فهرست مطالب

فیزیولوژی ورزشی - پیاپی 31 (پاییز 1395)

فصلنامه فیزیولوژی ورزشی
پیاپی 31 (پاییز 1395)

  • تاریخ انتشار: 1395/08/25
  • تعداد عناوین: 12
|
  • هادی روحانی، کریم آزالی علمداری*، معصومه هلالی زاده صفحات 17-46
    به دلیل عدم ارائه تاثیر واحد تمرین بر وخامت کلی خطر متابولیک و نیز مربوط بودن سال چاپ مطالعات فراتحلیلی موجود به قبل از سال (2011)، نتایج موجود قطعیت ندارند؛ لذا، هدف از این فراتحلیل، تعیین تاثیر تمرین هوازی بر خطر کلی سندرم متابولیک و مقدار هر یک از شاخص هقزی خطر در آزمودنی های مبتلا به سندرم متابولیک می باشد. جهت انجام پژوهش، کارآزمایی های بالینی و تصادفی مربوط به بررسی تمرین هوازی بیشتر از چهار هفته بر وضعیت متابولیک بیماران سندرم متابولیک چاپ شده تا سال (2015) مورد تحلیل واقع شد . فاکتور اصلی مورد مطالعه، امتیاز z سندرم متابولیک و فاکتورهای ثانویه شاخص های خطر متابولیک بود . شایان ذکر است که مدل های اثرات تصادفی و ثابت جهت تحلیل ها استفاده شدند و اندازه اثر بر حسب تفاوت استاندارد میانگین در تناوب های اطمینان 95 درصد گزارش شد . ناهمگونی بین مطالعات نیز توسط آزمون خی دو بررسی گشت و مقدار I2 بیش از 50 درصد به عنوان ناهمگونی قابل ملاحظه قلمداد گردید. علاوه براین، در ارتباط با فاکتور اصلی، هشت پژوهش مورد فراتحلیل قرار گرفت که شامل 561 آزمودنی در قالب گروه های تمرین هوازی (288 نفر) و کنترل (273 نفر) بود . تغییرات استاندارد میانگین برای امتیاز z سندرم متابولیک برابر با ( 0/33- ) و برای فاکتورهای ثانویه شامل: قند خون برابر با ( 0/36-)، لیپوپروتئین پرچگال برابر با ( 0/3)، فشار متوسط سرخرگی برابر با ( 0/23-)، تری گلیسرید برابر با (0/1- ) و دور کمر برابر با (0/40- ) محاسبه گردید. یافته ها نشان می دهند که تاثیر متوسط تمرین هوازی بر بهبود وخامت کلی خطر متابولیک در بیماران سندرم متابولیک، بر فواید بالینی تمرین هوازی تاکید می کند. با این حال، تعیین تاثیر عواملی مانند سن، جنسیت، نژاد و پارامترهای تمرینی در فراتحلیل های آماری آینده می تواند بسیار کاربردی و ارزشمند باشد.
    کلیدواژگان: فراتحلیل، تمرین هوازی، سندرم متابولیک، امتیاز Z متابولیک
  • کاظم خدایی *، محمدرضا حامدی نیا، سید علیرضا حسینی کاخک، محسن دماوندی صفحه 45
    هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر زمانبندی های مختلف تمرین پلایومتریک بر تغییرات هورمونی، هایپرتروفی عضلانی و خاصیت ارتجاعی عضلات پا می باشد. بدین منظور،36 ورزشکار مرد (با میانگین سنی 64/2±58/21 سال، قد 01/6±42/174 سانتی متر و وزن 68/05±9/69 کیلوگرم) به صورت داوطلبانه در این مطالعه شرکت نمودند. پیش آزمون شامل: اندازه گیری متغیر های آنتروپومتریکی، سطح مقطع عضلات ران، شاخص ارتجاعی عضلات پا و خون گیری ناشتا بود. درادامه، آزمودنی ها به سه گروه تمرینی موجی روزانه، موجی هفتگی و سنتی و نیز یک گروه کنترل تقسیم شدند و برنامه تمرینی به مدت شش هفته و هر هفته سه جلسه انجام گرفت. شایان ذکر است که پس از 48 ساعت از آخرین جلسه تمرین، پس آزمون به عمل آمد. همچنین، تغییرات بین گروهی با روش آماری آنکوا و آزمون تعقیبی ال اس دی بررسی گردید و تغییرات درون گروهی نیز با استفاده از آزمون تی زوجی آنالیز گشت. سطح معنا داری نیز معادل (P˂0.05) در نظر گرفته شد. یافته ها نشان می دهد که زمانبندی موجی روزانه و موجی هفتگی تمرین پلایومتریک باعث افزایش معنا دار غلظت استراحتی هورمون تستوسترون، نسبت تستوسترون به کورتیزول و سطح مقطع عضلات ران نسبت به پیش آزمون و گروه کنترل شده است. زمانبندی سنتی تمرین پلایومتریک نیز تنها منجر به بهبود معنا داری نسبت به پیش آزمون شده است. علاوه براین، براساس نتایج مشخص می شود که هر سه نوع زمانبندی تمرین پلایومتریک، تاثیر معناداری بر شاخص ارتجاعی عضلات پا نداشته اند. با توجه به نتایج و درصد تغییرات به نظر می رسد که زمانبندی های غیر خطی تمرین پلایومتریک در بهبود تغییرات هورمونی، وضعیت آنابولیسم، هایپرتروفی عضلانی و خاصیت ارتجاعی عضلات پا، دارای کارایی بیشتری نسبت به زمانبندی سنتی می باشند.
