فهرست مطالب

حکمت معاصر - پیاپی 25 (پاییز و زمستان 1396)

فصلنامه حکمت معاصر
پیاپی 25 (پاییز و زمستان 1396)

  • تاریخ انتشار: 1396/10/10
  • تعداد عناوین: 9
|
  • علمی - پژوهشی
  • محمدهادی توکلی *، اعظم قاسمی صفحات 1-19
    به طور معمول در آثار فلسفی مسلمین، معرفت پذیری خداوند به صورت مستقل مورد بررسی قرار نگرفته است و بلکه در بیشتر موارد به عنوان یک اصل موضوع تلقی گشته است. حکیم سبزواری علی رغم رویکرد منتقدانه ای که در نسبت با اندیشه های تعطیل گرایانه اتخاذ نموده، عقل را بدون مدد الهی عاجز از معرفت خداوند می داند و بیان می کند آنچه که خداوند را از طریق براهین می شناسد، عقلیست که به نور خداوند تقویت گشته است و در عین حال عقل از نیل به کنه ذات خداوند ناتوان است، بدانجهت که علم حصولی اکتناهی منوط به حصول تام ماهیت معلوم برای عالم است و خداوند به سبب تنزه از ماهیت از دسترسی عقول مبرا می باشد.
    حکیم سبزواری در تبیین نظریه خویش علاوه بر اقامه استدلال، به روایات صادره از ناحیه عصمت و نیز بیانات اهل معرفت استشهاد نموده است.
    کلیدواژگان: علم حصولی، علم اکتناهی، تعطیل، حکیم سبزواری
  • وحید خادم زاده * صفحات 21-51
    براساس نظریه شناختی استعاره، فهم مفاهیم انتزاعی بواسطه استعاره های مفهومی میسر می گردد بگونه ای که این استعاره ها بخشی از فرایند شناخت محسوب می گردند و با حذف آنان، بخشی از معنای مفاهیم مذکور نیز از دست می رود.استعاره موجود حقیقی به مثابه امر ثابت به صورت گسترده ای توسط فلاسفه یونانی و مسلمان همانند پارمینیدس، افلاطون، ارسطو، ابن سینا و ملاصدرا مورد استفاده قرار گرفته است. هر کدام از این فلاسفه تعبیر خاص خود را از موجود حقیقی ارائه داده اند اما در تمام این موارد یکی از مهمترین صفاتی که جهت توصیف موجود حقیقی بکار رفته است، ثبات و عدم تغییر است. در آثار فلاسفه مسلمان، واژگان حقیقت، تقرر و قوام از حیث لغوی به معنای ثبوت هستند. این واژگان در چارچوب استعاره مذکور جهت مفهوم سازی موجود حقیقی بکار گرفته شده اند. در فلسفه سینوی، هر کدام از وجود و ماهیت به صورت مستقل به ثبوت، حقیقت، تقرر و قوام متصف شده اند در حالی که در فلسفه صدرایی، تنها وجود استحقاق اتصاف به این صفات را دارد.
    کلیدواژگان: ثبوت، حقیقت، تقرر، استعاره، وجود، ماهیت
  • حسن عباسی حسین آبادی * صفحات 53-70
    مفهوم «کمال» در اندیشه ارسطو به طور کلی با دو واژه «انرگیا» و «انتلخیا» بیان شده است که هر دو در انگلیسی به (Actuality) ترجمه شده است. ارسطو در بحث علم النفس برای تعریف نفس یکبار نفس را به صورت بدن طبیعی تعریف کرده است و در ادامه آنرا به «کمال اول» تعریف کرده است و «کمال نخستین» را در برابر کمال نهایی یا ثانوی قرار داده است. او در تبیین کمال بودن نفس و چرایی «کمال نخستین» برای نفس از آنالوژی تناسب بهره می گیرد. پرسش این است چرا در تعریف نفس از صورت به کمال گذر کرده است؟ معنی کمال در تعریف نفس چیست؟ مراد از «اولی» بودن در «کمال» در تعریف نفس چیست؟ چرا ارسطو نفس را کمال نخستین معرفی کرده است؟ مولفه های کمال نخستین نسبت به کمال نهایی چیست؟ بهره ارسطو از آنالوژی ها در تعریف نفس چه بوده است؟ در این نوشتار با بیان آنالوژی ها در تعریف نفس در صدد تحلیل این مسئله و پاسخگویی به این پرسش ها هستیم.
