فهرست مطالب

فیزیولوژی ورزشی - پیاپی 39 (پاییز 1397)

فصلنامه فیزیولوژی ورزشی
پیاپی 39 (پاییز 1397)

  • تاریخ انتشار: 1397/09/06
  • تعداد عناوین: 10
|
  • سمانه افشاری، محمدرضا کردی *، مهسا محمد آملی، سعید دانش یار صفحات 17-32
    هدف از پژوهش حاضر، مطالعه تاثیر دو شیوه تمرین «تناوبی با شدت زیاد» (HIIT) بر بیان ژن «پروتئین غیرجفت کننده یک» (UCP-1) در بافت چربی سفید زیرپوستی موش های صحرایی بود. 24 موش صحرایی به سه گروه «کنترل» (هشت سر) ، «تمرین تناوبی با حجم متوسط» (هشت سر) و «تمرین تناوبی با حجم زیاد» (هشت سر) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه های تمرینی به مدت هشت هفته (پنج جلسه در هفته) در دو شیوه تمرین تناوبی شدید در دو حجم متفاوت (متوسط و زیاد) روی نوارگردان قرار گرفتند. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، آزمودنی ها بی هوش شدند و بافت چربی زیرپوستی آن ها (منطقه ران) برداشته شد. برای اندازه گیری بیان ژن UCP-1 از روش Real Time–PCR با نمایان سازی سایبرگرین استفاده شد. برای تحلیل آماری داده ها از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه با سطح معناداری کمتر از 05/0 استفاده شد. میزان بیان ژن UCP-1 در گروه «تناوبی شدید با حجم زیاد» در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معناداری داشت ((P = 0. 04. ؛ اما مقدار بیان این ژن در گروه «تناوبی شدید با حجم متوسط» در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معناداری نداشت ((P = 0. 52. نتایج بیانگر این است که برای دستیابی به گرمازایی غیرلرزشی در بافت چربی سفید، افزایش زیاد حجم تمرین در «تمرینات تناوبی با شدت زیاد» اهمیت زیادی دارد.
    کلیدواژگان: تمرین تناوبی با شدت زیاد، UCP-1، بافت چربی سفید، موش صحرایی ویستار
  • احسان امیری، رضا قراخانلو *، حمید رجبی، زهرا رضاسلطانی، کامران آزما، ابوذر کاوه ای صفحات 33-50
    هدف این پژوهش، بررسی تغییرات تحریک پذیری قشری – نخاعی و پاسخ پذیری موتونورون های نخاعی عضله دوسربازویی در پاسخ به خستگی زیربیشینه بود. تعداد هشت آزمودنی مرد فعال به صورت داوطلبانه و در سه جلسه مجزا در این پژوهش شرکت کردند. پس از اندازه گیری یک تکرار بیشینه در جلسه اول، در جلسات دوم و سوم پتانسل برانگیخته حرکتی (MEP) و پتانسیل برانگیخته گردنی – بصل النخاعی (CMEP) ، قبل از خستگی، بلافاصله پس از اتمام هر ست پروتکل خستگی و در فاصله زمانی پنج و 10 دقیقه پس از اتمام پروتکل خستگی، با استفاده از تحریک مغناطیسی قشر حرکتی مغز و مسیرهای نخاعی اندازه گیری شدند. در این پژوهش، از سه ست سه دقیقه ای حرکت فلکشن و اکستنشن آرنج با 25 درصد یک تکرار بیشینه و فاصله یک دقیقه بین ست ها، به عنوان پروتکل خستگی استفاده شد. نتایج پژوهش با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری نشان داد که MEP پس از پایان ست دوم (P = 0. 006) و سوم (P = 0. 001) و همچنین، پنج دقیقه پس از اتمام پروتکل خستگی (P = 0. 000) به صورت معناداری کاهش یافته بود. همچنین، CMEP بلافاصله پس از ست اول (P = 0. 014) ، ست دوم (P = 0. 008) ، و ست سوم (P = 0. 010) پروتکل خستگی به صورت معناداری کاهش یافت. به نظر می رسد که در خستگی زیربیشینه، کاهش تحریک پذیری قشری- نخاعی و پاسخ پذیری موتونورون های نخاعی، هردو در کاهش عملکرد تاثیرگذارند. همچنین، این انقباضات به زمان بیشتری برای ریکاوری سیستم عصبی پس از خستگی نیاز دارند.
