فهرست مطالب

آموزه های فلسفه اسلامی - سال نهم شماره 1 (پیاپی 14، بهار و تابستان 1393)

نشریه آموزه های فلسفه اسلامی
سال نهم شماره 1 (پیاپی 14، بهار و تابستان 1393)

  • تاریخ انتشار: 1393/06/25
  • تعداد عناوین: 8
|
  • امیر راستین، سید مرتضی حسینی شاهرودی صفحه 3
    تناسخ در میان فیلسوفان مسلمان پایگاه مستحکمی نداشته و پیروان این اندیشه همواره جزء کمترین بوده اند. در این میان رویکرد دو فیلسوف و اندیشمند ایرانی بیش از همه مورد توجه قرار گرفته است؛ یکی پایه گذار حکمت اشراق و دیگری پزشک و فیلسوف ری. نقش زکریای رازی به عنوان نماینده و یکی از طلایه داران انگاره تناسخ در اندیشه اسلامی جلوه کرده است و اهمیت جایگاه سهروردی از جهت برداشت های گوناگون از سخنان او و در نتیجه نسبت های مختلف به اوست. نتیجه بازنگری به آثار این دو اندیشمند و مقایسه میان آنها، تایید انتساب تناسخ به رازی و تاکید بر وازنش آن توسط شیخ اشراق است. رازی بر اساس مبانی فلسفه خویش، برای نفوس حیوانی تناسخ صعودی و نیز برای نفس انسانی یکی از دو نوع تناسخ متشابه و نزولی را به صورت مانعهالخلو می پذیرد. در مقابل سهروردی پس از ضعیف خواندن دلایل طرف های نزاع، با ابتکار در ارایه طرح نوینی از معاد جسمانی مبتنی بر پذیرش عالم مثال، از این طریق انگیزه های پذیرش تناسخ را از میان برمی دارد.
    کلیدواژگان: تناسخ، سهروردی، زکریای رازی
  • سیده سمیه حسینی، دکترعلی حقی صفحه 23
    معرفت عقلی و عرفانی علی رغم تفاوت هایی که در روش رسیدن به معرفت دارند که در یکی از استدلال عقلی و در دیگری از شهود و مکاشفه استفاده شده است؛ دو مقوله جدا از هم نبوده و با یکدیگر تعامل دارند. از نگاه صدرا مجرد شهود بدون برهان کافی نیست و از طرفی آن چه راوی با برهان بدان دست یافته بود، با چشم شهود مکاشفه کرده است. از سویی عقل از دریافت کنه حقیقت اشیاء ناتوان است و با عرفان می توان به دریافت حقیقت اشیاء نائل شدو از سویی دیگر عقل خالص منکر کشف و شهود نیست و برای کشف درست از نادرست می تواند ملاک و معیار باشد. به نظر می رسد معرفت شناسی صدرایی در همه حوزه های آن در هم تنیدگی زیادی با مساله وحدت عاقل ومعقول دارد.ملاصدرا با تلفیق این نظریه با اشتداد وجود شناختی نفس در فرآیند حرکت جوهری مدعی وجود تعامل حداکثری بین معرفت عقلی وشهودی است.
    کلیدواژگان: معرفت عقلی، معرفت عرفانی، علم حصولی، علم حضوری، ملاصدرا
  • سمیه منفرد، رضا رضازاده صفحه 37
    بازشناسی چیستی و چرایی ترکیب سه منبع معرفتی عقل، شهود و وحی در فلسفه ی صدرایی و نظام اندیشه ابن عربی، تحلیل دستآوردهای معرفتی این دو نظام را ثمربخش تر می کند. علی رغم اینکه ابن عربی در معرفت شناسی خود، قلب و دستاوردهای آن را اصل قرار داده، برای عقل نیز نقش مهمی قائل است. او در کنار عقل و شهود از وحی هم به عنوان مبنایی معرفت شناختی بهره می برد. ملاصدرا نیز درباره سه روش عقلی، قلبی و وحیانی در رسیدن به حقایق، ضمن تایید وجود قلمرو های خاصی که به نحو عموم و خصوص مطلق یا من وجه بین این سه وجود دارد، هیچکدام را در حیطه ی قلمرو مشترکشان معارض دیگری نمی داند. با این حال، درجه اهمیت هر کدام از این منابع در نگاه متناظر هر یک متفاوت است. به طوری که عقل در عرفان ابن عربی صرفا پذیرنده ی تجلیات الهی است و در نقش فاعلی است که حدبردار و حصرپذیر می شود؛ یعنی فاعلیت و تولید آن محدود و متناهی است، در حالی که در نظام حکمت متعالیه صدرایی، عقل در مقام کسب معارف در فرایند حرکت جوهری نفس و تعالی به نشئه ی عالم عقل کلی، در ضمن مشاهده و شهود، قوت فاعلی و صدوری نیز می یابد.
