فهرست مطالب

پژوهش های روابط بین الملل - سال ششم شماره 2 (پیاپی 20، تابستان 1395)

نشریه پژوهش های روابط بین الملل
سال ششم شماره 2 (پیاپی 20، تابستان 1395)

  • تاریخ انتشار: 1395/05/24
  • تعداد عناوین: 10
|
  • ابراهیم متقی*، امیر رمضانی، فاطمه نکولعل آزاد صفحه 15
    رهیافت های نئولیبرالی، تفسیر موسع از نقش منابع در رقابت های منطقه ای را ارائه می دهند. موضوعاتی از جمله: هویت، منابع انرژی و منابع آب در زمره نشانگان رقابت برای منابع تلقی می شود. نظریه پردازان موضوعات راهبردی بر این امر تاکید دارند که در سال های بعد از جنگ سرد، زمینه برای شکل گیری رقابت های جدید در روابط کشورهای منطقه ای و بین المللی به وجود آمده است. بحران اوکراین، بحران امنیتی سوریه و عراق در زمره منازعات مربوط به منابع محسوب می شوند. به هر میزان، ظرفیت سازی برای افزایش صادرات کالاهای اقتصادی فراهم گردد، طبعا جلوه هایی از همکاری های چندجانبه در حوزه منطقه ای و بین المللی نیز بوجود می آید. نیازهای متقابل ایران و عربستان به درآمدهای نفتی را باید در زمره عوامل گسترش همکاری در روابط متقابل کشورها دانست. هماهنگ سازی روابط ایران و عربستان در حوزه دیپلماسی منابع، بخشی از ضرورت های نگرش نئولیبرال به پیوند موضوعات راهبردی و اقتصادی می باشد. در این مقاله تلاش می شود تا از رهیافت نئولیبرالی در جهت بهینه سازی الگوی روابط ایران و عربستان استفاده شود. نئولیبرال ها بر این اعتقادند که همکاری های اقتصادی زمینه گسترش روابط به عرصه های راهبردی را امکان پذیر می سازد. با توجه به چنین نگرشی هماهنگ سازی سیاست اقتصادی ایران و عربستان، زمینه لازم برای بهینه سازی روابط راهبردی را امکان پذیر می سازد. پرسش اصلی مقاله بر این موضوع تاکید دارد که: «بازسازی روابط منطقه ای ایران و عربستان از چه طریق امکان پذیر می باشد؟» فرضیه مقاله معطوف به گزاره ای است که: «بازسازی روابط منطقه ای ایران و عربستان در قالب سازوکارهای اقتصاد منابع و تاثیر آن بر دیپلماسی حاصل می گردد.»
    کلیدواژگان: الگوهای همکاری، اقتصاد سیاسی، سیاست نفتی، دیپلماسی انرژی، نقش منطقه ای
  • معصومه زارعی هدک*، ارسلان قربانی شیخ نشین، غلامرضا کریمی صفحه 39
    اوراسیاگرایی نوعی تفکر در سیاست خارجی روسیه است که اصلی ترین تز آن موضع مخالف در برابرغرب گرایی روسیه است. این نظریه در برگیرنده جزئی از ابعاد هویت ملی روسیه است. اوراسیاگرایان بر این باورند که مسئله اصلی فراروی ملیت روس، اروپایی بودن آن است که هویت روسیه رنگ غربی پیدا کرده بود. از دیدگاه این نظریه، روسیه در تعقیب یک مسیر جایگزین است که یک قطب مستقل در نظام بین المللی شود.از این جهت در جهان اسلام جمهوری اسلامی ایران را انتخاب می کند و ایران را یکی از نیروهای مخالف جهان تک قطبی ایالات متحده آمریکا معرفی می نماید و ازآن می خواهد که حوزه کشورهای اسلامی را رهبری کند. ازاین جهت، ایران نزدیکترین شریک مسکو است. در این راستا، سوال اصلی پژوهش این است که اوراسیاگرایی روسیه چه تاثیری بر رابطه جمهوری اسلامی ایران و روسیه از سال 2000 تا 2015 داشته است.فرضیه پژوهش این است که اوراسیاگرایی با فراز و فرود در سه حوزه نظامی-امنیتی، سیاسی و اقتصادی موجب نزدیکی بیشتر روابط ایران و روسیه در سالهای 2000 تا 2015 شده است. چارچوب تئوریک مورد استفاده در این پژوهش مکتب تحلیل گفتمان در سیاست خارجی می باشد.