    کلیدواژگان: کلیدواژگان: فعلیت، نفس، آنالوژی، کمال، ارسطو
  • عباس جوارشکیان*، علی غفارپور، علیرضا کهنسال صفحات 71-84
    صدرالمتالهین از دو منظر هستی شناختی و معرفت شناختی به تفسیر و تبیین فلسفی مفهوم قرآنی تبدل زمین و آسمان پرداخته است. در تفسیر او از آیه 48 سوره مبارکه ابراهیم (ع) به مساله تبدل زمین و آسمان به زمین و آسمانی دیگر از زوایای گوناگونی نگریسته شده است. در برخی از عبارات او حرکت جوهری علت و منشاء تبدیل زمین و آسمان به زمین و آسمانی دیگر معرفی شده است و در برخی دیگر تبدیل زمین و آسمان به زمین و آسمانی دیگر بر مبنای رجوع و بازگشت همه موجودات به اصل خود بعد از زوال و نابودی صورت طبیعی و وجود عنصری آن ها تفسیر و تبیین شده است. اضافه بر این دو، در تبیین و تفسیری متفاوت، تبدیل زمین و آسمان به زمین و آسمانی دیگر به معنی تبدیل آن ها در چشم انسان کامل از طریق ظهور ملکوت و مثال زمین و آسمان در عالم وسیع خیال معرفی شده است.
    کلیدواژگان: ملاصدرا، هستی شناسی، معرفت شناسی، تبدل زمین، حرکت جوهری
  • امیرحسین فرشچیان *، مرتضی شجاری صفحات 85-104
    سنت آن طریقی است که شاکله بخش امور زندگی می گردد و زمانی که جایگزینی غیرخودی بیابد باید نام غیرخودی نیز برآن نهاد. معماری مهم ترین جنبه ای است که خودی بودن آن اهم بر تمامی موضوعات زندگی بشر است. رابطه ای که سنت با معماری اسلامی دارد همچون رابطه علت و معلول است که بدون حضور سنت دیگر نام نیز تشخص حضور ندارد. در این نوشتار نگارنده با دیدی بی طرفانه براساس نظرات دکتر نصر به عنوان متفکری در عصر حاضر که تمامی نگاه خود را معطوف به این امور نهاده است، تلاش دارد معنای اساسی سنت را در باب ویژگی شناسی و تعریف اساسی معماری اسلامی براساس روشی تحلیلی-استنباطی به دست آورد. معماری اسلامی امری فراموش شده در بین بناهای موزه ای نیست، امری است که در هر زمان انجام شدنی می باشد اما با همراهی ویژگی ها و الحاقاتی که اساس آن را به همراه دارند.
    کلیدواژگان: دکترنصر، سنت، سنت گرایی، معماری اسلامی، اسلام
  • بتول احمدی *، فروزان راسخی صفحات 105-125
    جاودانگی اصل مسلم نظام فلسفی افلوطین و سهروردی است که رابطه مستقیمی با چیستی و هویت انسان دارد. افلوطین و سهروردی سرشت انسان را نفس می دانند؛ بنابراین دوگانه انگار محسوب می شوند؛ اما برداشت متفاوتی از دوگانه انگاری ارائه داده اند. دوگانه انگاری نزد افلوطین با ترکیب دوگانه ای همراه است. در ترکیب اول ماده و صورت و در ترکیب دوم بدن و روح با هم هویت یگانه ای از انسان بدست می دهند. در ترکیب دوم روح صورت بدنی حاصل از ترکیب اول را بازآفرینی می کند و حیات دوباره ای بدان می بخشد. در این معنا از دوگانه انگار، روح نقش علت را برای بدن دارد و ازاین رو، آن را به نحوی با خود هم سنخ می کند. اما نزد سهروردی رابطه علی و معلولی میان نفس و بدن مطرح نیست؛ نور اسفهبد به مزاج معتدل اعطاء می شود. از سوی دیگر سهروردی قائل به روج حیوانی است که تضاد آن کمتر از تضاد عنصر طبیعی است و با نفس همسنخ تر است.