    کلیدواژگان: خستگی مرکزی، خستگی زیربیشینه، پتانسیل برانگیخته حرکتی، پتانسیل برانگیخته حرکتی گردنی- بصل النخاعی، تحریک مغناطیسی
  • حسن نقی زاده * صفحات 51-74
    هدف از این پژوهش بررسی اثر دوزهای مختلف ریشه شیرین بیان با تمرین مقاومتی بر فعالیت آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز و ظرفیت آنتی اکسیدانی تام خون مردان کم تحرک و دارای اضافه وزن بود. در یک کارآزمایی نیمه تجربی- با طرح دوسویهکور، 90 مرد کم تحرک و دارای اضافه وزن به شش گروه 15 نفری (اول، تمرین مقاومتی غیرخطی با مصرف 250 میلی گرم مکمل شیرین بیان در روز؛ دوم، تمرین مقاومتی غیرخطی با مصرف 500 میلی گرم مکمل شیرین بیان در روز؛ سوم، مصرف 250 میلی گرم مکمل شیرین بیان در روز؛ چهارم، مصرف 500 میلی گرم مکمل شیرین بیان در روز؛ پنجم، تمرین مقاومتی غیرخطی با مصرف 250 میلی گرم دارونما در روز و ششم، کنترل با مصرف 250 میلی گرم دارونما در روز) تقسیم شدند. برنامه تمرین مقاومتی به مدت هشت هفته و هفته ای سه جلسه اجرا شد. نتایج درون گروهی بیانگر افزایش معنادار گلوتاتیون پراکسیداز و ظرفیت آنتی اکسیدانی تام در گروه تمرین- مکمل 250 میلی گرم (0. 023 =P) ، تمرین- مکمل 500 میلی گرم (0. 014 = P) ، و تمرین-دارونما (0. 038 = P) بود. بیشترین درصد افزایش معنادار گلوتاتیون پراکسیداز (10/4 درصد) و ظرفیت آنتی اکسیدانی تام (71/29 درصد) به گروه تمرین-مکمل 500 میلی گرم اختصاص داشت. نتایج بین گروهی نشان داد که اختلاف معنادار افزایشی بین گروه تمرین-مکمل 250 میلی گرم، تمرین- مکمل 500 میلی گرم و تمرین- دارونما با گروه های مکمل 250، 500 میلی گرم و کنترل در میانگین غلظت گلوتاتیون پراکسیداز و ظرفیت آنتی اکسیدانی تام وجود داشت (P < 0. 05). انجام تمرینات مقاومتی همراه با مصرف مکمل شیرین بیان احتمالا می تواند در تقویت وضعیت آنتی اکسیدانی مردان کم تحرک و اضافه وزن موثر باشد.
    کلیدواژگان: تمرین مقاومتی، مکمل شیرین بیان، گلوتاتیون پراکسیداز، ظرفیت آنتی اکسیدانی تام، فشار اکسیداتیو
  • ایوب بابایی *، مریم نورشاهی، سید بهنام الدین جامعی، رعنا فیاض میلانی، عباس حق پرست صفحات 75-86
    افسردگی یکی از شایع ترین اختلالات روانپزشکی است. احتمالا انجام یک دوره تمرین ورزشی قبل از مقابله با شرایط استرس زا می تواند در کاهش علائم فیزیولوژیک و عملکردی افسردگی موثر باشد. با توجه به انواع روش های تمرین ورزشی، هدف این پژوهش بررسی اثر حفاظتی دو نوع تمرین تداومی و تناوبی شدید بر کورتیکوسترون، وزن گیری و ناامیدی رفتاری در رت ها به دنبال یک دوره استرس مزمن غیرقابل پیش بینی بود. تعداد 30 سر موش نر ویستار (نه هفته، وزن20±200 گرم) به سه گروه تمرین تداومی، تمرین تناوبی و بی تمرین تقسیم شدند. تمرین به صورت پیشرونده شامل دویدن روی نوارگردان بود که پنج روز در هفته و به مدت شش هفته به صورت فزاینده اجرا شد. تمرین تناوبی شامل دو تا شش وهله دودقیقه ای با سرعت 38 تا 42 متر بر دقیقه و تمرین تداومی نیز 22 تا 42 دقیقه با سرعت 23 تا 27 متر بر دقیقه بود. بعد از دوره تمرین، موش ها درمعرض سه هفته استرس قرار گرفتند. در پایان، آزمون شنای اجباری اجرا و میزان کورتیکوسترون پلاسما اندازه گیری شد. وزن موش ها نیز هر هفته اندازه گیری می شد. نتایج نشان داد که گروه تداومی نسبت به گروه بی تمرین به صورت معناداری کورتیکوسترون پایین تر و بی حرکتی کمتری در شنای اجباری دارند؛ بااین حال، موش های هر سه گروه به صورت معنا داری وزن گیری بسیار کمتری در دوره استرس نسبت به دوره تمرین دارند. درمجموع، تمرین تداومی اثر محافظتی قابل قبولی بر کورتیکوسترون ترشح شده و همچنین، بهبود ناامیدی دارد؛ بااین حال، هیچ یک از دو نوع تمرین بر بهبود وزن گیری موش ها موثر نیستند.
