فهرست مطالب

پژوهش های روابط بین الملل - سال ششم شماره 4 (پیاپی 22، زمستان 1395)

نشریه پژوهش های روابط بین الملل
سال ششم شماره 4 (پیاپی 22، زمستان 1395)

  • تاریخ انتشار: 1395/12/19
  • تعداد عناوین: 10
|
  • حسین دهشیار * صفحات 15-34
    در دهه های متوالی در بطن نظام بین الملل دوقطبی، تک قطبی و پساتک قطبی متشکل از قطب های قدرت متعدد، آمریکا سیاست خارجی بین الملل گرا و سلطه طلبی را دنبال کرده است. برای تحقق اهداف در طی این برهه زمانی آمریکا مجموعه ای از مولفه های مادی و معنایی را به کار گرفت تا با قلیل ترین هزینه ها فزون ترین دستاوردها را به صحنه آورد. با به قدرت رسیدن دونالد جان ترامپ به عنوان چهل و پنجمین رئیس چمهور آمریکا باید انتظار داشت تا اعتبار فزون تری برای توانایی های اقتصادی و نظامی به عنوان اهرم های فشار بر بازیگران رقیب و دشمن در جهت اثرگذاری بر رفتارها و دگرگون ساختن درک و استنباط آنان مطرح گردد. از طرفی، رئیس جمهور آمریکا که خود را پرچمدار سیاست خارجی ملی گرا قلمداد می سازد به ضرورت این نوع نگرش توجه متفاوتی به ظرفیت های مادی قابل انتظار است. سوالی که مطرح می گردد این می باشد که جایگاه قدرت نظامی و توان اقتصادی درسیاست خارجی ملی گرای آمریکا تحت زعامت دونالد جان ترامپ چه خواهد بود. او محققا در کسوت پرچمدار سیاست خارجی آمریکامحور، در سطحی وسیع تر از اهرم های اقتصادی و نظامی بهره خواهد گرفت تا تحقق اهداف را ممکن سازد.
    کلیدواژگان: ملی گرایی، ظرفیت های اقتصادی، مولفه های نظامی، تولید ناخالص داخلی، پساتک قطبی
  • محمدحسین جمشیدی*، احمد سلطانی نژاد، جلیل بیات صفحات 35-58
    تنش زدایی یکی از رویکردهای مورد توجه در سیاست خارجی است که به خصوص از دهه هفتاد میلادی مورد اقبال قرار گرفت. اگرچه شاید چنین به نظر برسد که نقش اصلی در تصمیم کشورها به تنش زدایی توسط رهبران و سیاست مداران گرفته می شود، اما مردم نیز می توانند در اتخاذ و پیگیری این سیاست نقش داشته باشند. هنگامی که افراد تصور و ادراک خود را نسبت به یک کشور تغییر می دهند شرایط را برای تصمیم رهبران جهت تغییر رویکرد نسبت به کشور مورد نظر فراهم می کنند؛ چراکه تصمیمات رهبران متاثر از افکار عمومی در جامعه است. لذا می توان گفت تنش زدایی میان کشورها به دو صورت امکان پذیر است. در یک حالت تنش زدایی میان رهبران و طبقه حاکمه دو کشور صورت می گیرد که می توان از آن با عنوان «تنش زدایی از بالا» نام برد و حالت دوم که ابتدا تنش زدایی میان مردم دو کشور صورت می گیرد و سپس به رهبران القاء می شود که می توان آن را «تنش زدایی از پایین» نام نهاد. این پژوهش با تبیین این موضوع ادعا می کند مهم ترین عامل تاثیرگذار در تغییر دیدگاه و ادراک مردم یک کشور نسبت به دیگری (تنش زدایی از پایین)، ارتباطات میان فرهنگی است که با افزایش آگاهی و شناخت ملت ها از یکدیگر و رفع سوءتفاهمات احتمالی، زمینه را برای مشروعیت تصمیم دولت ها به تنش زدایی با «دیگری» فراهم می کند. روش این پژوهش توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای است.