    کلیدواژگان: زمانبندی، تمرین پلایومتریک، تغییرات هورمونی، هایپرتروفی عضلانی، خاصیت ارتجاعی عضلات پا
  • حمید اراضی*، جبار چگینی صفحه 63
    پژوهش حاضر به منظور مقایسه تاثیر زمان های تحت تنش مختلف در مرحله برون گرای فعالیت مقاومتی پویا بر شاخص های کوفتگی عضلانی تاخیری انجام شد. بدین منظور،32 آزمودنی مرد غیر ورزشکار (با میانگین سنی 88/2 ± 71/21 سال، قد 42/21 ± 5/175 سانتی متر، وزن 4/8 ± 87/71 کیلوگرم، شاخص توده بدنی 28/3 ± 60/23 کیلوگرم بر متر مربع و درصد چربی بدن 79/4 ± 18/19) به صورت داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند. شایان ذکر است که آزمودنی ها به صورت تصادفی به چهار گروه با نسبت هایی از بخش درون گرا به برون گرا تقسیم شدند که به ترتیب دارای نسبت های یک به یک، یک به دو، یک به سه و یک به چهار بودند. شاخص های اندازه گیری نیز شامل: کراتین کیناز سرم، لاکتات دهیدروژناژ و درک درد عضلانی بود. شاخص های مورد نظر قبل از فعالیت مقاومتی و 24 و 48 ساعت پس از آن اندازه گیری گردیدند. علاوه براین، تجزیه و تحلیل داده های درون گروهی با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد و به منظور بررسی تفاوت بین گروه ها از آزمون ANOVA استفاده گردید. یافته ها نشان می دهد که میزان کراتین کیناز و درک درد در هر چهار گروه در 24 و 48 ساعت پس از فعالیت مقاومتی افزایش معنا داری داشته است (0.05 ≥ P). همچنین، بین گروه یک به یک و یک به دو نیز نسبت به گروه یک به چهار تفاوت معنا داری مشاهده شد ( 0.05≥ P). علاوه براین، میزان لاکتات دهیدروژناژ در هر چهار گروه تنها در 24 ساعت پس از فعالیت افزایش معنا داری داشت (0.05≥P) و تفاوتی بین گروه ها دیده نشد.نتایج حاکی از این است که افزایش زمان تحت تنش به صورت نسبت یک به چهار (سرعت آهسته اجرا) می تواند باعث افزایش تخریب عضلانی و ایجاد کوفتگی عضلانی تاخیری شود.
    کلیدواژگان: زمان تحت تنش، کراتین کیناز، لاکتات دهیدروژناژ، کوفتگی عضلانی تاخیری
  • بهزاد پاک راد، حمید آقا علی نژاد*، علیرضا زمانی، محمد فشی، بتول رضایی سراجی، زهرا رجبی صفحات 77-92
    پژوهش حاضر اثرات تمرین هوازی بر فاکتورهای التهابی قلب موش های در معرض ذرات کربن سیاه را مورد بررسی قرار داده است. در این پژوهش، 24 سر موش نر بالغ نژاد ویستار 10 هفته ای با میانگین وزنی 97/26±29/279 گرم به چهار گروه شش تایی تقسیم شدند که عبارت هستند از: گروه کنترل (بدون تمرین هوازی و قرارگیری در معرض PM10)، گروه تمرین هوازی (پنج جلسه در هفته و به مدت چهار هفته)، گروه قرارگیری در معرض PM10 کربن سیاه (پنج میلی گرم در متر مکعب) و گروه تمرین هوازی همراه با قرارگیری در معرض PM10 کربن سیاه. شایان ذکر است که بیان ژن های TLR4 و IL-1β در بافت قلب با استفاده از روش Real-Time PCR سنجیده شد. همچنین، جهت تعیین اختلاف معنادار بین گروه ها از آزمون تحلیل واریانس دو سویه و آزمون تعقیبی LSD با سطح معناداری 05.0≥P استفاده گردید. یافته ها نشان می دهد که تمرین هوازی توانسته است افزایش بیان ژن IL-1β ناشی از PM10 را در بافت قلب مهار کند، اما در مقایسه با گروه کنترل، بیان ژن IL-1β تنها در گروه آلودگی به شکل معناداری بالاتر می باشد (046. P=0). نتایج به دست آمده حاکی از آن است که چهار هفته قرارگیری در معرض PM10کربن سیاه، به شکل معناداری بیان ژن IL-1β را در بافت قلب افزایش می دهد و این وضعیت با انجام تمرینات هوازی وخیم تر نمی گردد.