    کلیدواژگان: شنای اجباری، بی حرکتی، افسردگی، تمرین ورزشی شدید، استرس
  • کریم آزالی علمداری *، هادی روحانی صفحات 87-106
    در مداخلات کنترل وزن با خنثی شدن هزینه انرژی ورزش توسط افزایش اشتها، کاهش وزن کمتر از حد انتظار است؛ بنابراین، در این پژوهش، پاسخ حاد و سازگاری مزمن شاخص های فیزیولوژیک و انتزاعی اشتها و وزن بدن را به فعالیت هوازی در زنان چاق میان سال و سالمند بررسی کردیم. در ابتدا و پس از هشت هفته تمرین هوازی (سه جلسه دویدن در هفته برای صرف 500 کالری با 50 درصد ضربان قلب لحظه واماندگی در GXT) وزن، اشتها، گلوکز، انسولین و گرلین پلاسمایی 26 زن میان سال و سالمند چاق غیرفعال (وزن: 9/36 ± 58/92 کیلوگرم، سن: 3/7 ± 19/56 سال، حداکثر اکسیژن مصرفی: 78/3 ± 07/32 لیتر در دقیقه) در دو گروه تجربی و کنترل، قبل و پس از صرف صبحانه و یک جلسه فعالیت هوازی، اندازه‫گیری (چهار سنجش) شدند. از آزمون های تی مستقل، تی همبسته و تحلیل واریانس اندازه گیری‫ مکرر برای تحلیل داده ها استفاده شد. با اینکه تمرین هوازی وزن گروه تجربی را کاهش داد (001. 0 =P) ؛ ولی وزن هر دو گروه دربین سنجش های اول با دوم و سوم با چهارم به دنبال صبحانه و یک جلسه ورزش افزایش یافت (P < 0. 05). قبل از دوره تمرین، گرلین گروه تجربی پس از صبحانه و فعالیت حاد افزایش یافت (P = 0. 023) و در گروه کنترل (فقط صبحانه) کاهش یافت (P = 0. 001). همچنین در هر دو گروه تجربی و کنترل، انسولین (P = 0. 001) و گلوکز خون (P = 0. 003) افزایش یافتند؛ درحالی که احساس گرسنگی (P = 0. 001) کاهش یافت. پس از دوره تمرین، بهره سیری صبحانه فقط در گروه تجربی افزایش معنا‫داری یافت (P = 0. 018). پاسخ حاد گلوکز افزایش یافت (P < 0. 05) و پاسخ حاد گرلین، انسولین و احساس گرسنگی در گروه تجربی کاهش یافت (P < 0. 05) ؛ اما در گروه کنترل، پاسخ حاد گلوکز و انسولین افزایش یافتند (P < 0. 05) ؛ اما گرلین و گرسنگی کاهش (P < 0. 05) یافتند. افزایش گرسنگی ناشتایی ناشی از تمرین سبب دست نیافتن به کاهش وزن موردانتظار از تمرین می شود که پیشنهاد می شود حداقل در صبحانه، غذاهای کم کالری تر مصرف شود. همچنین، با توجه به اثر یک جلسه ورزش در افزایش بهره سیری غذا، پیشنهاد می شود که صبحانه به بعد از جلسه ورزش موکول شود.