    کلیدواژگان: تنش زدایی، فرهنگ، ارتباطات میان فرهنگی، دیپلماسی فرهنگی، سازه انگاری
  • اصغر جعفری ولدانی، محسن پیرهادی* صفحات 59-100
    از آغاز جهان گشایی قدرت های استعماری غربی، ایران نیز به عرصه کشمکش این قدرت ها بر سر نفوذ تبدیل شد. رقابت های درونی قدرت های مدرن اروپایی و از طرفی ضعف نسبی کشور، تاریخی توام با تقلای قدرت های بزرگ برای نفوذ در ایران را رقم زده است. وقوع انقلاب صنعتی و تحولات ناشی از آن بر ثروت و قدرت دولت های غربی افزود که پیامدهایی حیاتی برای دیگر مناطق جهان از جمله خاورمیانه و خلیج فارس، داشت. جلوه اصلی این مساله عبارت بود از یک قرن رقابت دو قدرت روسیه و انگلیس در ایران و آنچه باقی گذاشت، خاطره تلخ و کینه عمیق از حضور بیگانگان در ذهن و قلب مردم ایران بود که آثار آن بر روند سیاست گذاری کنونی ایران نیز مشهود است. آنچه موضوع پژوهش حاضر را به این خاطره تاریخی مرتبط می سازد انگیزه ای است که دولت مردان ایرانی را بر آن داشت تا با فراهم ساختن زمینه حضور قدرتی ثالث و بازکردن پای نیروی سوم به صحنه سیاسی ایران قواعد بازی در این زمینه را اندکی پیچیده تر سازند، شاید از این رهگذر بتوانند مانع از مصالحه و امتیازگیری از دو قدرت قدیمی و دو مداخله گر کارکشته در مسایل ایران شوند. از سال 1935 تا سه دهه پس از آن ایالات متحده پرنفوذترین قدرت خارجی در ایران بود. بررسی علل جایگزینی این کشور به جای نفوذ سنتی و دیرینه انگلیس در ایران مقاله اصلی رساله حاضر است. نظریه موازنه تهدید استفن والت به عنوان مبنای نظری و مفهومی مورد استفاده قرار گرفته است. برای گردآوری داده از روش های کتابخانه ای و اسنادی بهره گرفته شده است.
    کلیدواژگان: قدرت ثالث، گسترش نفوذ، موازنه تهدید، متحد استراتژیک
  • مهدی ذوالفقاری *، ایمان خسروی صفحات 101-128
    امروزه سلاح های کوچک و سبک به صورت غیرمستقیم جایگزین سلاح های کشتارجمعی گردیده اند. حجم بالای تلفات انسانی، کمک به ایجاد و گسترش جرایم سازمان یافته، توقف توسعه اقتصادی، اجتماعی و اشاعه تروریسم توسط سلاح های کوچک و سبک، در نهایت منجر به اقداماتی برای محدودیت انتقال غیرقانونی این سلاح در سطح بین المللی گردید. برنامه اقدام به عنوان شاخص ترین روند بین المللی در این خصوص، مجموعه ای از تهدیدات و فرصت ها را برای حاکمیت و امنیت دفاعی کشور ها ایجاد نموده است. در این مقاله براساس روش توصیفی-تحلیلی تلاش خواهد گردید، در پرتو نقش فعال دیپلماسی دفاعی به بررسی تهدیدات و فرصت های برنامه اقدام و تاثیر آنها بر امنیت دفاعی ایران و در نهایت تطبیق آنها با راهبرد دفاعی کشور پرداخته شود. این تحقیق نشان خواهد داد که اهدافی که در ایجاد و روند برنامه اقدام مطرح شده است، ابهامات و تهدیداتی چون ایجاد شفافیت، صدور جواز برای فعالیت واسطه ها، ردیابی سلاح های کوچک و سبک وگسترش حوزه برنامه اقدام برای سیاست دفاعی ما به همراه دارد و در مقابل حمایت از حقوق بشردوستانه، مقابله با تروریسم، مبارزه با قاچاق مواد مخدر، تمرکز بر مبارزه تقاضای سلاح های کوچک و سبک، اقدامات همکاری جویانه در سطوح ملی، منطقه ای و جهانی فرصت هایی است که ایران می تواند با بهره گیری از دیپلماسی دفاعی و در مطابقت با راهبرد دفاعی خود، برای تثبیت امنیت ملی و ارتقای توان دفاعی از آنها استفاده نماید.
