فهرست مطالب

مجله تاملات فلسفی
پیاپی 21 (پاییز و زمستان 1397)

  • تاریخ انتشار: 1397/09/14
  • تعداد عناوین: 10
|
  • زهرا سرکارپور* زهرا خزاعی، محسن جوادی صفحات 11-44
    فیلسوفان در پاسخ به این سوال که چگونه حالات ذهنی خودمان را می دانیم، تبیین های متعددی ارائه کرده اند.کسام در پاسخ به این سوال، نظریه استنتاج گرایی را مطرح کرده است. به اعتقاد او بر خلاف آنچه شهودا احساس می کنیم، هیچ نوع دسترسی بیواسطه به حالات ذهنی خود نداریم؛ بلکه ما بر اساس یک سری شواهد بیرونی و درونی، و از طریق فرایند استنتاج، حالات ذهنی مان را می شناسیم. بویل این تبیین را تبیین خوبی برای خودآگاهی نمی داند. او معتقد است تبیین استنتاجی از خودآگاهی به گونه ای است که گویا ما از حالات ذهنی خودمان بیگانه ایم . کسام هم در مقابل، اشکال بویل را نمی پذیرد. در این مقاله نشان خواهیم داد که اولا کسام مقصود بویل از مفهوم بیگانگی را به درستی درنیافته است و اگر مقصود او را دریابد، وجود آن را در استنتاج گرایی گریزناپذیر خواهد یافت. ثانیا اگر کسام در پی پذیرش این مسئله ادعای خود را محدودتر کند و استنتاج گرایی را تبیینی برای همه انواع خودآگاهی معرفی نکند، مسئله بیگانگی، حیات استنتاج- گرایی را، به عنوان تبیینی خوب برای طیف قابل توجهی از مصداق های خودآگاهی، به خطر نخواهد انداخت.
    کلیدواژگان: خودآگاهی، کسام، استنتاج گرایی، بیگانگی، بویل
  • علیرضا منصوری * صفحات 45-60
    هدف علم مسئله مورد مناقشه بین رئالیست ها و مخالفانشان است. رئالیست ها معتقدند هدف علم دستیابی به نظریه هایی است که توصیف و تبیین صادقی از جهان به دست دهند. برای پاسخ به این مسئله که چرا باید هدف فعالیت علمی و معرفتی را چنان که رئالیست ها اصرار دارند رسیدن به صدق قرار دهیم پاسخ های متنوعی داده شده است. این مقاله بر آن است برای این مسئله پاسخی کانتی را در زمینه بحث رئالیسم علمی بازسازی کند. به این منظور نشان داده شده است که آراء کانت در زمینه صدق این ظرفیت را ایجاد می کند که به رغم عدم وجود معیاری برای تشخیص صدق، آن را به مثابه یک ایده تنظیمی و به عنوان یک وظیفه اخلاقی و انسانی بپذیریم. در عین حال می توان با بهره برداری از این ظرفیت در نظریه کانت و با کنار گذاشتن موجه گرایی در معرفت شناسی، پاسخ کانت را بهبود بخشید تا انتخاب صدق به عنوان هدف علم «تصمیمی دلبخواهی» تلقی نشود.