    کلیدواژگان: تمرین هوازی، ورزش حاد، صبحانه ثابت، اشتها، کنترل وزن
  • میرزاحسین نوروزی کمره، محمدرضا ذوالفقاری، فیروز قادری پاکدل، جواد طلوعی آذر * صفحات 107-126
    با افزایش سن، شیوع، بروز و عوارض بیماری های قلبی افزایش می یابد. آپوپتوز سلول قلبی در پاتوژنز نارسایی قلبی نقش دارد. هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر 12 هفته تمرین مقاومتی و مصرف عصاره چای سبز بر بیان کاسپاز- سه و محتوای آنزیم تلومراز بافت قلبی رت های نر مسن بود. 20 سر رت نر مسن به طور تصادفی به چهار گروه پنج تایی کنترل، تمرین، مکمل و تمرین به اضافه مکمل تقسیم شدند. گروه های تمرینی 12 هفته و پنج روز در هفته فعالیت مقاومتی انجام دادند. در همین مدت، گروه های دریافت کننده مکمل، مکمل عصاره چای سبز دریافت کردند. برای اندازه گیری بیان کاسپاز- سه از روش ایمنوهیستوشیمی و برای اندازه گیری محتوای تلومراز از روش ساندویچ الایزا استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون آماری آنوا و آزمون تعقیبی توکی آنالیز شدند. نتایج نشان داد که بیان کاسپاز- سه در گروه های تمرین (P = 0. 011) ، مکمل (P = 0. 001) و تمرین به اضافه مکمل (P = 0. 000) نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری دارد. بیان کاسپاز- سه در گروه تمرین به اضافه مکمل نسبت به گروه تمرین (P = 0. 004) و گروه مکمل (P = 0. 031) کاهش معناداری دارد. محتوای آنزیم تلومراز در گروه های تمرین (P = 0. 043) ، مکمل (P = 0. 015) و تمرین به اضافه مکمل (P = 0. 005) نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری دارد. براساس نتایج پژوهش حاضر می توان گفت که انجام تمرین مقاومتی و مصرف عصاره چای سبز با کاهش بیان کاسپاز- سه و افزایش محتوای آنزیم تلومراز می تواند از پیری سلولی در بافت قلب رت های مسن جلوگیری کند.
    کلیدواژگان: پیری، بافت قلب، تمرین مقاومتی، چای سبز، کاسپاز- سه، محتوای تلومراز
  • عبدالله اکبری، وحید تادیبی *، ناصر بهپور صفحات 127-142
    هدف از اجرای این پژوهش، بررسی اثر تمرین هوازی و مصرف عصاره استویا بر شاخص های گلیسمیک، مقاومت به انسولین و عملکرد سلول های بتای موش های صحرایی دیابتی بود. در این مطالعه، 28 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با میانگین وزنی 8/15± 86/188 گرم به طور تصادفی به چهار گروه (کنترل دیابتی، دیابتی تمرین، دیابتی عصاره و دیابتی تمرین همراه با مصرف استویا) تقسیم شدند. تمرینات هوازی شامل دویدن روی نوار گردان، پنج روز در هفته به مدت شش هفته بود و دریافت عصاره نیز برای همین مدت ادامه یافت. در پایان مداخله سطوح گلوکز، انسولین سرم برای سنجش شاخصHOMA-IR و HOMA-β اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که برنامه تمرینی هوازی و دریافت عصاره استویا سبب کاهش معنادار سطوح گلوکز و افزایش معنادار HOMA-β درگروه های تجربی نسبت به گروه کنترل دیابتی شد (0. 05P <). سطوح مقاومت به انسولین، در گروه های تجربی پایین تر از گروه دیابتی بود؛ اما این تفاوت به لحاظ آماری معنادار نبود (P >0. 05) ؛ بنابراین، می توان نتیجه گرفت که تمرین هوازی و مصرف عصاره استویا، هرکدام به تنهایی و ترکیبی می توانند به بهبود معنادار گلوکز و عملکرد سلول های بتای پانکراس موش های صحرایی دیابتی منجر شوند. افزون براین، مصرف عصاره همراه با تمرین در مقایسه با مصرف عصاره استویا و تمرین هوازی، به تنهایی می توانند تاثیر مضاعفی داشته باشند.
