مبتنی بر اصول استواری است که در کنار جهت گیری عرفانی و توجه به جنبه های باطنی و معنوی و کشف اسرار و اشارات، از نگرش زبان شناختی در تفسیر آیات و احادیث نیز غفلت نکرده است.
    کلیدواژگان: روش شناختی تفسیر، تفسیر عرفانی، تاویل عرفانی، ظاهر و باطن قرآن
  • مسعود معتمدی*، ملک محمد فرخزاد صفحات 185-203
    مرگ ارادی یا موت اختیاری، یا مرگ پیش از مرگ، اصطلاحاتی عرفانی است که صوفیه در تاویل آیات: «فتوبوا إلی بارئکم فاقتلوا انفسکم» و «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» و یا احادیثی مانند: «موتوا قبل ان تموتوا» می آورند و آن را عبارت از تسلط بر نفس و خواسته های نفسانی می دانند، و طبق تعاریفی، آن را به موت های ابیض، اسود، احمر و اخضر تقسیم می کنند، درعین حال راهکارهایی نیز برای رسیدن به این مهم به مریدان خویش می دهند. تعبیر ولادت ثانی هم برداشتی دیگر از این اصطلاح است. در ادیان و مکاتیب دیگر نیز مراحلی را برای انقیاد و حتی قمع کلی نفس پیشنهاد می دهند، اما در عرفان اسلامی برخلاف بیشتر آن ها تسلط و در اختیار گرفتن نفس مد نظر است نه نابودی آن. گفتنی است نوعی دیگر از مرگ ارادی در تصوف مطرح است که پس از موت اختیاری در معنای تسلط بر نفس، عارف را حادث می شود، و آن موت اختیاری در مفهوم اطلاع و آگاهی از زمان واقعی مرگ جسمانی است که در مجالی دیگر بیان خواهد شد.
    کلیدواژگان: عرفان، مرگ ارادی، تسلط بر نفس
  • سید محمد موسوی*، غلامعلی مقدم صفحات 205-224
    صادر اول از مسائل مهم فلسفی نزد قائلان به ترتیب در آفرینش است. مکاتب مختلف الهی و بشری دراین باره سخن گفته اند، در حوزه معارف اسلامی عرفا وجود منبسط و حکما عقل اول را به عنوان صادر اول معرفی نموده اند، ملاصدرا به روشی خاص، میان نظر عرفانی و حکمی در این مسئله جمع نموده و به وحدت این دو دیدگاه رای داده است، در این مقاله به روش تحلیلی- انتقادی مواضع سلبی و ایجابی وجه جمع او را درباره صادر اول بررسی کرده ایم. حرکت علمی او دراین باره از موضعی سلبی در همراهی با حکمت متعارف، آغاز و با رویکردی ایجابی به حکم به اتحاد عقل و وجود منبسط به عنوان صادر اول ختم می شود.
    کلیدواژگان: وجود منبسط، عقل اول، حکمت متعالیه، صادر اول
  • هادی وکیلی*، قاسم قریب صفحات 225-249
    عرفان اسلامی برخلاف دیگر شاخه های علوم اسلامی، تنها درمیان قشر اندیشمند و عالم باقی نماند و با مخاطب قرار دادن عموم مردم، جریانی باعنوان تصوف را در جامعه اسلامی ایجاد کرد. بحث بر سر شرعی بودن یا نبودن عرفان اسلامی، عالمان متشرع را در دو گروه مخالفان و موافقان عرفان نظری قرار داد. در دوره صفوی اندیشه های ضد تصوف در آثار عالمان متشرع و فقی هان، بیشتر نمایان می شد که با انگیزه های مذهبی و روشن گری پیوند داشت. درحالی که گروهی مانند محمدطاهر قمی و میرلوحی از اساس با اندیشه های عرفا مخالف بودند، عالمانی چون ملا محسن فیض کاشانی و ملاصدرا با تمایز نهادن میان اندیشه های عرفان نظری و عملکرد صوفیان بازاری و عوام به دنبال استفاده از نظریه های عرفانی در تفسیر متون دینی بودند. علامه محمدباقر مجلسی دیدگاه و موضعی میان دو گروه عالمان پیش گفته اتخاذ نمود. وی با تمایز نهادن میان اندیشه های عرفان نظری و مناسک صوفیان عوام، رسوم و اعتقادات گروه دوم را مطلقا باطل و غیرشرعی و عقلی اعلام کرد؛ ازسوی دیگر، در برخورد با بزرگان عرفان و اندیشه های آنان، اصل تفسیر عرفانی برمبنای مکتب امامان شیعه (ع) را پذیرفت. تقسیم جریان تصوف به شیعه و اهل سنت و تبیین آموزه های پذیرفته شده مشترک میان تشیع و تصوف، دو محور اصلی بومی کردن عرفان نظری توسط علامه مجلسی است.
    کلیدواژگان: علامه مجلسی، عرفان نظری، تصوف عامیانه، تفسیر عرفانی
  • محمدحسن یعقوبیان*، مطهره بصراوی صفحات 251-273
    جدال های تاریخی فلاسفه و عرفا در فرهنگ ها، به تدریج مسئله ای به نام ناسازگاری عقل و عشق را در ذهن ها به یادگار گذاشته است؛ در امتداد همین تفکر که درگذشته توسط صوفیه ترویج می شد، گروهی در جریان های معرفتی امروزی، از معنویت بدون عقلانیت سخن می گویند. برخی گرایشات عرفان های نوظهور مانند کریشنا مورتی، اشو و برخی جریانات روشنفکری جدید، در همین راستا قابل ارزیابی هستند. این مقاله بر آن است تا نشان دهد در عرفان امام علی علیه السلام این دو ساحت به سازگاری رسیده و دارای هم زیستی معرفتی اند. چنان که پس از تایید ارزش شناختی عقل و قلب در هندسه معرفتی عرفان علوی، مشخص می شود که عقل در استشراق قلب و قلب در استدراک نورانی عقل دخیل و تاثیرگذار است. نقش اول عقل به عنوان مقدمه ای بر سلوک معنوی و مشاهدات قلبی است که عقلی اعم از عقل کسبی و دفائن فطری می باشد و نقش دوم آن، عقل به اعتبار تبعیت قلب و استدراک حضوری حقایق نورانی است. و نقش سوم آن به عنوان شاخصی در رعایت اقتصاد و اعتدال سلوک و تبیین و تفسیر پسینی مشاهدات عرفانی است. ازاین رو جریانات مختلفی که علی رغم تنوع ظاهری، به نحوی معنویت و عرفان گسسته از عقلانیت و خردگریزی را دنبال می کنند در مدار دافعه عرفان علوی قرار می گیرند.
    کلیدواژگان: عرفان علوی، عقلانیت، معنویت، عرفان