    کلیدواژگان: صدق، ایده تنظیمی، عقلانیت نقاد، رئالیسم علمی، نظریه تطابق
  • سید محمد تقی شاکری * صفحات 61-90
    مسئله مورد بحث در نوشتار حاضر این است که علم و آگاهی آدمی چگونه به امور معدوم و ممتنع و ناموجود در خارج تعلق می گیرد؟ باور به یک شیء ناموجود چگونه ممکن است؟ این معضل معرفت شناختی برای متفکران اسلامی و فیلسوفان غربی با اهداف و انگیزه های مختلف مطرح بوده است و هر کدام با تکیه بر مشرب فلسفی و فکری و زیرساخت تفکر خویش راه حل برون رفت از مشکل را ارائه داده اند. فرضیه این نوشتار آن است که با قطع نظر از مبانی فکری و بسترهای اجتماعی و فرهنگی شرقی و غربی و ماده و محتوای بحث، می توان نوعی مشابهت در صورت مسئله میان متفکران غربی و اسلامی تشخیص داد. و مهم تر این که طرح نوشتار برای یافتن صرف مشابهت و اختلاف میان متفکران نیست، بلکه درصدد بررسی و مطالعه راه حل های ارائه شده به معضل مورد بحث است. از فیلسوفان شاخص فلسفه اسلامی به آراء ابن سینا، خواجه نصیرالدین طوسی و بالاخره صدرالمتالهین اشاره می شود و پس از نقل آراء برنتانو، بولتسانو، ماینونگ و هوسرل از فلسفه غرب، میان آن ها تطبیق خواهد شد.
    کلیدواژگان: علم، آگاهی، معدوم، ابژه، معنا
  • مروه دولت آبادی *، عین الله خادمی، محمد اسماعیل قاسمی طوسی صفحات 91-117
    دعا یکی از عالی ترین مضامین الهی است که همیشه مورد توجه بشریت بوده است و هر انسانی به فراخور میزان درک فقر ذاتی خویش به معناشناسی و مسائل پیرامون آن پرداخته است. در نگرش به مساله دعا از نظر ملاصدرا، نباید پیش فرض های وجود شناختی و هستی شناسی وی را نادیده گرفت. بی شک نگاه صدرا به مساله دعا، گسسته از مبادی هستی شناسی ایشان نمی باشد. اصالت وجود، تشکیک خاصی وجود، حرکت جوهری، نظام علی معلولی هستی، رابط بودن وجود ممکنات و امکان فقری آنها و وحدت شخصی وجود، از جمله مبانی ای می باشند که اضلاع سه گانه وجودی دعا (داعی، مدعو و مطلوب) را در حکمت متعالیه تحت تاثیر قرار می دهند. در این نوشتار تلاش شده است با توجه به مبانی هستی شناسی صدرا، مساله دعا مورد تحلیل و پردازش قرار گیرد. لذا ضمن تبیین مفهوم ها و مبانی ایشان، کوشیدیم تا با واکاوی این مبانی، علاوه بر به تصویر کشیدن ارتباط آن دو، تحلیلی نو و منطبق بر اصول هستی شناختی از مساله دعا ارائه نماییم
    کلیدواژگان: ملاصدرا، دعا، هستی شناسی، اصالت وجود، تشکیک خاصی، حرکت جوهری
  • احمدرضا هنری *، طاهره کمالی زاده، ایرج داداشی صفحات 119-147
    نگاه رمزی به عالم میراث ارزشمند تمدن های کهن بشری است که در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامی نیز جایگاه خاص خود را داشته است. عرفا و حکمای مسلمان همواره از این شیوه برای ارائه تعالیم خود بهره برده اند. رمزپردازی در بین عرفا امری مشهود است و در بین حکما نیز سهروردی را می توان قهرمان این میدان دانست هر چند که قبل از او ابن سینا آغازگر این راه بوده است؛ لذا شایسته تامل است که مواجهه حکمت متعالیه ملاصدرا از آن جهت که وارث این سنت حکمی است، با رمز و رمزپردازی چگونه است؟ در نوشتار حاضر جهت نیل به این پاسخ به تحلیل و بررسی مبانی و روش حکمت متعالیه صدرایی بویژه روش تاویل و هرمنوتیک می پردازیم. با توجه به شواهد و دلایل موجود روشن می شود که علی رغم اینکه صدرا حکمت خود را همچون سهروردی بصورت رمزی بیان نکرده است اما با توجه به اینکه مبانی فلسفی رمز پردازی سهروردی را، از جمله نظریه تشکیک وجود در هستی شناسی و نظریه عالم مثال و ادراک خیالی در جهان شناسی و معرفت شناسی، اخذ نموده و در فلسفه وجودی خود از آن بهره مند شده است؛ لذا حکمت متعالیه به بهترین وجه قابلیت رمزپردازی را واجد است اما شاید بتوان گفت که روش و مدل رمزپردازی صدرا با روش سهروردی تفاوت دارد بنابراین هم به این روش التفات داشته و آن را می شناخته است و هم از تعابیر رمزی استفاده نموده است، چنانکه عناوین کتب او همه از این قبیل است بنابراین حکمت متعالیه می تواند چارچوب و بنیان نظری رمزپردازی را تامین نماید.