    کلیدواژگان: دیابت، استویا، تمرین هوازی، مقاومت به انسولین، شاخص عملکرد سلول بتا
  • محمدعلی کیوانلو شهرستانکی، محمدرضا حامدی نیا، امیرحسین حقیقی، مرتضی حاجی نیا صفحات 143-164
    هدف پژوهش حاضر، پیش بینی زمان رسیدن به واماندگی در سرعت های مختلف از روی برخی متغیرهای فیزیولوژیک و جسمانی در مردان جوان بود. تعداد 75 نفر از دانشجویان پسر (سن: 22/1 ± 74/20 سال، وزن: 78/10 ± 25/67 کیلوگرم، قد 06/0 ± 3/174 سانتی متر و توان هوازی 29/3 ± 1/47 میلی لیتر بر وزن بدن در دقیقه) به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ارزیابی های تن سنجی و فیزیولوژیک شامل آستانه لاکتات، توان هوازی و بی هوازی، ضربان قلب استراحتی، سطح فعالیت بدنی، سرعت در حداکثر اکسیژن مصرفی، استقامت و قدرت پایین تنه و توان انفجاری پایین تنه انجام شد. برای ثبت ضربان قلب، اشباع اکسیژن و زمان دویدن، آزمودنی ها یک وهله فعالیت دویدن روی نوار گردان را با سرعت های 8، 10، 12 و 14 کیلومتر در ساعت و شیب صفر تا واماندگی انجام دادند. یافته ها نشان داد که سرعت حداکثر اکسیژن مصرفی، ضربان قلب حین فعالیت، ضربان قلب استراحتی، سطح فعالیت بدنی و توان انفجاری پایین تنه، عوامل پیش بینی کننده زمان رسیدن به واماندگی در سرعت هشت کیلومتر در ساعت هستند (0. 05P≤) ؛ سرعت حداکثر اکسیژن مصرفی، سابقه دویدن، ضربان قلب استراحتی، سرعت در آستانه لاکتات و وزن، پیش بینی کننده زمان رسیدن به واماندگی در سرعت 10 کیلومتر در ساعت هستند (0. 05P≤). سرعت در آستانه لاکتات، سابقه دویدن، وزن، ضربان قلب استراحتی و توان بیشینه، پیش بینی کننده زمان رسیدن به واماندگی در سرعت 12 کیلومتر در ساعت هستند (0. 05P≤) و سرعت حداکثر اکسیژن مصرفی، سطح فعالیت بدنی، وزن، توان بیشینه و سابقه دویدن، پیش بینی کننده زمان رسیدن به واماندگی آزمودنی ها در سرعت 14 کیلومتر در ساعت هستند (0. 05P≤). سرعت حداکثر اکسیژن مصرفی، ضربان قلب استراحتی و سابقه دویدن، در اکثر سرعت ها مشترک بودند. براساس نتایج، برای پیش بینی زمان رسیدن به واماندگی می توان از سرعت حداکثر اکسیژن مصرفی، سابقه دویدن، ضربان قلب استراحتی و آستانه لاکتات استفاده کرد.