    کلیدواژگان: ورزش هوازی، PM10، التهاب، بافت قلب
  • احمد جعفری*، سید حسن رسولی، محسن زروار صفحه 93
    هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر تمرین مقاومتی و مصرف عصاره خارمریم بر سطوح پلاسمایی لپتین و آدیپونکتین در مردان جوان دارای اضافه وزن می باشد. در این پژوهش نیمه تجربی، 36 مرد دارای اضافه وزن (با شاخص توده بدنی 1/15±1/27 کیلوگرم بر مربع متر و میانگین سنی 1/2±1/ 24 سال) به شکل تصادفی به چهار گروه تمرین مقاومتی ، گروه عصاره خار مریم ، گروه تمرین مقاومتی + عصاره خار مریم و گروه دارونما تقسیم شدند. تمرین مقاومتی در این مطالعه شامل: حرکات پرس سینه ، درازو نشست کرانچ ، پرس پا، باز کردن تنه ، خم کردن زانو ، کشش جانبی و پرس بالای سر بود که در قالب سه روز در هفته انجام شد. مصرف روزانه عصاره 120 میلی گرمی گیاه خار مریم نیز طی هشت هفته صورت گرفت. همچنین، سطوح گلوکز ناشتا، لپتین و آدیپونکتین خون، 48 ساعت قبل از تمرین و نیز پس از دوره تمرینی اندازه گیری گردید. علاوه براین، تجزیه وتحلیل آماری داده ها با استفاده از تحلیل واریانس و کوواریانس (آنکووا) و نیز آزمون بن فرونی توسط نرم افزار اس پی اس اس نسخه 18 صورت پذیرفت. یافته ها نشان می دهد که پس از هشت هفته، سطوح لپتین پلاسما در هر چهار گروه بدون تغییر می باشد. سطوح آدیپونکتین پلاسما در گروه عصاره خار مریم نیز تغییر معناداری را نشان نمی دهد. با این وجود، در گروه های تمرین مقاومتی و تمرین مقاومتی با مصرف عصاره خار مریم در مقایسه با گروه کنترل، افزایش معناداری به چشم می خورد. براساس یافته ها به این نتیجه می رسیم که هشت هفته تمرین مقاومتی و مصرف عصاره خار مریم، تاثیر معناداری بر سطوح لپتین پلاسمایی در مردان دارای اضافه وزن ندارد، اما تمرین مقاومتی با/ یا بدون مصرف عصاره خار مریم، سطوح آدیپونکتین را در این افراد افزایش می دهد. همچنین، به نظر می رسد که مصرف روزانه 120 میلی گرم گیاه خار مریم، تاثیر معناداری بر سطوح پلاسمایی این آدیپوکاین ها ندارد و این احتمال وجود دارد که مقدار دوز مصرفی این مکمل، در کسب این نتیجه تاثیر گذار باشد.
    کلیدواژگان: تمرین مقاومتی، خار مریم، لپتین، آدیپونکتین، اضافه وزن
  • محمدرضا کردی، فرزانه ملکی، صادق ستاری فر*، علی اصغر رواسی صفحه 109
    هدف از مطالعه حاضر، تعیین تاثیر 16 هفته تمرین استقامتی و رژیم غذایی پرچرب بر وزن و سطوح پلاسمایی آمیلین رت های نر ویستار بود. بدین منظور، 24 سر رت نر جوان نژاد ویستار (با دامنه سنی 50 تا 60 روز و میانگین وزنی 10±160 گرم) به سه گروه هشت نفره شامل: گروه پایه، گروه کنترل و گروه تمرین استقامتی تقسیم شدند. رت های گروه تمرین استقامتی به مدت 16 هفته و به شکل پنج روز در هفته، هر جلسه 15 تا 65 دقیقه با سرعت 15 تا 30 متر در دقیقه (پیش رونده) روی تردمیل بدون شیب دویدند، گروه کنترل طی شانزده هفته تمرین نداشتند و گروه پایه برای خون گیری اولیه انتخاب شدند. شایان ذکر است که رژیم غذایی پرچرب در دسترس دو گروه کنترل و تمرین شامل: 60 درصد چربی، 24 درصد کربوهیدارت و 16 درصد پروتئین بود. خون گیری نیز 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین با 12 ساعت ناشتایی انجام شد. درادامه، داده ها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی تجزیه و تحلیل شدند (0.05>P). یافته ها نشان می دهد که مقادیر آمیلین گروه کنترل نسبت به گروه پایه در حد معناداری بیشتر بود (0.0001>P). درمقابل، غلظت آمیلین گروه تمرین نسبت به گروه کنترل (بدون تمرین) در حد معناداری کم تر بود (0.0001>P) و نسبت به گروه پایه تفاوت معناداری نداشت (0.47=P). علاوه براین، وزن رت های کنترل و تمرین پس از 16 هفته تمرین افزایش معناداری را نشان داد (0.0001>P)، اما در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل در حد معناداری کم تر بود (0.795=P)؛ لذا، مصرف طولانی مدت رژیم غذایی پرچرب منجر به چاقی و هایپرآمیلینمی می شود و اضافه کردن برنامه تمرین استقامتی به این رژیم غذایی از ابتلای به این وضعیت جلوگیری می کند.