    کلیدواژگان: ملاصدرا، حکمت متعالیه، رمزپردازی، رمز
  • سیدعلی علم الهدا* صفحات 149-168
    در این مقاله نشان داده می شود در تفکر صدرایی " وجود" هم نقش تبیین چگونگی کثرت در افراد یک ماهیت نوعیه را برعهده دارد و هم اینکه براساس نظریه حرکت جوهری لازم نیست عرض های یک ذات نقش تبیین چگونگی تحقق حرکت در یک ماهیت را به عهده گیرند. به عبارت دیگر در فلسفه ملاصدرا قرار دادن ساحت جوهریت در مقابل اعراض برای یک ماهیت به نحو عینی و ابژکتیو نه لازم است و نه ضروری. از سوی دیگر نیز اقتضاء رابطه اتحادی جوهر و عرض که از سوی برخی پیروان ملاصدرا ( و در برخی موارد بطور ناخودآگاه از سوی خود ملاصدرا ) مورد تفوه قرار گرفته است ، ریشه در مبانی هستی شناختی وی دارد. و از همین رو مکتب حکمت متعالیه را وادار می سازد زیادت عینی و خارجی اعراض بر جوهر را نفی کند.
    اما سئوال پیش روی این مقاله آنستکه آیا اگر عرضیت به نحو خارجی و عینی زائد بر جوهریت نیست پس آیا حتما باید قائل شد اعراض به نحو معقول ثانی فلسفی تحقق دارند.این مقاله نهایتا می گوید دوگانه جوهریت و عرضیت براساس مبانی ملاصدرا میتواند ساختارهای پیشینی ذهن در نظر گرفته شود و تقسیم جوهر و عرض به معنای دقیقا کانتی آن یک تقسیم سوبژکتیو تلقی گردد پس بر این اساس لازم نیست حتما عرضیت یا جوهریت را به نحو معقول ثانی فلسفی دارای تحقق و وجود بدانیم بلکه میتواند امری یکسره ذهنی و از ساختارهای ذهن تلقی شود.
    کلیدواژگان: جوهر، عرض، ذات، وجود، ملاصدرا
  • حسین یزدی * حسین اترک صفحات 169-200
    این مقاله به یکی از مسائل مهم و چالش برانگیز در علم کلام و فلسفه دین یعنی مساله شر می پردازد. سئوال اصلی این است که چرا با وجود خداوند عالم قادر خیرخواه مطلق ما همچنان شاهد وجود شروری در عالم از قبیل شرور طبیعی و اخلاقی هستیم؟ پاسخ های متعددی مانند: موهوم یا عدمی بودن شر، لازمه جهان طبیعی بودن، ضرورت شرور قلیل برای خیرهای کثیر و... به این مساله داده شده است.به نظر می رسد علت اصلی ایجاد مساله شر فاعل مستقیم دانستن خداوند در حوادث طبیعی و انسانی است. اگر خداوند را مدبر جهان و فاعل مستقیم سیل، زلزله، خشکسالی و دیگر حوادث طبیعی بدانیم، آنگاه سئوال از علت آن منطقی است؛اما اگر خداوند را فاعل این حوادث ندانیم و آنها را به علل و عوامل طبیعی یا انسانی نسبت دهیم، دیگر خداوند فاعل شرور نخواهد بود و وجود او با وجود شرور تناقض منطقی نخواهد داشت. بنابراین یک راه حل مساله شر این است که فاعلیت خدا در جهان را مادی غیرمستقیم بدانیم. البته این پاسخ نیازمند حمایت توسط پاسخ های دیگر است. از میان پاسخ های ارائه شده از این پاسخ ها برای حل مساله شر کمک گرفته شده است: نفی وجود شرور ذاتی، قصور انسان در حفظ خود، عدم امکان خلق جهان بهتر، شرور اخلاقی لازمه اختیار انسان.