    کلیدواژگان: برنامه اقدام، امنیت دفاعی، دیپلماسی دفاعی، سلاح های کوچک سبک، قدرت نظامی
  • سید شمس الدین صادقی، مهری مارابی *، نرگس اکسا صفحات 129-162
    کشور عراق به دلیل وزن ژئوپلیتیکی و ظرفیت بالقوه اقتصادی، یکی از بازیگران مهم در منطقه خاورمیانه است. حمله نظامی آمریکا به عراق و سقوط صدام درمارس2003 سبب تحولات ژئوپلیتیکی نوینی نه تنها در سیاست خارجی این کشور، بلکه در روابط با همسایگان شد و فرصت های جدیدی را برای سرآغاز مناسبات راهبردی با ایران فراهم کرد. تهران نیز ضمن استقبال از تحولات جدید در عراق پس از صدام، درپی گسترش مناسبات درعرصه های مذهبی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی برآمد. به رغم افزایش رقابت های منطقه ای ناشی از خلاء قدرت در عراق و حضور عربستان سعودی به عنوان رقیب استراتژیک ایران در منطقه، بسترهای اصلی برای ایجاد اتحاد راهبردی درمناسبات ایران- عراق به دلایلی بیش از هر زمان دیگری مهیا است: نخست، تحولات عراق نقش کلیدی در مسائل سیاسی- امنیتی ایران همچون حفظ امنیت، تمامیت ارضی و مقابله با تروریسم دارد. دوم، اشتراکات فرهنگی، پیوندهای مذهبی و مبادلات اقتصادی در ایجاد اتحاد راهبردی دو کشور نقشی مهم دارند. با توجه به این مهم، پژوهش حاضر به تبیین عناصر و متغیرهای اثرگذار بر اتحاد راهبردی دو کشور می پردازد. پرسش اصلی پژوهش حاضر عبارت است از: در پرتو تحولات سیاسی پس از صدام تا چه میزان امکان اتحاد راهبردی در مناسبات دو کشور ایران و عراق وجود دارد؟ فرضیه پژوهش: « با توجه به اشتراک مذهبی، فرهنگی، اقتصادی و مسائل امنیتی، دو کشور ایران و عراق می توانند در راهبرد بلندمدت مناسبات سیاسی خود مکمل واقع شده و به اتحاد راهبردی دست یابند». روش تحقیق در این پژوهش، تبیین علی و نوع پژوهش کاربردی است.
    کلیدواژگان: ایران، عراق، امنیت، اتحاد، راهبرد
  • محمد تقی زاده انصاری* صفحات 163-186
    به طور کلی چین در طول تاریخ پیوسته یک امپراتوری قدرتمند محسوب می شده است. در پی انقلاب صنعتی دولت های مدرن غربی قابلیت های نظامی نوینی کسب کردند که آنها را به پیش روی در دریاها قادر می نمود. در میانه قرن نوزدهم کرانه های دریایی چین که برای قرن ها به سبب وسعت اقیانوس ها سبب امنیت خاطر امپراتوری چین از جانب مرزهای جنوبی و جنوب شرقی می شد به حوزه ای برای افزایش آسیب پذیری های چین در برابر قدرت های استعماری غرب تبدیل شد. تا قرن نوزدهم در پی انقلاب صنعتی کسب قدرت دریایی به مشخصه ای برای قدرت های بزرگ تبدیل شده بود. نیروی دریایی انگلستان و دیگر قدرت های استعمارگر غربی نقشی کلیدی در شکست دادن چین در میانه قرن نوزدهم ایفا کرد. به طور کلی در عصر مدرن یک الگوی تاریخی در این زمینه شکل گرفته است که قدرت های بزرگ غالبا قدرت هایی دریایی نیز هستند. این مقاله به تحول در نیروی دریایی چین پرداخته است و این گونه نتیجه گیری می کند که ثروت و گسترش منافع چین در طول بیش از سه دهه گذشته منابع و نیز ضرورت های امنیتی پکن را برایتبدیل شدن به یک قدرت دریایی بسط داده است[K1]