    کلیدواژگان: سیاست خارجی، سیاست خارجی روسیه، اوراسیا، اوراسیاگرایی، رابطه ایران و روسیه
  • امیر نیاکویی* صفحه 65
    پس از وقوع بهار عربی، مصر و ترکیه دستخوش کودتاهای نظامی شدند. در مصر اولین دولت منتخب با کودتای نظامی متلاشی شد و نظامیان مجددا قدرت کامل را در دست گرفتند. طوری که پس از گذشت سه سال همچنان نظامیان بازیگر اصلی تحولات مصر هستند. در ترکیه علی رغم معضلات مختلف داخلی و منطقه ای که دولت اردوغان با آن مواجه بود، کودتا توفیقی نیافت و با مقاومت جامعه مدنی در هم شکست. پژوهش حاضر به دنبال آن است تا با بهره گیری از نظریه های مربوط به دخالت نظامیان در سیاست به بررسی بسترهای سیاسی و اجتماعی کودتاهای فوق پرداخته و نتایج مختلف کودتاهای مصر و ترکیه را از منظری تئوریک تبیین نماید. در این راستا پرسش اصلی پژوهش چنین مطرح می شود: چه عواملی باعث موفقیت کودتا در مصر و ناکامی آن در ترکیه شده است؟
    برای پاسخ به پرسش فوق، از روش تبیینی مقایسه ای استفاده شده و روش گردآوری داده ها نیز کتابخانه ای است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که نتایج متفاوت کودتاهای نظامی در مصر و ترکیه را با توجه به وضعیت متفاوت مولفه های سطح نهادمندی سیاسی، یکپارچگی نیروهای مسلح و واکنش جامعه مدنی در این دو کشور می توان تبیین نمود.
    کلیدواژگان: کودتا، مصر، ترکیه، ارتش، بهار عربی
  • مسعود موسوی شفایی*، سعیده اسکندری صفحه 97
    هدف این پژوهش، بررسی تاثیر راهبرد موازنه گرایی عملگرایانه هند بر دیپلماسی این کشور در قبال ایران و ایالات متحده آمریکا است. رشد اقتصادی بالای هند، در سال های اخیر این کشور را به یک الگوی موفق در عرصه توسعه اقتصادی تبدیل کرده است. بسیاری از ناظران بر این باورند که سیاست خارجی عملگرایانه این کشور، نقش مهمی در تسهیل روند رشد اقتصادی اش ایفا کرده است. به کارگیری راهبرد موازنه گرایی در برابر ایران و آمریکا به عنوان دو رقیب منطقه ای و بین المللی یکی از نمودهای این رویکرد عملگرایانه هند است. بر این اساس در پژوهش حاضر با استفاده از روش تبیینی-تحلیلی درصدد پاسخ گویی به این پرسش هستیم که «هند چگونه توانسته به رغم وجود اختلافات گسترده ایران و آمریکا پس از یازده سپتامبر2001، منافع ملی خود را در قالب تعامل سازنده با هر دو طرف منازعه تعریف کند؟» فرضیه پیشنهادی برای پرسش درنظر گرفته شده این است که «در دهه اخیر هند تلاش کرده تا با راهبردی موازنه گرایانه ، از اختلافات بین ایران و آمریکا در جهت منافع خود استفاده نماید و از این طریق با هر دو کشور تعامل خوبی را برقرار نماید» نتیجه مقاله نیز نشان می دهد که راهبرد موازنه گرایی هند در رابطه با ایران و آمریکا تا اندازه زیادی راه را برای ارتقاء این تعاملات فارغ از هر گونه اختلافی تسهیل نموده و به گونه ای موجب شده تا هند در مسیر رشد و توسعه اقتصادی اش از هر دو آنها به صورت هم زمان امتیازاتی را بگیرد و نقش یک موازنه گر را به خوبی ایفا نماید.