    کلیدواژگان: رژیم غذایی پرچرب، تمرین استقامتی، آمیلین
  • عبدالرضا کاظمی*، مسعود رحمتی، علی ضیا سیستانی صفحات 121-134
    هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر شش هفته فعالیت کاهش یافته به شکل درد نوروپاتیک بر بیان ژن پروتئین راننده یکشنبه در عصب سیاتیک رت های نر ویستار می باشد. جهت انجام پژوهش، 10 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (با میانگین وزنی 30±250 گرم) به دو گروه کنترل سالم (تعداد=5) و گروه فعالیت کاهش یافته (تعداد=5) تقسیم شدند. طی شش هفته پس از آن، آزمون های رفتاری درد نوروپاتیک در گروه های پژوهشی به صورت مستمر انجام شد و در پایان شش هفته، تغییرات بیان ژن پروتئین راننده یکشنبه در عصبسیاتیک با تکنیک ریل تایم اندازه گیری گردید و با روشΔΔCT-2 و آزمون تی مستقل محاسبه شد. تحلیل واریانس یک طرفه نشان می دهد آستانه تحریک درد که با آزمون های رفتاری درد نوروپاتیک آلوداینیای مکانیکی و پردردی حرارتی سنجیده شده است، در گروه لیگاتور بندی نسبت به گروه کنترل به شکل معناداری کمتر می باشد (P≤0.05). همچنین، میزان بیان ژن پروتئین راننده یکشنبه در عصب سیاتیک در گروه لیگاتوربندی شده به طور معناداری نسبت به گروه کنترل افزایش داشته است (P≤0.05). یافته های پژوهش حاضر بیانگر این است که فعالیت کاهش یافته در اثر درد نوروپاتی با افزایش بیان پروتئین راننده یکشنبه همراه بوده است که احتمالا این افزایش با آسیب ها و اختلالات مرتبط با تخریب عصب و انتقال آکسونی در فعالیت کاهش یافته به شکل درد نوروپاتیک مرتبط می باشد.
    کلیدواژگان: درد نوروپاتیک، فعالیت کاهش یافته، اختلال انتقال آکسونی، پروتئین راننده یکشنبه
  • داور رضایی منش*، سجاد احمدی زاد، خسرو ابراهیم صفحه 135
    هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر دوره تمرین (دوره های آماده سازی و مسابقه فوتبال) بر شاخص های پلاکتی، فیبرینوژن و CRP در بازیکنان حرفه ای می باشد. بدین منظور، 10 نفر از بازیکنان تیم فوتبال صنعت نفت آبادان (با میانگین سنی 7/2±5/22 سال، وزن 4±71 کیلوگرم، قد 5/4±5/178 سانتی متر و شاخص توده بدن 4/0±2/22 کیلوگرم بر متر مربع) در این پژوهش شرکت نمودند و یک فصل دوره های آماده سازی و مسابقه فوتبال (که حدودا 10 ماه بود) را اجرا کردند. شایان ذکر است که نمونه های خونی به منظور اندازه گیری شاخص های پلاکتی، فیبرینوژن و CRP در چهار مرحله قبل و بعد از دوره آماده سازی، نیم فصل و پایان فصل مسابقات گرفته شد . جهت مقایسه میانگین پارامترها نیز از تحلیل واریانس مکرر استفاده گردید. نتایج نشان می دهد که دوره تمرین باعث ایجاد تغییر معنادار در سطوح استراحتی تعداد پلاکت ها، متوسط حجم پلاکتی و درصد پلاکتی شده است، اما در سطوح استراحتی پهنای توزیع پلاکتی، فیبرینوژن و CRP تغییری ایجاد نکرده است. به طورکلی، می توان گفت که دوره تمرین باعث کاهش تشکیل ترومبوز و نیز کاهش احتمال وقوع حمله قلبی در فوتبالیست های حرفه ای می شود.
    کلیدواژگان: تعداد پلاکت ها، متوسط حجم پلاکتی، فیبرینوژن، پروتئین واکنشگر C، دوره آماده سازی
  • مرتضی مطهری راد، سید رضا عطارزاده حسینی* صفحه 153
    هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر یک دوره تمرین منتخب کشتی به همراه مکمل دهی ال آرژنین بر پاسخ های فاکتور رشد اندوتلیال عروقی و اندوستاتین کشتی گیران نخبه می باشد. در این مطالعه کاربردی و نیمه تجربی، 20 کشتی گیر نخبه (با میانگین سنی 47/2±13/21 سال و نمایه توده بدنی 71/1±14/24 کیلوگرم بر متر مربع) به روش نمونه گیری دردسترس و هدف دار انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه مکمل (10 نفر) و دارونما (10 نفر) تقسیم گردیدند. طی پژوهش، هر دو گروه در انتهای مرحله آمادگی عمومی قرار داشتند و به صورت هم سان در یک دوره تمرینات اختصاصی کشتی شرکت کردند. علاوه براین، گروه مکمل و دارونما به شکل هم زمان و به مدت 14 روز، روزانه 1/0 گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به ترتیب ال آرژنین و دارونما مصرف نمودند. شایان ذکر است که پیش و پس از مداخله، مقادیر فاکتور رشد اندوتلیال عروقی و اندوستاتین سرمی (نمونه خونی سه سی سی) به روش الایزا اندازه گیری شد و نتایج با استفاده از نرم افزار اس. پی. اس. اس و در سطح معنا داری (P<0.05) تحلیل گردید.برمبنای نتایج مشخص می شود که مقادیر فاکتور رشد اندوتلیال عروقی و نسبت فاکتور رشد اندوتلیال عروقی به اندوستاتین گروه مکمل در مقایسه با گروه دارونما افزایش معناداری داشته است (P≤0.05)؛ اما تغییرات اندوستاتین دو گروه به لحاظ آماری معنادار نمی باشد (P≥0.05). به نظر می رسد که توام با انجام تمرینات تخصصی کشتی، مصرف مکمل ال آرژنین (احتمالا) می تواند سبب تحریک بیشتر فرآیند رگ زایی در کشتی گیران شود.