    کلیدواژگان: چین، قدرت دریایی، توسعه طلبی، قدرت بزرگ، استراتژی
  • رحمت حاجی مینه* صفحات 187-209
    در طول سال های اخیر، مطالعات روابط بین الملل شاهد تلاش های فکری گسترده اما پراکنده ای درباره وضعیت نظریه پردازی در این رشته بوده است. نظریه پردازی در روابط بین الملل جایگاه خود را با تعیین مرزها در داخل علوم اجتماعی، تمایز بین آنچه در داخل دولت اتفاق می افتد و آنچه در خارج از آن در نظام بین الملل رخ می دهد، تثبیت کرده است. اما به لحاظ قلمرو مکانی، تقاضاهایی برای توسعه مرزهای این دانش و روش های دانش پژوهشی در این حوزه مطرح شده اند، که نتوانسته اند به جایگاهی قابل توجه دست پیدا کنند. در راستای تبیین این موضوع و پاسخ به این سوال که چرا دانش روابط بین الملل غیرغربی در این حوزه غایب است؟ در این مقاله نخست مجموعه ای از استدلال ها مبنی بر غیبت نظریه های غیرغربی ارائه شده اند؛ به گونه ای که ویژگی هایی از جمله متغیرهای فرهنگی، اجتماعی و ساختاری کشورهای غیرغربی که نگاه به روابط بین الملل را متفاوت می سازند، بررسی می شوند. سپس، با ارائه خوانش های غیرغربی از برخی مفاهیم کلیدی از قبیل جنگ و منازعه، دولت، حاکمیت و ملی گرایی استدلال می شود که جستجوی ابزار مفهومی مناسب تر جهت فهم امور جهانی، مستلزم مشمولیت خوانش های دیگر از رویکردهای روابط بین الملل است. ابزار مفهومی جدیدی که در راستای نیاز به تفکری متمایز درباره نظریه های روابط بین الملل در بافت های غیرمرکزی رشد کرده باشد.
    کلیدواژگان: نظریه های روابط بین المل، کشورهای در حال توسعه، دیدگاه انتقادی، جنگ و مناز عه، دولت، حاکمیت، ناسیونالیسم
  • محسن اسلامی*، محمد داوند، حجت داوند صفحات 211-236
    استدلال اصلی این مقاله بر این مبنا استوار است که نظریه های کلان روابط بین الملل از تحلیل بسیاری از ابعاد و زوایای موضوعات فرازمانی و فرامکانی (جنگ و صلح) و همچنین دغدغه های جدید (مشکلات محیط زیستی، شیوع بیماری های واگیردار، ماهیت جنگ های آینده و وضعیت قربانیان درآن و...) بازمانده اند. این موضوع سبب شده است تا جهان بینی هایی شکل گیرند که اساس مساله شناخت در روابط بین الملل را به چالش کشند. رویکردهای اخیر، وضع موجود را یا به این دلیل که وضعیت مطلوب نبوده و یا ارتباط مستقیمی با قدرت دارد؛ نپدیرفته و عملا باعث ایجاد خلا در نظریه پردازی برای رشته روابط بین الملل گشته اند. در این بین، اندیشمندان دین مبین اسلام، با طراحی واقعیت های صحنه روابط بین الملل، امکان نظریه پردازی اسلامی برای روابط بین الملل را در اخذ مواضع متعادل اسلامی بین دو طیف واقع گرایی و آرمان گرایی می دانند. اسلام، برای انسان این هویت را قائل گردیده است تا صحنه روابط بین الملل را بدون هیچ گونه تاثیر و تاثر از ملاحظات قدرت بشناسد و منابع شناخت از عقل گرفته تا وحی و فقه را در راستای تامین عدالت و سعادت انسان و جامعه معرفی نماید.