    کلیدواژگان: هند، ایران، ایالات متحده آمریکا، راهبرد موازنه گرایی، عملگرایی اقتصادی
  • مهدی هدایتی شهیدانی* صفحه 123
    فرسایش قدرت تلاشی است سازمان یافته از سوی بازیگرانی که از انگیزه های تهاجمی برخوردارند برای تضعیف حاکمیت سایرین در صحنه سیاست بین الملل. ضرورت های استراتژیک در سیاست بین الملل همچون کیفیت و میزان توانایی رقبا، چنین بازیگرانی را به استفاده از این الگو متمایل می نماید. این الگو در کنار استراتژی موازنه نرم جهت توازن بخشیدن به رفتار دولت های رقیب، قدرت های در حال ظهور و بازیگرانی که نقش های شان در معادلات جهانی در حال ارتقاء است، عمدتا از سوی ایالات متحده به طور غیرمحسوس مورد استفاده قرار می گیرد. مهمترین ویژگی مشترک این نمونه از بازیگران در این ساختار، عدم پذیرش الگوهای رفتاری یکجانبه و ایده استثناگرایی آمریکایی است. سوال اصلی آن است که در چارچوب راهبرد فرسایش قدرت، چه تشابه و تفاوتی در رفتار ایالات متحده نسبت به قدرتهای جهانی و منطقه ای دیده می شود؟ یافته های پژوهش نشان می دهند که آمریکا با بهره مندی از موازنه نرم در بازه زمانی بلند دامنه، در صدد عملیاتی نمودن کاهش و فرسایش قدرت رقبای جهانی و قدرتهای منطقه ای می باشد. مقاله حاضر با تطبیق رفتار ایالات متحده نسبت به بازیگران فوق، مهمترین تشابهات و تفاوت های آن را مورد واکاوی قرار داده است، و برای راستی آزمایی داده ها از شیوه مطالعه موردی بهره برده و بر کشورهایی همچون روسیه و ایران متمرکز شده است.
    کلیدواژگان: فرسایش قدرت، موازنه نرم، ایالات متحده، فدراسیون روسیه، جمهوری اسلامی ایران
  • زهره پوستین چی*، عبدالرضا بای صفحه 165
    هستی شناسی تفکر امنیتی اسرائیل تابعی از ضرورت های ایدئولوژیک و ژئوپلیتیکی آن کشور محسوب می شود. گتوهای صهیونیستی در قرن 18 و 19 از انگیزه قابل توجهی برای سازماندهی گروه های یهودی پراکنده در کشورهای مختلف برخوردار بودند. ادبیات چنین مجموعه ای براساس رهیافت های تلمودی سازماندهی شده است. به این ترتیب، امنیت را می توان به عنوان هسته اصلی تفکر راهبردی گروه های صهیونیستی در اسرائیل و سایر مناطق جهان دانست. با توجه به نشانه شناسی تفکر امنیتی در اسرائیل، می توان سوال اصلی مقاله را در این ارتباط تبیین نمود که: «زیربنای تفکر امنیتی اسرائیل بر اساس چه نشانه های هستی شناسانه شکل گرفته و دارای چه کارکردی می باشد؟» فرضیه مقاله بر این موضوع تاکید دارد که: «دولت پادگانی برای مقابله با تهدیدات دائمی نشانه های اصلی تفکر امنیتی اسرائیل را شکل می دهد.» در این مقاله، دولت پادگانی به عنوان متغیر مستقل مورد سنجش قرار می گیرد، در حالی که، هستی شناسی امنیت گتویی را می توان متغیر وابسته دانست. چارچوب نظری مقاله براساس ترکیبی از رهیافت سازه انگاری و مکتب انتقادی تنظیم گردیده است. چنین رهیافت هایی بر نقش مولفه های هویتی تاکید دارد. از سوی دیگر، می توان این موضوع را مطرح کرد که رهیافت سازه انگارانه بیش از آنکه دارای نشانه های معرفت شناسی باشد، براساس شاخص های ذات گرایانه و هستی شناسانه شکل گرفته است. علت اصلی بهره گیری از رهیافت سازه انگاری را می توان پیوند شاخص های هویتی و قالب های ادراکی در سیاست امنیتی اسرائیل دانست.