    کلیدواژگان: کلید واژه ها: شر، خدا، تئودیسه، دفاعیه، فاعلیت خدا
  • ذوالفقار ناصری * صفحات 201-227
    «نگاه دینی» و «نگاه سکولار»، دو نظام معنایی متفاوت برای حیات انسان ترسیم می‎کنند و پایه‎گذار دو سپهر کاملا مختلف در زندگی انسان هستند. زندگی انسان در هر دو بستر دینی و سکولار، ویژگی‎هایی می‎یابد که متناسب با هرکدام می‎توان از معناداری یا بی‎معنایی زندگی انسان سخن گفت. ریجارد تیلور با اتخاذ رویکردی طبیعت‎گرایانه به مسئله معنای زندگی، می‎کوشد با تعریف زندگی بی‎معنا و سپس با طرح مفهوم خلاقیت و بیان ویژگی‎های آن به‎عنوان ملاک معناداری، به مسئله بی معنایی زندگی انسان سکولار پاسخ دهد. مسئله مطرح در این مقاله آن است که آیا با فرض وجود خلاقیت در حیات انسان سکولار می‎توان زندگی انسان را معنادار دانست؟ در پاسخ، این ادعا را پیش کشیده‎ایم که به‎رغم ادعای تیلور، زندگی خلاقانه انسان در حیات سکولار همچنان بی‎معناست و تنها زندگی توام با خلاقیتی که در حیات دینی باشد، معنادار خواهد بود؛ بدین معنا که با توجه به ویژگی های حیات دینی تنها انسان خلاق در ساحت دین است که می‎تواند با شکوفاساختن ظرفیت‎های وجودی اش به زندگی خود معنا بخشد، ولی چون در حیات سکولار انسان خودآیین و خود بنیاد است، ویژگی‎های لازم برای خلاقیت ادعایی تیلور برای معناداری زندگی تحقق نمی‎یابد. از همین رو، فرجام زندگی سکولار همچنان به بی‎معنایی می‎انجامد.
    کلیدواژگان: معنای زندگی، حیات دینی، حیات سکولار، مفهوم خلاقیت و خلاقیت الهی
  • فاطمه جمشیدی *، علیرضا آل بویه، فاطمه تیزقدم صفحات 229-254
    پیتر سینگر از فیلسوفان اخلاق پرآوزه ای است که به خصوص در اخلاق کاربردی و حقوق حیوانات آثار بسیاری از او منتشر شده است و بسیار مورد توجه و نقد و بررسی قرار گرفته است. او در دفاع تمام عیار از حقوق حیوانات تلاش بسیار کرده است تا جایی که در مقایسه حیوانات با انسان ها نه تنها از یک سو، کشتن حیوانات و خوردن گوشت آنها را اخلاقی نمی داند بلکه از سوی دیگر، کشتن جنین و حتی نوزاد را اخلاقی تلقی می کند. اساس تفکر اخلاقی او در این زمینه بر مفهوم شخص استوار است. از نظر او موجودی شان و منزلت اخلاق دارد که شخص به شمار آید و برای آن ویژگی هایی می شمارد. در نتیجه، از آنجا که جنین و نوزاد از نظر او این ویژگی ها را به دست نیاورده اند شخص به شمار نمی آیند و حق حیات نیز ندارند. با توجه به اهمیت سقط جنین و نفوذ و تاثیرگذاری سینگر و لازمه شگفت انگیز دیدگاه اش، در این مقاله به بررسی و نقد استدلال او درباره جواز سقط جنین و نوزادکشی پرداخته می شود و از جمله نقدهایی که می توان به سینگر وارد کرد عبارتند از بی ملاکی و دلبخواهی بودن معیارهای شخص بودن، ناکافی بودن این معییارها، اهمیت تفاوت در گونه به لحاظ اخلاقی، پیامدهای نامطلوب نوزادکشی و اهمیت عاطفه در اخلاق.