    کلیدواژگان: افلوطین، سهروردی، جاودانگی، دوگانه انگاری، نفس، بدن
  • اعظم مردیها*، سید مرتضی حسینی شاهرودی صفحات 127-146
    خیال و ادراک خیالی دارای جایگاهی ویژه در حکمت متعالیه است. این مساله در حکمت سینوی و اشراقی نیز مطرح بوده، لیکن ملاصدرا دیدگاهی نو و ویژه نسبت به آن دارد. وی بر اساس مبانی خود، یعنی اصالت وجود و مساوقت آن با اوصافش از جمله علم، طرح نظریاتی بدیع در مورد ماهیت معرفت، ماهیت قوای ادراکی و ارتباط آن ها با نفس، استکمال جوهری نفس، تناظر مراتب هستی با مراتب وجود انسان و پذیرش عالم مثال سهروردی، به عنوان عالمی واسطه که قرابت وجودی با هردو عالم ماده و عقل دارد، تفسیری نو از قوه خیال و صور خیالی ارائه می کند. ملاصدرا بر اساس این دیدگاه نو امور متعددی را که همگی مرتبط با نفس انسان هستند تفسیر می کند. مهم ترین این امور معاد جسمانی و ثواب و عقاب اخروی است.
    کلیدواژگان: ادراک خیالی، قوه خیال، خیال متصل، خیال منفصل، عالم مثال، معاد جسمانی
  • حسین زمانیها *، طاهره یاوری صفحات 147-165
    از نظر ملاصدرا انسان گذشته از این بدن طبیعی که به منزله محمل و بستری برای حدوث و تکامل نفس است واجد بدن دیگری است که معلول نفس و متاخر از آن است. وی از این بدن که از لوازم نفس ناطقه انسانی در مرتبه تجرد مثالی آن است به بدن مثالی یا برزخی یاد می کند. بدن مثالی ذاتا مدرک و حی است و برخلاف بدن طبیعیبا مرگ از نفس جدا نمی شود.از نظر ملاصدرا همین بدن مثالی است که اولا و بالذات متعلق تصرف و تدبیر نفس قرار می گیرد و نفس به واسطه این بدن مثالی در بدن طبیعی و عنصری تصرف می نماید. وی برای تبیین رابطه نفس و بدن از دو واسطه استفاده می کند که یکی از آنها روح بخاری و دیگری بدن مثالی است. از این دو روح بخاری نزدیک تر به بدن و بدن مثالی نزدیک تر به نفس است. بدن مثالی برای تصرف در بدن عنصری و طبیعی ابتدا در بخش لطیف تر آن که همان روح بخاری است تصرف نموده و چون روح بخاری به منزله حامل قوای نفس در تمام اندام جسمانی سریان دارد به واسطه آن حرکت خاصی را در بدن عنصری ایحاد می نماید.
    کلیدواژگان: بدن مثالی، عالم مثال، ملاصدرا، نفس، بدن طبیعی
  • غلامرضا معروف*، ایرج داداشی صفحات 185-225
    «فر»/ «فره»/ «خره»/ «خوره»/ «خورنه»، مفهومی اساطیری و رمزآمیز در فرهنگ ایرانی است که در دوره اسلامی، متاثر از مفاهیم قرآن، دگردیسی می یابد و در اندیشه ی شیخ اشراق به تکامل می رسد. اوستا، اصیل ترین منبع نوشتاری پیش از اسلام و شاه نامه مهم ترین کتاب پس از اسلام است که مفهوم «فر» را تبیین نموده، باوجود پژوهش های بسیار درباره ی «فر»، تاکنون مفاهیم، گونه ها، ویژگی ها و پیکره گردانی های آن در یک رده بندی علمی تبیین نشده است. این پژوهش می کوشد در خلال یک رده بندی علمی دریابد «فره ایزدی» در دوره ی اسلامی، تحت تاثیر مفاهیم قرآن از کدام نام های خداوند بیشتر اثر پذیرفته است؟ بنابراین یافته های تاریخی درباره ی «فر» را به روش کیفی، رده بندی و تفسیر ادبی تاریخی می کند؛و برای اثبات تناظر این مفهوم به آیات قرآن استشهاد می کند. برای درک مفاهیم «فر» ابتدا به اصطلاحات همسنگ آن توجه شده؛ در میان واژگان ملازم «فر»، اصطلاحات «اورنگ»، «اورند»، «برز» بیشتر جنبه ی اساطیری دارند و «ورج»، «بغ» و «وخش» علاوه بر بنیاد اساطیری قابل انطباق با حکمت اسلامی نیز هستند. گونه های «فر» عبارت اند از: «فرایرانی»؛ «فرپهلوانی»؛ «فرکیانی»؛ «فر زرتشت»؛ «فر موبدی». ویژگی های فر نشان می دهند: «فر» موهبتی خدایی؛ گسترده و همه گیر؛ برخوردار از صورت های مختلف؛ قابل افزایش و کاهش؛ قابل گسست و گم شدن؛ قابل ترکیب با دیگر «فر» ها؛ رازآمیز و اعجازآفرین؛ یاری رسان؛ ستایش برانگیز؛ ضدپلیدی؛ دارای درخشش؛ عامل مشروعیت حکومت؛ محافظ افراد؛ قابل انتقال است. «فره ایزدی» در پیکره گردانی های اساطیری خود می تواند به شکل نیرو، موجود زنده یا اشیا تغییر شکل دهد؛ در قالب نیرو و استعداد به شکل «زیبایی»، «خرد» و «قدرت» جلوه گر شود. در چهره ی موجودات زنده اعم از زن و فرزند، حیوان و گیاه پدیدار می شود و می تواند به مثابه ی عنصری نمادین در قالب اشیا پدیدار شود. در دوره ی اسلامی، «اسماءالحسنی» به ویژه «فضل الهی»، «رحمت عام و خاص»، «وسعت علم الهی» و «نور» در کنار مفهوم «سکینه» که برآمده از قرآن هستند، با حذف ویژگی های ناشی از نظام طبقاتی عصر ساسانی، یعنی ستایش فرهمندان؛ انتقال پذیری موروثی فر و درخشش محسوس شاهانه ی آن،این مفهوم را استحاله کرده و به کمال رساندند.