    کلیدواژگان: ال، آرژنین، عامل رشد اندوتلیال عروق، اندوستاتین، کشتی گیران نخبه، آنژیوژنز
  • رضا قراری عارفی، مرضیه ثاقب جو*، مهدی هدایتی، رزیتا فتحی صفحه 171
    هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر هشت هفته تمرین هوازی و دریافت مکمل امگا سه بر سطح پروتئین فسفریله تاو در هیپوکامپ موش های آلزایمری شده با هوموسیستئین می باشد. بدین منظور، 60 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (سن 12 هفته و میانگین وزن 91/11±31/222 گرم) به شش گروه مساوی آلزایمری + امگا سه، آلزایمری + تمرین، آلزایمری + تمرین + امگا سه، کنترل سالم، شم و کنترل آلزایمری تقسیم شدند. شایان ذکر است که برای القای آلزایمر از تزریق هوموسیستئین با دوز 6/0 مولار به درون بطن مغز استفاده شد و تمرین با سرعت 20 متر در دقیقه (60 دقیقه در هر جلسه، پنج روز در هفته روی نوار گردان) اعمال گردید. گروه های مکمل در مدت هشت هفته، روزانه 800 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، مکمل امگا سه دریافت کردند. لازم به ذکر است که سطح پروتئین فسفریله تاو به روش الایزا اندازه گیری گشت. تحلیل داده ها نیز با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی انجام شد (P<0.05). نتایج نشان می دهد که سطح پروتئین فسفریله تاو هیپوکامپ در گروه های آلزایمری + تمرین، آلزایمری + مکمل امگا سه و کنترل سالم نسبت به گروه کنترل آلزایمری به صورت معناداری پایین تر بود (مقادیر P به ترتیب 03/0، 01/0 و 003/0). درمقابل، سطح پروتئین فسفریله تاو هیپوکامپ در گروه آلزایمری + تمرین + مکمل امگا سه نسبت به گروه کنترل آلزایمری تفاوت معناداری نداشت (P=0.34). به نظر می رسد تمرین هوازی و مصرف امگا سه به طور مستقل می توانند باعث کاهش پروتئین فسفریله تاو در هیپوکامپ موش های آلزایمری گردند و نیز این که استفاده هم زمان از دو شیوه باعث تعدیل اثر هر یک از این مداخلات می شود.
    کلیدواژگان: تمرین هوازی، اسید چرب امگا سه، آلزایمر، پروتئین تاو، هوموسیستئین
  • روح الله دهقان، روح الله نیکویی*، محسن امینایی صفحه 189
    هدف از پژوهش حاضر، تعیین سهم نسبی عوامل آنتروپومتریک، رشد جسمانی و بلوغ جنسی در توسعه توان بی هوازی پسران 11 تا 18 ساله بود. بدین منظور، 170 آزمودنی (2716 نفر از رده های سنی 1811 سال) در دو جلسه مجزا در پژوهش شرکت کردند. جلسه اول شامل اندازه گیری های تن سنجی و سنجش بلوغ جنسی با استفاده از مقیاس تانر بود. در جلسه دوم نیز جمع آوری بزاق جهت تعیین تستوسترون بزاقی و اندازه گیری توان بی هوازی با استفاده از آزمون وینگیت انجام شد. همچنین، تفاوت توان بی هوازی بین رده های سنی مختلف با استفاده از آزمون آنوا، ارتباط هر عامل با توان بی هوازی به وسیلههم بستگی نیمه تفکیکی درجه دوم و تعیین سهم نسبی هر عامل در توسعه توان بی هوازی با استفاده از رگرسیون چندگانه انجام شد. نتایج آزمون آماری آنوا نشان می دهد که توان اوج و توان میانگین نسبی بین رده های سنی مختلف تفاوت معنا داری دارد و این تفاوت از رده سنی 15 سال به بعد شروع می شود (0.01> P).علاوه براین، هم بستگی معناداری بین سطوح تستوسترون بزاقی (r=0.38) و توده بدون چربی (r=0.38) با توان بی هوازی اوج به دست آمد. بین سطوح تستوسترون بزاقی (r=0.42) و توده بدون چربی (r=0.38) با توان بی هوازی میانگین نیز ارتباط معناداری مشاهده شد. شایان ذکر است که 47 درصد از تغییرات واریانس توان بی هوازی توسط تستوسترون بزاقی و توده بدون چربی قابل پیش بینی بود. به طور کلی، بلوغ جنسی نقش مهمی در افزایش چشمگیر توان بی هوازی پس از 15 سالگی دارد؛ لذا، بهترین زمان برای اعمال تمرینات بی هوازی درکودکان، بعد از وقوع بلوغ جنسی است.