    کلیدواژگان: منازعات منطقه ای، هنجارهای امنیتی، هستی شناسی راهبردی
  • علی بابایی مهر*، مازیار ذبیحی صفحه 195
    دیپلماسی که به اندازه روابط بین دولت ها قدمت دارد، هیچ گاه به موضوعی خاص تعلق نداشته و به یک شکل مدل سازی نشده و همیشه مورد بحث محافل علمی حقوق و روابط بین الملل بوده است.
    در این مقاله ما به نوعی نگاه جدید از دیپلماسی تحت عنوان دیپلماسی حقوقی اشاره خواهیم کرد و این سوال که آیا دیپلماسی حقوقی مسئله هسته ای ایران را حل کرد یا خیر پاسخ داده خواهد شد. باید توجه داشت که دریک سیستم حقوق بین المللی که برپایه پوزیتویسم منفعت طلبانه و رئالیسم سیاسی قراردارد، چیزی نمی تواند جای تئوری بازی را پرکند. دیپلماسی حقوقی همان لزوم به کارگیری حقوق بین الملل و استدلال و برهان طلبی در عرصه مذاکره است که مورد توجه مذاکره کنندگان هسته ای ایران قرار گرفته بود. دردیپلماسی حقوقی مذاکره کنندگان می بایست با استفاده از طرح دعاوی حقوقی علیه طرف های مقابل بر اساس اصول حقوق بین الملل موجود و نیز اصولی که به نظر طرف مدعی در زمره اصول حقوقی قرار می گیرند، اهداف و منافع خود را دنبال نماید.
    کلیدواژگان: دیپلماسی حقوقی، مسئله هسته ای ایران، موافقت نامه ژنو، برجام، حق غنی سازی
  • هادی آجیلی*، حنیف غفاری صفحه 227
    اقتصاد سیاسی حوزه ای نوین و میان رشته ای در مطالعات روابط بین الملل محسوب می شود. در این میان، مطالعه برهم کنش اقتصاد و سیاست در کشورهای حوزه اسکاندیناوی که دارای ساختار دولت رفاه هستند، از اهمیت خاصی برخوردار است. متغیرهایی مانند فرهنگ سیاسی و روابط و هنجارهای اجتماعی نیز به طور طبیعی اهمیت ویژه ای پیدا می کند. از این رو مقاله پیش رو در صدد پاسخ دهی به سوالی اصلی مبنی بر تاثیر عوامل فرهنگی-اجتماعی بر اقتصاد سیاسی کشورهای اسکاندیناوی ( با تمرکز بر دو کشور سوئد و نروژ) می باشد. نویسندگان با نگارش مقاله پیش رو در پاسخ به این سوال به این فرضیه رسیده است که فرهنگ سیاسی پشتیبان دولت رفاه به دلیل برخی ویژگی های فرهنگی در جوامع اسکاندیناوی، پس از افول دولت رفاه در اروپای غربی، همچنان به طور موثر وجود دارد. بر این اساس، مولفه فرهنگ سیاسی در تداوم حیات دولت رفاه در اسکاندیناوی، عاملی موثر بوده که به سبب کارآمدی تاریخی، چنین جایگاهی از نقش آفرینی رسیده است.