    کلیدواژگان: نظریه پردازی، اسلام، میانه روی، خدامحوری، روابط بین الملل
  • پوریا عسکری*، یلدا خسروی صفحات 237-266
    صلح در مفهوم کلاسیک خود، به «نبود جنگ» تعبیر شده که امروزه به آن «صلح منفی» گفته می شود. منشور ملل متحد همین گونه از صلح را ارج نهاده و مهم ترین هدف سازمان را به صراحت در بند 1 ماده 1، حفظ صلح و امنیت بین المللی قرار داده است و شورای امنیت نیز با اختیاراتی کم نظیر در جهت اعتلای این هدف مجهز شده است. از سوی دیگر، بند 3 ماده 2 منشور از کلیه اعضاء ملل متحد می خواهد که اختلافات خود را با توسل به شیوه های مسالمت آمیزی حل و فصل کنند که صلح و امنیت بین المللی و عدالت را به خطر نیفکنند. از سال 1945 و تاسیس سازمان ملل متحد به این طرف، آنچه به عنوان حقوق بین الملل مدرن در دانشگاه ها و از جمله در نظام آکادمیک ایران تدریس شده، تا حد زیادی از همین الگوی مصرح در بند 3 ماده 2 منشور نشات گرفته و آنچه از صلح مدنظر است، غالبا همان مفهوم منفی صلح است که در زمان تعارض، بر عدالت رجحان داده شده تا تهدیدات علیه امنیت بین المللی خنثی شوند. این در حالی است که مفهوم صلح اعم است از «صلح منفی» و «صلح مثبت»؛ در چهارچوب «صلح مثبت» نه تنها عدالت در تعارض با صلح قرار نمی گیرد، بلکه تحقق عدالت لازمه ایجاد صلح ساختاری است. این نگاه و قرائت جامع است که موضوع مطالعات صلح قرار گرفته و به زعم یوهان گلتونگ نروژی که وی را پدر مطالعات صلح در جهان نام نهاده اند، از دهه 1950 به این سو، رفته رفته جای خود را در مباحث و محافل دانشگاهی باز کرده و امروزه به یکی از مهمترین گفتمان ها در سطح آموزش عالی بدل شده است. در آموزش صلح، علاوه بر محتوا، چهارچوب و شکل آموزش نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است. لذا برای انتقال مفاهیم فوق الذکر نظام آموزشی نیز باید صلح مدار و از خشونت ساختاری بری باشد. در نتیجه، شناسایی عوامل خشونت ساختاری در نظام آموزش عالی و برطرف نمودن آن باید توام با اصلاح محتوا صورت پذیرد. ما در این مقاله ضمن تاکید بر اهمیت مطالعات صلح در جهت تقویت نظام آموزش عالی حقوق بین الملل و حقوق بشر در ایران، با بررسی الگوهای موجود، به ارائه پیشنهادهایی در جهت ارتقاء سطح کیفی و اصلاح الگوهای آموزش صلح و مطالعات صلح در نظام دانشگاهی ایران خواهیم پرداخت.
    کلیدواژگان: مطالعات صلح، صلح ساختاری، حقوق بین الملل، نظام آموزش عالی ایران، حقوق بشر
  • عبدالرضا فرجی راد *، سید مصطفی هاشمی صفحات 267-293
    در منطقه ژئوپلیتیک خلیج فارس عوامل بسیاری توان برهم زدن ثبات سیاسی و امنیتی منطقه را دارد. هر یک از عوامل دارای ابعاد متفاوتی اند و در سطوح متفاوتی قرار دارند. با این حال در منطقه خلیج فارس، مهمترین عاملی که ساخت ذهنی منطقه را تشکیل داده ”رقابت“ است و به عنوان عامل فرادست؛ دیگر عوامل بی ثبات را تحت الشعاع خود قرار می دهد. سئوال اصلی پژوهش این است که ناپایداری و بی ثباتی در منطقه خلیج فارس ریشه در چه عواملی دارد و آیا عاملی وجود دارد که بتواند دیگر عوامل را تحت الشعاع خود قرار دهد و به عنوان عامل اصلی در بی ثباتی منطقه به حساب آید؟ فرضیه مقاله در پاسخ به سئوال پژوهش این است که عوامل متعددی در منطقه وجود دارد که باعث بی ثباتی در منطقه شده اند با اینحال مهم ترین عاملی که ظرفیت ایجاد ثبات و یا بی ثباتی در منطقه خلیج فارس را دارد، ”نظام ژئوپلیتیک“ منطقه است و هر یک از نظام های سیاسی منطقه در تلاشند تا به یک جایگاه برتر در این ساختار ژئوپلیتیک برسند. نظام های متعدد امنیتی ناشی از ساختار ژئوپلیتیکی و نظم ژئوپلیتیک دوقطبی منطقه ای بوده و زمینه اصلی بروز چالش های سیاسی در منطقه می باشد؛ درحالیکه تغییر ساخت ژئوپلیتیک منطقه منجر به تغییر نظام امنیتی منطقه شده و رویکرد سیاست خارجی دولت های منطقه، ظرفیت خنثی سازی و بلااثر کردن عوامل تنش زای منطقه را خواهد داشت و بستر را برای ایجاد ثبات امنیتی و سیاسی در این منطقه فراهم می نماید. مقاله به روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانه ای نظیر کتب، مقالات، اینترنت و مصاحبه با اساتید و نخبگان دانشگاهی مورد نگارش درآمده است.
    کلیدواژگان: منطقه خلیج فارس، رئالیسم تهاجمی، رئالیسم تدافعی، امنیت، ساختار ژئوپلیتیک