    کلیدواژگان: توان بی هوازی، رشد جسمانی، بلوغ جنسی
  • علی حسنی*، روح الله گواهی، سلمان پادروند صفحه 205
    هدف پژوهش، بررسی تاثیر تمرین ترکیبی و مکمل چای سبز بر میزان غلظت تستوسترون و گلوبولین متصل شونده به هورمون های جنسی پلاسما در مردان دارای اضافه وزن (25 کلیدواژگان: مکمل چای سبز، تمرینات ترکیبی، تستوسترون، گلوبولین متصل شونده به هورمون های جنسی پلاسما، مردان دارای اضافه وزن
|
  • Hadi Rohani, Karim Azali Alamdari *, Masoomeh Helali Zadeh Pages 17-46
    Results from meta-analyses focused on patients MetS are not conclusive because of no specifically focusing on the overall metabolic risk and papers published up to 2011. Therefore, this meta-analysis was determined the effect of aerobic training on overall metabolic syndrome z score and its indices MetS patients. RCTs and CTs that investigated the effect of, at least, 4 weeks aerobic training in adults with MetS, published in a peer-reviewed journal up to 2015 were included. Primary outcome measure was MetS z score and the MetS factors were secondary outcomes. Random-and fixed-effect models were used for analyzing the data and the effect size were reported as standard difference in means and between 95% confidence intervals(CIs). Heterogeneity between trial results was tested with a standard Chi-squared(v2) test. A value for I2[50% has been considered to be substantial heterogeneity. Eight trials were included to investigate about primary outcome, involving 561 participants (288 in aerobic training group and 273 in control group). MetS Z score had -0.33 standard deviation from mean. For secondary outcomes, standard deviation from their mean were -0.36 for FBS, 0.03 for HDL, -0.23 for MAP, -0.1 for TG and -0.40 for WC. Mild effect of aerobic training on overall MetS risk and most of the associated cardiovascular risk factors persists on clinical benefits of aerobic training in MetS patients. However, quantifying the effects of the aforementioned factors and other variables such as age, gender, race and training parameters in future meta-analyses could be applicative and useful.
    Keywords: Meta_Analysis_Aerobic Training_Metabolic Syndrome_Metabolic Z score
  • Kazem Khodaei *, Mohammad Reza Hamedinia, Seyed Alireza Hosseini Kakhk, Mohsen Damavandi Page 45
    Hormonal response to training is dependent on various factors. However, A few studies have examined the effects of plyometric training on hormonal changes. The purpose of present study was to investigate the effect of different periodization of plyometric training on hormonal changes, muscle hypertrophy and leg muscles elastic property. For this, thirty six male athletes (age 21.58±2.64, height 174.42± 6.01, weight 69.05±9.68) volunteered to participate in this study. Pretest was including measurements of anthropometric variables, thigh muscles CSA, leg muscles elastic index and fasting blood sampling. Then, the participants divided into three training groups include traditional, Daily undulating and weekly undulating groups and one control group. The Training program performed in 6 weeks with 3 sessions per week. 48 hours after the last training session posttest was performed. Intragroup changes analyzed by ANCOVA statistical method and LSD post hoc test. As well as, intergroup changes analyzed by paired t-test. The significant level set P˂0.05. The findings showed that daily undulating and weekly undulating periodization of plyometric training significantly improved resting concentration of testosterone, testosterone to cortisol ratio, and thigh muscles CSA than the pretest and control group. But traditional periodization of plyometric training only improved than the pretest. All three periodization models of plyometric training weren’t significant effect on leg muscles elastic index. According to the results and Percent change it seems that non-linear periodization of plyometric training has to more efficient than the traditional periodization in improvement of hormonal changes, anabolism status, muscle hypertrophy, and leg elastic muscles property.
    Keywords: Periodization, Plyometric Training, Hormonal Changes, Muscle Hypertrophy, Leg Muscles Elastic Property
  • Hamid Arazi *, Jabar Chegini Page 63
    The aim of this study was to compare the effects of different times under tension in eccentric phase of resistance exercise on delayed onset of muscle soreness markers. 32 non-athletes men (with mean age of 21.71± 2.88y, height of 175.21± 5.42 cm, weight of 71.87± 8.4 kg, BMI of 23.60± 3.28 kg/m2 and body fat percent of 19.18± 4.79) voluntarily participated in the study. Subjects were randomly divided into four groups, with ratios from concentric to eccentric were divided as a ratio of 1: 1, 1: 2, 1: 3 and 1: 4 respectively. Parameters measured included serum creatine kinase, lactate dehydrogenase and muscular pain perception. Indices were measured in the before, 24 and 48 hours after resistance exercise. Repeated measures analysis of variance and ANOVA test were used to assess differences between the groups. The levels of creatine kinase and pain perception in all groups at 24 and 48 hours after resistance exercise had a significant increase (P≥0.05). A significant difference between groups 1: 1 and 1: 2 with 1: 4 group was observed (P≥0.05). In all groups Lactate dehydrogenase only had a significant increase at 24 hours after resistance exercise (P≥0.05), but no significantly difference between groups was observed. This study showed that increase in the time under tension as ratio 1 to 4 (slow tempo) can increase muscle damage and DOMS.
    Keywords: Time Under Tension, Creatine Kinase, Lactate Dehydrogenase, Delayed Onset of Muscle Soreness?