    کلیدواژگان: اقتصاد سیاسی، اسکاندیناوی، عوامل فرهنگی، عوامل اجتماعی
  • حسین زحمتکش، حسین صوراناری، احمد ستارزاده* صفحه 255
    اصولا ماهیت پویای سرمایه داری همواره منجر به تغییرات مستمری می شود. اما آنچه که در دو سه دهه اخیر اتفاق افتاده است، مهم تر از آن هستند که بتوان آنها را صرفا نتیجه پویایی شیوه تولید سرمایه دارانه دانست. ضمن آنکه هر گونه توصیف یا نظریه پردازی درباره این فرایندها در بستری جدا از بستر سرمایه دارانه و با نادیده گرفتن روابط اجتماعی سرمایه دارانه، تبیین درستی را به دنبال نخواهد داشت. به نظر می رسد مانوئل کاستلز با در نظرداشتن و کاربست این موارد توانسته است یک توصیف و تبیین مناسبی از تغییرات تکنولوژیکی جهان معاصر و آثار آن بر جامعه، اقتصاد، فرهنگ، سیاست و نهاد دولت-ملت ارائه دهد. فرضیه بنیادی وی این است که اطلاعات گرایی به عنوان یک پارادایم مسلط در جوامع امروزی، به یک ریخت شناسی و ساختار اجتماعی جدیدی منجر شده و در نتیجه جامعه جدیدی ظهور یافته است: جامعه شبکه ای. به بیان کاستلز در جامعه و جهان معاصر، همه جا می توان حضور شبکه ها را مشاهده کرد. این نوشتار ضمن معرفی دو مفهوم بنیادین جامعه و جهانی شدن شبکه ای در اندیشه های کاستلز، در تلاش است تا به بررسی ابعاد سیاسی شده تحلیل وی از جامعه و جهانی شدن شبکه ای بپردازد.
    کلیدواژگان: جامعه شبکه ای، جهانی شدن شبکه ای، اقتصاد شبکه ای، دولت شبکه ای، منطق شبکه ای
  • سیدولی الله موسوی* صفحه 285
    مفهوم امنیت از کلیدی ترین موضوعات روانشناسی بالینی و شخصیت (از یک سو) وروابط بین الملل (از سوی دیگر) است و در نظریه های مختلف روانشناسان بزرگ (مانند زیگموند فروید، اریک فروم، کارن هورنای، آلفرد آدلر و آبراهام مازلو) همانند نظریه پردازان روابط بین الملل، پیرامون این مفهوم بحث و بررسی انجام شده است. به همین دلیل، در این نوشتار، حکومت برخی از دولت های جهان بر اساس تحلیل روانشناختی از مفهوم امنیت، مورد دسته بندی قرار گرفته است. در این راستا، بر اساس نظریه روانشناس آلمانی کارن هورنای به این نکته اشاره شد که برای رفع نیازهای روان رنجور زندگی (که باعث احساس ناایمنی است)، برخی از مردم با انگیزه های پیوندجویی، سلطه پذیری و یا سلطه گری به دیگران گرایش می یابند و احساس امنیت می کنند. اما برخی دیگر با کناره گیری وجدانی از دیگران به احساس ایمنی دست می یابند. بر این اساس، تحلیل روانشناختی نگارنده از روابط بین دولت ها (همانند چگونگی روابط بین افراد) این است که حکومت های جهان را نیز می توان بر اساس هدف امنیت جویی به چهار گروه: سلطه پذیر (مانند کشورهای حاشیه خلیج فارس)، سلطه گر (مانندآمریکا)، منزوی (مانند کشورهای حوزه اسکاندیناوی) و مستقل (مانند ایران) طبقه بندی کرد اما این طبقه بندی تغییرناپذیر نیست، زیرا رفتار دولت ها مانند افراد تحت تاثیر عوامل مختلف، متحول می شود.
    کلیدواژگان: تحلیل روانشناختی، حکومت، دولت، امنیت