    کلیدواژگان: سقط جنین، ارزش حیات، نوزادکشی، شخص بودن، پیتر سینگر
  • فاطمه اصلی بیگی *، مجید ملایوسفی صفحات 255-277
    آکویناس بر این باور بود که طبیعت انسان مشتمل بر غایاتی ذاتی است که از نظمی پیروی می کنند که وی آن را قانون طبیعی می نامید. از نظر وی هم عقل نظری و هم عقل عملی دارای مبادی بدیهی ای هستند که بی نیاز از اثبات هستند. برخی در عقل عملی آکویناس میان دو زمینه اکتشافی و توجیهی تمایز قائل شده اند؛ زمینه اکتشافی سیندرسیس و زمینه توجیهی عاقبت اندیشی است. آکویناس بر این باور است که سیندرسیس غایت را برای فضایل اخلاقی تعیین می کند. غایتی که از طریق سیندرسیس به ادراک ما در می آید غایتی کلی است که میان شخص دارای فضایل و شخص مبتلا به رذایل مشترک است. آکویناس متناظر با دو نوع عاقبت اندیشی دو نقش برای آن قائل است، عاقبت اندیشی عام غایت قریب را تعیین می کند و عاقبت اندشی خاص انتخاب ابزار را انجام می دهد؛ سیندرسیس نیز غایت نهایی را تعیین می کند. آکویناس در خصوص معرفت به غایت از ارسطو جدا می شود چرا که ارسطو تعیین غایت را وظیفه فضایل اخلاقی می داند، در حالیکه نزد آکویناس فضایل اخلاقی صرفا به غایت نهایی ای که از سوی سیندرسیس تعیین شده است، متمایل اند. وی با بدیهی دانستن اصل اول عقل عملی و هم ارز دانستن آن با اصل عدم تناقض، عقل عملی را در زمینه اکتشافی مرتبط با جزء علمی نفس و در زمینه توجیهی مرتبط با جزء محاسبه گر آن می داند. این در حالی است که ارسطو به وضوح در کتاب ششم اخلاق نیکوماخوس عقل عملی را مرتبط با جزء محاسبه گر می داند و نه جزء علمی.