  • Behzad Pak, Rad, Hamid Agha Ali, Nejad *, Alireza Zamani, Mohammad Fashi, Batoul Rezaei Seraji, Zahra Rajabi Pages 77-92
    Epidemiologic studies have linked exposure to fine Particulate matter air Pollution to broad cause-of-death mortality. In fact, there is no doubt that Regular Aerobic Exercise promotes a range of Physiological changes that Correlate with decreased Morbidity. However, the Effects of long-term Aerobic exercise on the heart Response to PM10 have not been investigated. The present study Evaluated the effect of aerobic Exercise on the heart Inflammatory status of rat Exposed to PM10 Carbon black. In this Research twenty-four adult male Wistar rats (Age: 8 weeks & Weight: 279.29±26.97 g) were divided to 4 groups: A: control (without exposure PM10 and aerobic exercise; n=6), B: aerobic Exercise (five times per week for 4 weeks; n=6), C: exposure to PM10 carbon black (5 mg/m3; per rat; n=6), D: and aerobic Exercise Concomitantly with Exposure to PM10 carbon black (n=6). The gene Expression of TLR4 and IL-1β were Analyzed in heart tissue by Real-Time PCR. In order to determine the significant Differences between groups, two-way ANOVA and LSD post hoc were used. It was found that aerobic Exercise inhibited the PM10 -induced increase in the gene expression of IL-1β. But compared with control group, gene Expression of IL-1β Significantly increased only in C group (P=0.046). We Conclude that four-week Exposure to PM10 carbon black Significantly increase IL-1β in Heart tissue and this situation did not worsen by Aerobic Exercise. Our Results indicate a need for human studies that evaluate the heart responses to aerobic Exercise Chronically performed in Polluted areas.
    Keywords: Aerobic Exercise, PM10, Inflammation, Heart Tissue
  • Ahmad Jafari *, Seyed Hasan Rasooli, Mohsen Zarvar Page 93
    The purpose of this study was to determine the effects of resistant training and Silybum Maryanum plant extract consumption on plasma leptin and adiponectin in overweight men.
    In this quasi-experimental research a sample of 36 male subjects with overweight (BMI: 27.15±1.1 kg/m2, age: 24.1±2.1year) were randomly assigned into 4 groups. Resistance training (N=9), Silybum Maryanum extract consumption (N=9), the resistant training Silybum Maryanum extract consumption (N=9) and placebo group (N=9). The resistance training was included of bench press, crunch, back extension, lat pull, knee flexion, sit ups and overhead press and the daily consumption of 120mg Silybum Maryanum extract were completed during 8 weeks. Fasting plasma glucose, leptin and adiponectin levels were measured 48 h before and after the training period. ANCOVA and bonferoney were used for analysis variables data by SPSS version 16 software. After 8 weeks, the results showed that the plasma Leptin levels no changes in the 4 groups. The plasma adiponectin levels, although were not changes in the Silybum Maryanum extract consumption group, were increased significantly in the resistance training and resistance training Silybum Maryanum extract consumption groups compared to the placebo group. According to the results of this study, we conclude that 8 weeks Silybum Maryanum extract consumption and resistance training don’t effect on plasma leptin levels, but resistant training combined or without Silybum Maryanum extract consumption increase plasma adiponectin levels in overweight young men. The daily consumption of Silybum Maryanum extract 120mg, despite improvements in blood glucose, don’t effect on the plasma adipokine levels in overweight men and might dosage of the supplement to be effective in achieving this result. In this regard, more studies need to be done.
    Keywords: Resistance Training, Silybum Maryanum, ? Leptin, Adiponectin, Overweight?
  • Mohamadreza Kordi, Farzaneh Maleki, Sadegh Satarifard *, Ali Asghar Ravasi Page 109
    The purpose of this study was the effect of eighteen weeks’ endurance training and high-fat diet on body weight and amylin plasma levels of male Wistar rats. In order to, 24 young male Wistar rats were divided into three groups (n=8) includes base, control (C) and endurance training (ET) groups in age range 50 to 60 days and average weight 160±10 gr. The ET group rats run on treadmill without slope by 5 day/week, per session 15-65 min, 15-30 m/min velocity for eighteen weeks (incremental). Base group used for initial sampling and C group no train for eighteen weeks. High fat diet was included 60% fat, 24% CHO and 16% protein available two groups; C and ET. Blood sampling was conducted after latest training session with 12h fasting. Data were analyzed using the One-Way ANOVA and Tukey Post-Hoc tests (P
    Keywords: High Fat Diet, Endurance Training, Amylin
  • Abdolreza Kazemi *, Masoud Rahmati, Ali Zia Sistani Pages 121-134
    The aim of the present study was investigation of the effects of 6 weeks decreased activity in the form of neuropathic pain on Sunday Driver gene expression in the rat sciatic nerve fibers. Ten adult male Wistar rats in the weight range of 250±30 gr randomly was divided into two groups including healthy control (C), ligation sciatic nerve ligation (SNL). Over the six weeks, neuropathic pain behavior tests were conducted continually in groups. In the end, change of SYD gene expression in sciatic nerve was measured with Real time technique and calculated using the 2-ΔΔCT method and t-test. One- way ANOVA that shown neuropathic pain behavior tests showed that pain threshold of thermal hyperalgesia and mechanical allodynia in the SNL group was significantly lower than the control group (P≤0.05). In addition, SYD gene expression in sciatic nerve ligation group compared to controls increased significantly (P≤0.05).The findings of this study suggest that the development of neuropathic pain and decreased physical activity is associated with increased SYD gene expression. This increase is probably related to the nerve damage and impairment of axonal transport in SNL.