    کلیدواژگان: ملاصدرا، ابن عربی، منابع معرفتی، عقل، شهود، وحی
  • مهدی زمانی صفحه 57
    در این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی به بیان مبانی و نتایج دیدگاه ملاصدرا درباره نفس رحمانی پرداخته می شود. ملاصدرا معتقد است که آدمی برترین نشانه خداوند است و ویژگی ها و قوای او ظهور کمالات الهی است. بدین سان همان گونه که نفس آدمی با عبور از مخارج حروف، اصوات گوناگون پدید می آورد و کلمات بسیار از آن حاصل می شود، نفس رحمانی نیز هم چون فیضی وجودی، حقایق ممکنات را در عالم تحقق می بخشد و در عین وحدت و بساطت سرچشمه کلمات بی شمار الهی در عالم تجلی است. کلمه «کن» نخستین کلامی است که گوش ممکنات را شکافت و بدین سان عالم فقط از سخن پدید آمده و بلکه عین سخن است و اقسام موجودات عالم منطبق بر مراتب و مقامات بیست وهشت گانه خود در نفس رحمان هستند. ملاصدرا نفس رحمانی را با «وجود منبسط» یکی می داند، وجودی که شمول آن همانند سایه ای بر پیکر موجودات گسترده است: «الم تر الی ربک کیف مد الظل». هم چنین او نفس رحمانی را با «حق مخلوق به» و «حقیقه الحقایق» مقایسه کرده و تحقق آن را مربوط به مرتبه واحدیت، حضرت اسماء و احدیت جمع می داند. برخی از پیروان صدرا نیز نفس آن را با مرتبه عماء یکی دانسته اند که در زبان شریعت از آن به نور محمدی تعبیر می شود.
    از طرف دیگر ملاصدرا نفس رحمانی را تعبیر دیگری می داند از آن چه اهل عرفان آن را ماده کلیه، هباء و عنقا نامیده اند و البته با ماده اولیه یا هیولای نخستین در زبان فلاسفه تفاوت دارد. او گفتار حکیمان بزرگ یونان درباره ماده المواد را اشاره ای رمزی به همین فیض وجودی و انبساطی معرفی می کند که با گستردگی رحمت امتنانیه در اسم الهی «الرحمان» انطباق کامل دارد.
    کلیدواژگان: نفس رحمانی، حکمت متعالیه، ملاصدرا، وجود منبسط، ماده کلیه، رحمت امتنانیه
  • برهان وجودی آنسلم و نقد آن بر اساس مبانی ملاصدرا / استاد راهنما: دکتر سید حمید طالب زاده
    رحمت الله کریم زاده صفحه 77
    برهان وجودی آنسلم برهانی است پیشینی که از طریق مفهوم وجود که بر اساس دیدگاه افلاطون ملازم با حقیقت وجود است، به اثبات خدا می پرازد. او دو تقریر از این برهان ارائه می دهد: یکی اینکه مفهوم خدا مفهومی است که بزرگ تر از آن قابل تصور نیست، طبعا باید این مفهوم در خارج وجود داشته باشد و الا بزرگ ترین مفهوم قابل تصور نیست. دوم اینکه مفهوم خدا مفهومی ضروری است که عدمش غیر قابل تصور است، پس باید در خارج باشد، و الا عدمش قابل تصور است و این خلف است.