    کلیدواژگان: آکویناس، حکمت عملی، عقل عملی، سیندرسیس، ارسطو
|
  • Zahra Sarkarpour *, Zahra Khazaei, Mohsen Javadi Pages 11-44

    Philosophers have provided many accounts in response to this question that how we know our mental states. Cassam presented Inferentialism in response to this question. In his opinion, against that we intuitively feel, we don’t have any immediate access to our mental states, but we know our mental states based on some external and internal evidences. Boyle doesn’t count this account as a good account. He believes that inferential account of self-knowledge is like that we are alienated of our mental states. Cassam doesn’t accept Boyle objection too. In this paper, we will show first, Cassam hasn’t taken Boyle intention of alienation correctly and if he takes it correctly, he finds it inevitable. Second, if Cassam by accepting this issue, restricts his claim and doesn’t introduce inferentialism as an account for all kind of self-knowledge, alienation problem will not endanger the life of inferentialism as a good account for many instance of self-knowledge
    Keywords: Self-knowledge, Cassam, Inferentialism, Alienation, Boyle
  • Alireza Mansouri * Pages 45-60

    The aim of science is a controversial debate among realists and their opponents. Realists take the aim of science as giving a true explanation of the world. There are some answers to the question why we should take truth as the cognitive aim of scientific activity. This paper aims to reconstruct a Kantian answer for this debate. It will be showed that Kant's thought regarding truth create a capacity to accept truth as a regulative idea and a moral duty, though we have deprived of any criteria of truth. Moreover, we can modify kant's idea by setting aside justificationism in epistemology, in order not to take truth as an "arbitrary decision". This paper aims to reconstruct a Kantian answer for this debate. It will be showed that Kant's thought regarding truth create a capacity to accept truth as a regulative idea and a moral duty, though we have deprived of any criteria of truth. Moreover, we can modify kant's idea by setting aside justificationism in epistemology, in order not to take truth as an "arbitrary decision". Truth, scientific realism, regulative idea, critical rationalism, correspondence theory
    Truth, scientific realism, regulative idea, critical rationalism, correspondence theory
    Keywords: truth, regulative idea, scientific realism, correspondence theory
  • Muhammad Taqi Shakeri * Pages 61-90
    The present paper discusses how apply human knowledge and consciousness about non-existent affairs? How is it possible to believe an non-existent object? This epistemological problem has been raised for Islamic and Western thinkers with different aims and motives, and each of them has come up with the problem by relying on the intellectual and structure of their thinking. The thesis of this paper is that, regardless of the Eastern and Western cultural and social bases, and the stuff and content of the discussion, one can find a similarity in form of the issue between Western and Islamic thinkers. More importantly, the article is not just about finding a mere difference and similarity between thinkers, but, it seeks to survey and study the solutions presented to the discussion. Among the prominent philosophers of Islamic philosophy referred to Ibn Sina, Khaje Nasir al-Din Tusi and finally Mulla Sadra. And after explaining Brentano, Boltzano, Meinong and Husserl's opinions, they will be compared.
    Keywords: knowledge, consciousness, non-existent, object, meaning
  • Marveh Dolatabadi *, Marveh Dolatabadi, Mohammad Esmaeel Ghasemi Tosi Pages 91-117

    Prayer is one of the most magnificent divine themes that has always been of interest to humanity, and every human being has paid attention to semantics and its problems, in spite of the degree of understanding of their inherent poverty. In the attitude to the question of prayer for Mulla Sadra, one should not ignore his ontological and ontological presuppositions. Undoubtedly, Sadra's view of the question of prayer is not discriminating from the ontology of them. The essence of existence, the special maturity of existence, the intrinsic motion, the causal causal system of being, the interconnection between the existence of possibilities and the possibility of their poverty and the unity of existence, are among the foundations that have three sides of the existential existence of prayer (divine, exalted and desirable) in wisdom Transcendent are affected
    In this paper, the issue of prayer has been analyzed and processed according to Sadra's ontology principles. Therefore, while explaining their concepts and foundations, we tried to illustrate the basis of these principles, in addition to portraying their relationship, a new analytical and consistent with the ontological principles of the question of prayer
    Keywords: Mulla sadra, prayer, ontology, originality of existence, special maturity, intrinsic motion
  • ahmad reza honari*, tahereh kamalizadeh, iraj dadashi Pages 119-147
    Symbolic viewpoint about universe is a valuable heritage of old civilizations. This topic has had especial position in Islamic culture and civilization. Muslim mystics and philosophers have used this way for presenting their teachings. Symbolism in mysticism is very obvious. And also among philosophers, Suhrawardi is considered the hero of the field. Although Ibn Sina had started this way before him. Therefore, it is worth considering how Mulla Sadra's transcendental wisdom, as he inherits this tradition, faces symbolism. This article examines the basics and method of transcendental wisdom, especially the way of interpretation and hermeneutics. It is clear from the available evidence that, despite the fact that Sadra does not express his wisdom as Suhrawardi symbolically, with the adoption of the philosophical foundations of Suhrawardi's symbolism, including the theory of Gradation of existence in ontology and theory of the imaginal world and Imaginal perception in Cosmology and epistemology, have benefited from it in its existential philosophy; therefore, transcendental wisdom is appropriate for symbolism in the best way. But Sadrà's methodology and modeling of Symbolism may be different from that of Suhrawardi. Therefore, he has knew this method and used some symbolic phrases, as well as titles of his books are all of this kind, so the Transcendental wisdom can be the framework and Provides theoretical basis for symbolism.