    Keywords: Neuropathic Pain, Decreased Physical Activity, Axonal Transport Deficits, Sunday Driver
  • Davar Rezaeimanesh *, Sajjad Ahmadizad, Khosro Ebrahim Page 135
    The purpose of Present study was to investigate the effect of Preparation Periods and matches on platelet indexes, Fibrinogen and CRP in soccer Professional players. For this reason, 10 football players from Sanaat Nafte Abadan (age, 22.5±7 years; weight, 71±4 kg; height 178.5±4.5 cm; BMI, 22.2±0.4 kg/m2) Participated of the study. The Subjects Completed a season of Preparation periods in soccer matches which lasts about 10 months. Blood samples were taken in four phases, before the Preparation season, after the preparation season, during the Season break and after the Season, to measure platelet indexes, fibrinogen and CRP. To compare parameter Averages, a Repeated ANOVA was used. Training period led to significant (P
    Keywords: Platelet Count, Mean Platelet Volume, Fibrinogen, CRP, Preparation Period
  • Morteza Motahari Rad, Seyyed Reza Attarzadeh Hosseini * Page 153
    The aim of this study was to investigate the effect of selected wrestling exercise with L-arginine supplementation on response of vascular endothelial growth factor (VEGF) and endostatin in elite wrestlers. In this practical and semi experimental study, 20 elite wrestlers (age: 21.13±2.47 years and BMI: 24.14±1.71 kg.m-2) were selected by convenience sampling method and they were randomly assigned into supplement (n=10) and placebo (n=10) groups. During the study, both groups were at the end of general preparatory phase and they are alike participated in a special wrestling training program and at the same time supplementation and placebo groups for 14 days were used daily 0.1 g.kg-1 respectively taking l-arginine and placebo. Serum levels of VEGF and endostatin levels of all subjects before and after the training period were measured by ELISA methods. Serum VEGF and endostatin levels (blood sample 3cc) were measured by ELISA methods, and the results were analyzed by SPSS at the significant level (P
    Keywords: L, Arginine, VEGF, Endostatin, Elite Wrestlers, Angiogenesis
  • Reza Gharari Arefi, Marziyeh Saghebjoo *, Mehdi Hedayati, Rozita Fathi Page 171
    The aim of this study was to assess the impact of eight weeks aerobic training and omega-3 supplement intake on phosphorylated Tau protein in the hippocampus of Alzheimer induced rats with homocysteine. For this purpose, 60 Wistar male rats (twelve-weeks-old and weight 222.31±11.91 g), divided into six groups, including: Alzheimer’s rat Omega-3, Alzheimer’s rat training, Alzheimer’s rat training Omega-3, healthy control rat, control sham and Alzheimer’s control rat. Alzheimer's disease induced by injection of homocysteine (60mM) into the rat brain ventricle. Training with a speed of 20 m/min (60 minutes at each session and five days a week on the treadmill) was applied. The supplement group, was received Omega-3 supplement 800mg/kg of body weight, daily for eight weeks. Level of phosphorylated tau protein measured using ELISA method. In data analysis, a one-way analysis of variance and Tukey test as a post hoc, were used )P
    Keywords: Aerobic Training_Omega 3 Fatty Acids_Alzheimer_Tau protein_Homocysteine
  • Roohollah Dehghan, Rohollah Nikooie *, Mohsen Aminayi Page 189
    The aim of this study was to investigate the relative contribution of physical and sexual maturation and anthropometric factors on anaerobic power development in 10-18 years old boys. One hundred seventy subjects (16 – 27 subjects from each age ranges of 11-18 years) were participated in this study in two separated sessions. The first session was included the anthropometric measurements and determination of sexual maturation by TANNER scale. In the second session, salivary samples were collected for testosterone measurement and anaerobic power was measured by Wingate test. The differences between age ranges were determined by ANOVA, the relationship between each predictive variable and anaerobic power was determined by second order semi-partial correlation, and multiple analysis of regression was conducted to determine the relative contribution of predictive variables in anaerobic power development. There was a significant difference between age ranges for the relative values of peak and mean anaerobic power (P
    Keywords: Anaerobic Power, Physical Growth, Sexual Maturation
  • Ali Hassani *, Roohollah Govahi, Salman Padarvand Page 205
    The purpose of this study was to investigate the effects of combined training and green tea supplementation on concentrations of testosterone and sex hormone-binding globulin plasma in overweight men. 24 sedentary overweight men (36.35±5.03 years) were randomly divided into three groups:1- supplement green tea犉鮊瞝 training, 2- placebo犉鮊瞝 training, 3-green tea supplement. The first and third groups were consumed one capsule (500mg) per day green tea supplements and the second group one capsule of starch supplements per day for 10 weeks. First and second groups began combined training (resistance training 60-75% one repetition maximum and 20 minutes of aerobic exercise intensity of 60-75% of maximum heart rate) for 10 weeks (three times a week and 2 hours a day). Blood samples were collected before and after supplementation and combined training to determine concentrations of testosterone and SH-BG plasma. Data was analyzed using ANOVA test (P≤0.05). Results Show that after 10 weeks of combined training were not significantly changes in the Concentrations of total testosterone, free testosterone and SH-BG plasma. Furthermore, no significant change in the Concentrations of total testosterone, free testosterone and SH-BG plasma, after taking green tea supplements was not found. Results of this study showed that 10 weeks combined training and green tea consumption didn’t effect on the Concentrations of total testosterone, free testosterone and SH-BG plasma. With regard to the efficacy of many herbal supplements may appear after prolonged use, it is recommended that next studies assess the effect of prolonged use of this plant
    Keywords: Green Tea Supplementation, Combined Training, Testosterone, Sex Hormone, Binding Globulin Plasma, Overweight men