    گونیلو دو اشکال بر این برهان دارد: یکی اینکه ما از مفهوم خدا هیچ گونه تجربه ای نداریم، پس غیر قابل تصور است. دوم آنکه اگر این برهان درست باشد، باید بتوان وجود هر امر نامعقولی را در خارج اثبات کرد.
    اشکال عمده آکویناس آن است که آنسلم وجود خارجی خدا را در بزرگ تر شدن مفهوم ذهنی خدا موثر می داند، در حالی که مفهوم بزرگ ترین امر قابل تصور که وجود واقعی داشته باشد بزرگ تر از هنگامی نیست که وجود واقعی نداشته باشد. تحقق عینی یک مفهوم در خارج هیچ نقشی در بزرگ تر شدن محتوای مفهومی آن ندارد.
    اشکال اساسی برهان آنسلم بر مبنای ملاصدار، رد دیدگاه آنسلم در باب مفاهیم کلی، خلط میان ضرورت منطقی و فلسفی، خلط بین مفهوم و مصداق، و حمل اولی و شایع صناعی، و سرایت حکم مفهوم به مصداق می باشد.
    کلیدواژگان: برهان وجودی، آنسلم، ملاصدرا، تصور برترین موجود، مفهوم ذهنی، وجود عینی
  • محمد مهدی مشکاتی*، مریم فخرالدینی صفحه 101
    در این نوشتار پس از نگاهی گذرا به تعریف ابتکاری ملاصدرا از علم، تبیین می شود که وی چگونه با بهره گیری از اصولی چون «اصالت وجود»، «مراتب تشکیکی آن» و «حرکت جوهری» و با نگاه وجودی اش به «علم»، تصویری تازه از تعالی وجودی «نفس» در فلسفه ارائه می دهد. طبق این نظریه، مراتب کمال انسان براساس درجه ی وجودی اش مشخص می شود و مرتبه ی وجودی نفس را درجه ی ادراکش تعیین می نماید. بنابراین هر فرد در مراتب ادراک خود به تعالی وجودی دست خواهد یافت، به شکلی که درجات پایین تر ادراک، محمل ارتقا به درجات بالاتر علم و به تبع آن مراتب شدیدتر وجود و کمال می باشند. در ادامه مباحثی چون علم حقیقی و غیر حقیقی و «موضوعیت» یا «طریقیت» علم بررسی می شود.
    اما نتیجه ی برجسته ای که از این بحث می توان گرفت آن است که اگر رسیدن به بالاترین درجه ی کمال و تعالی، در گرو داشتن شدیدترین مرتبه ی ادراک یعنی تعقل است؛ پس هر چه معقول از درجه ی وجودی بالاتری برخوردار باشد، تعقل او نفس را متعالی تر می سازد. به همین دلیل «تعقل» پیرامون خداوند، صفات و افعالش، کتب و انبیاء الهی؛ نفس انسان را به بالاترین درجه ی وجودی می رساند. این همان است که تحت عنوان جایگاه «معرفت» به خداوند، انبیاء و ائمه (ع) در قرآن و روایات آمده است.