    Keywords: Mulla sadra, transcendental wisdom, symbolism, symbol
  • seyyed ali alamolhoda * Pages 149-168
    In This essay will be discussed that two facts can be considered for deviding corporal beings to substance and physical accidents.The first cause is rooted from solving the problem of change.Peripatetics against the sophists obliged to devide every changeable objects to accidental part and snbstatial part and the chang was restricted to accidents. The second problem that Aristotelians have been trying to solve it by accepting the accidents was explaining the quality of multiplicity of physical species. But from the view point of Mulla sadra’s philosophy , the existance is the just solution for the both problems. On the basis of his thaught, the existance is absolute essential agent of individualization of the physical species and since, The substantial motion theory has been accepted in this philosophy, we could see there is no emergent for agreement to the accidents against the substance. From the other side Sadra’s philosophy has been finally forced to accept the union of accident and its substance and refuses annexation of the one to the other. According to Mulla sadra’s thaught, indeed every object is just absolute being so substantiality and accidentality for it, has been reguarded by mind. So in such philosophy, you can’t belive substantiality and accidentality are achieved from objectivity but also you must accept they are subjective. This matter guids us to have a Kantian understanding from Mulla sadra’s thaught about substantiality and accidentality.
    Keywords: Mulasadra, being, existance, substance, essence, accident
  • Hossein Yazdi *, hossein atrak Pages 169-200

    There are numerous ideas regarding the nature of evils and the cause of its emergence and the division of evils as well as the dependence on natural evils on moral evils. Considering the idea of FazelQooshchi that there is no proof regarding the negativity of evil and only a number of inductive evidences have been provided instead, the author has sought to demonstrate the negative nature of evils via critically discussing the major ideas and analyses of evilnot as an existential negation versus the existential positivity a la MullaSadrarather as an example of philosophical secondary intelligbilia. This is to say that although evil does not have an objective extension it does certainly have a source of abstraction in the outside world.
    Moreover, the current essay offers a multidimensional analysis of the problem of evil based on philosophy, theology and religion in order not to submerge in the methodological exclusivism. Thus the author attempts to depict a geometry of evils and offers an explication of the causes of their emergence as a non-existential and negative phenomenon and finally proves the divine stature of the Necessary Being based on the theory of punishment, atonement and the means of nearness.
    Keywords: Key Words: Good, Natural Evil, Moral Evil, Explication, Non-Existence, Exclusivism
  • zolfaghar naseri * Pages 201-227
  • fatemeh jamshidi *, alireza alebouyeh, fatemeh tizghadam Pages 229-254
    Peter Singer is the prominent moral philosophers and many of his works have been published, especially in applied ethics and animal rights. He is highly regarded and reviewed. He struggled sterling defense of animal rights as far as the comparison animals to humans not only on the one hand, kill animals and eat their flesh is not moral but, on the other hand, he treats killing fetuses and even babies as moral. His ethical thinking in this context is based on the concept of person. He believes that a person has moral status, and has certain features. As a result, in his view since fetus and neonate do not have these features are not considered person and do not have the right to life. Given the importance of abortion, influence and wonderful requirement of his view, in this article, we will review and critic his arguments about the permissibility of abortion and infanticide.
    Keywords: Keywords: abortion, value of life, infanticide, personhood, Peter Singer
  • fateme Aslibeigi*, majid mollayousefi Pages 255-277