    کلیدواژگان: فره ایزدی، فرایرانی، فرکیانی، فرزرتشت، قرآن، دوره ی اسلامی
|
  • Hossein Zamaniha*, Tahereh Yavari Pages 147-165
    In Mulla Sadra's viewpoint human being in addition to this natural body has another body which is usually called imaginal body. Although this body like natural body has an especial shape and is extended in three dimensions, it is not material and imprinted in the matter; rather, it is like a suspended or dangled shape which is created by human soul in its innermost existential level. This theory is deeply rooted in Mulla Sadra's philosophical system and some of its most fundamental principles such as believing in an intermediary world between sensible and intellectual world as well as non-corporeality of the faculty of imagination. Mulla Sadra applies this theory for the explanation of the relationship between human rational soul and natural body. In his viewpoint human rational soul is essentially and primarily related to this imaginal body and through it manages and moves natural corporeal body. Since imaginal body is essentially alive it is not separated from soul even after death and is immortal like the soul itself.
    Keywords: Imaginal Body, IMAGINAL WORLD, MULLA SADRA, soul, Natural Body
  • Gholamreza Maroof *, Iraj Dadashi Pages 185-225
    “Farr”/”Farreh”/”Khorreh”/”Khouarah”/”Khorneh” Is a mythical and mysterious concept in Iranian culture that, during the Islamic era metamorphoses influenced by Qur’anic concepts and evolves in philosophy of sheikh ishraq. Avesta is the main pre-Islamic source of writing and Shahnama is the most important book about “Farr” after the Islam’s conquest. Although many researches had been done about “Farr”, its concepts, types, characteristics, and shape-shifts are not categorized scientifically up to now. This research aims to recognize through a scientifically shaped classification that which of the nam of God is most effective on “Farreh-e Izadi” influenced by the holy Qur’an? So it qualitatively classifies historical finds about “Farr” and interprets them in a literature-history manner and to prove the parallelism of this concepts the verses of the Qur’an witnessed. To understand the concepts of “Farr”, its synonyms are considered first; among the inseparable words, “Ourang, Ourand, and Borz” have more mythical feature while “Varj, Bagh, and Vakhsh” besides their mythical bases could be paralyzed with Islamic wisdom. “Farr” types are “Iranian Farr”, “Pahlavani Farr”, “Kaiani Farr”, “Zaratostra Farr”, and “Mobedi Farr”. “Farr’s” features demonstrate that it is a divine gift which is widespread and multifocal, increasable and depressible, loose, combinatory, mysterious, adjuvant, praised, protagonist, bright and inheritable and protective that could bring status legitimation. In its mythical shape-shifts, “Farreh-e Izadi” could metamorphose to force, live beings, or objects. As a talent or force it appears as ‘beauty’, ‘wisdom’, or ‘power’. It could appear rather as a male or female, spouse or children, animals or plants and might represent as a symbolic element in shape of objects. In Islamic era, “Asma-ol Hosna”, specially “Fazl-e Elahi”, “Feiz”, “Rahmat-e Aam/Khass”, “Vosat-e Elm-e Elahi”, and “Noor-ol Anvar” that are brought from the holy Qur’an, have evolved and improved the concept of “Farr”, reducing its features caught from the Sassanian caste, that are to adore Farrahmandan, to inherit “Farr”, and its noble monarchic glitter.
    Keywords: Farreh-e Izadi, Iranian Farr, Kaiani Farr, Zaratostra Farr, Quran, Islamic era