    کلیدواژگان: ملاصدرا، نفس، علم، تعالی، کمال، تعقل
  • غلامعلی مقدم، سید محمد موسوی بایگی صفحه 127
    متون وحیانی و آموزه های معرفتی شریعت می تواند ماده اولیه تامل دانشمندان و انگیزه الهام بخش آنها در علوم مختلف باشد، این اشارات معارفی گاه در جهت دادن اندیشه ها بسوی واقعیت بسیار مفید و راهگشا بوده است و بارور شدن آنها برکات و ثمرات ارزشمندی به همراه آورده است، شرط ورود و پذیرش موضوع در یک دستگاه فکری آنست که بتواند آن را بر اساس مبانی و اصول خود تبیین هستی شناسی و معرفت شناسی نموده و توضیحی منطقی و هماهنگ با سایر اصول خود از آن ارائه دهد، در این صورت است که معارف و مفاهیم دینی به نحو منسجم سازماندهی می شوند و تبیین وجودی و معرفتی آنها امری مبارک و ارزشمند است، ارواح و ملائکه مهیمه یکی از این موضوعات است که اول در روایات مطرح شده است، آنگاه عرفا آنرا پذیرفته، ماهیت و مرتبه آنرا تبیین نموده اند و به تبع عرفا، ملاصدرا آنرا در نظام فکری حکمت متعالیه مطرح کرده است، در این مقاله با روش توصیفی تحلیلی، ضمن مطالعه تطبیقی ملائکه مهیمه در روایات، عرفان و حکمت متعالیه و ارائه وجه جمعی مناسب، نوع برخورد حکمت متعالیه با مهیمین را تبیین و نقد نموده و نشان داده ایم که اگر چه ملاصدرا ملائکه مهیمه را در حکمت متعالیه مطرح کرده است، اما برخورد او استطرادی بوده و تبیین وجود شناسانه مناسبی از آن بر اساس مبانی فلسفی خود انجام نداده است.
    کلیدواژگان: ارواح مهیمه، ملائکه مهیمه، حکمت متعالیه، عرفان، فلسفه
  • ترجمه مقالات
  • محمد سلامی صفحه 151
|
  • Muhammad Mahdi Meshkati, Maryam Fakhrodini Page 101
    Glancing at the Mulla Sadra’s initial definition of the knowledge in this paper, we explain that how he has presented a new image for the existential ascending of the soul in philosophy based on using principles such as “principality of existence”, “Its analogical gradation”, and “substantial motion” and also based on his existential attitude to “knowledge”. According to this theory, the gradations of the perfection of human being will be specified on his existential gradation and the existential gradation of the soul will be determined by its grade perception. Therefore, every person will achieve existential ascendance in his grads perception in such a way that the lower grades of the perception become a place for the upper grades of the knowledge and consequently the higher grades of the existence and perfection. Then, issues such as real and unreal knowledge and the “being relevant” or “instrumental” will be considered. However, the prominent result that can be achieved from this discussion is that: If reaching to the highest grade of perfection and transcendent depends on having the highest grade of perception, namely intellect, whatever the intelligible has the more existential grade the more perceiving it has of the soul. For this reason, thinking about God, His attributes and acts, Books and prophets of God reach human soul to the highest existential degree. That is the fact that has come under the title of the place of “knowing” God, Prophets and Imams in the Quran and traditions.
    Keywords: Mulla Sadra, Soul, Knowledge, Transcendent, Perfection, Intellectualization
  • Seyyed Muhammad Musavi Baygi, Gholamali Muqadam Page 127
    revealed texts and epistemic teachings of Shariah can be as the raw material of thinking for intellectuals and as an inspirational motivation for them in different sciences. These teachings remarks have been much beneficial in directing thought to the reality and their fertility has brought together useful blessings and fruits. The condition of entrance and acceptance of a subject in an intellectual system is that it can explain it ontologically and epistemologically on its principles and foundations and give a logical explanation for it and consistent with its other principles. It is in this case that the religious teachings and concepts be organized in a coherent way and their existential and cognitive explanation is valuable and auspicious. Ecstatic spirits and angels is one of these issues that has been first propounded in traditions and then accepted by Gnostics and explained its essence and degree by them. Following them, Mula Sadra has propounded it in the intellectual system of transcendental philosophy. Comparative studying about ecstatic angels in tradition, Gnosticism and transcendent philosophy and giving an appropriate summing up, we have explained and criticized the way of dealing of transcendent philosophy with the ecstatic angels in this paper in a descriptive-analytic way and we have shown that even though Mulla Sadra has not propounded the ecstatic angels in transcendent philosophy, his dealing with this issue is digressive and has not given for it an appropriate ontological explanation on his philosophical foundation.
    Keywords: Ecstatic spirits, Ecstatic angels, Transcendent philosophy, Gnosticism, Philosophy