    کلیدواژگان: زمان رسیدن به واماندگی، متغیرهای فیزیولوژیک، پیش بینی عملکرد، سرعت دویدن
  • طاهر افشارنژاد *، الهام رمضانی صفحات 165-184
    فواید بالقوه اعمال سرمای موضعی درطول تمرین شامل کاهش جریان خون، به تاخیرانداختن خستگی و اثرهای ضددرد هستند. هدف این پژوهش، بررسی اثر هشت هفته اعمال سرمای موضعی درطول تمرینات مقاومتی بر قدرت عضلانی، هایپرتروفی و فعال سازی عضلات اکستنسورزانو بود. در این مطالعه تجربی، دوازده مرد و زن فعال (با میانگین سنی 5/3 ± 1/24 سال، وزن 8/18 ± 3/69 کیلوگرم و قد 7/12 ± 2/175سانتی متر) به طور مساوی به دو گروه تمرین مقاومتی (RT) و تمرین مقاومتی- سرمای موضعی (RT-Cold) تقسیم شدند. هر دو گروه، هشت هفته تمرین مقاومتی پیش رونده (دو حرکت پرس پا و جلو پا، چهار ست، 12-6 تکرار، 85-70 درصد یک تکرار بیشینه، سه جلسه در هفته) انجام دادند. از یک دستگاه کرایوکاف با دمای مختلف (25 درجه برای RT و 10 درجه برای RT-Cold) برای اعمال سرما روی ران آزمودنی ها به مدت 25 دقیقه قبل و درطی تمرین استفاده شد. قدرت دینامیک (1RM) ، سطح مقطع عضلات اکستنسورران (CSA) و میزان فعال سازی این عضلات (RMS نرمالیزه شده الکترومیوگرافی) در شروع پژوهش و پس از هشت هفته اندازه گیری شدند. تفاوت بین دو گروه با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس در سطح معناداری P 0. 05 تجزیه وتحلیل شد. افزایش قدرت دینامیک (1RM) تفاوت معنا داری بین دو گروه RT و RT-Cold ندارد. درمورد فعال سازی عضلانی، هیچ تفاوت معنا داری بین میانگین RMS عضلات اکستنسورران بین دو گروه وجود ندارد. اندازه گیری التراسوند نشان داد که میزان CSA عضو سرمادیده گروه RT-Cold به طور معنا داری بیش از گروه RT است. این نتایج نشان می دهد که سردکردن موضعی عضلات باعث افزایش هایپرتروفی ناشی از تمرین مقاومتی می شود؛ درحالی که این تکنیک بر قدرت و فعال سازی عضلات بی تاثیر است.
    کلیدواژگان: تمرین مقاومتی، سرمای موضعی، تغییرات عملکردی، الکترومیوگرافی، هایپرتروفی
  • مهدی طاهری گندمانی، محمد فرامرزی *، ابراهیم بنی طالبی ، روح الله همتی صفحات 185-202
    سالمندی با تغییراتی در کلسترول خون و به دنبال آن، بیماری های قلبی- عروقی همراه است. هدف این پژوهش، بررسی تاثیر دو نوع تمرین تناوبی و تداومی بر MicroRNAهای مرتبط با انتقال معکوس کلسترول در موش های سالمند بود. تعداد 30 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار مسن (23 ماه) با میانگین وزنی 75/441 گرم به صورت تصادفی در دو گروه تمرینی و یک گروه کنترل شامل گروه تمرین تداومی (تعداد = 10) ، تمرین تناوبی (تعداد = 10) و گروه کنترل (تعداد = 10) قرار گرفتند. تمرین تداومی و تناوبی شامل هشت هفته تمرین روی تردمیل و پنج روز در هفته بود که گروه تداومی تمرین را با 60 درصد سرعت بیشینه و به مدت 16 دقیقه در هفته اول شروع کردند و با 70 درصد سرعت بیشینه و مدت 45 دقیقه از هفته چهارم به بعد ادامه دادند. گروه تناوبی تمرین را با شدت 40 تا 80 درصد سرعت بیشینه از هفته اول شروع کردند و با30 تا 110 درصد سرعت بیشینه از هفته چهارم به بعد ادامه دادند. بعد از دوره تمرین، بیان miR-33a و miR-144 و بیان ژن ABCA1 به روش RT –PCR اندازه گیری شد. تجزیه وتحلیل آماری با استفاده از آزمون آنوا با سطح معنا داری P < 0. 05 انجام شد. نتایج نشان داد که بیان miR-33a و miR-144 در دو گروه تداومی و تناوبی نسبت به گروه کنترل کاهش داشتند؛ اما این کاهش در هر دو گروه نسبت به گروه کنترل تنها درموردmiR-33a معنا دار بود (P < 0. 001). بیان mRNA ژن ABCA1 در گروه تداومی و تناوبی پس از هشت هفته تمرین نسبت به گروه کنترل افزایش داشت؛ بااین وجود، این افزایش تنها در گروه تناوبی نسبت به گروه کنترل معنادار بود (P = 0. 002). بین تاثیر تمرین تناوبی و تداومی بر بیان miR-33a و miR-144 تفاوت معنا داری وجود نداشت؛ اما درمورد بیان mRNA ژن ABCA1 تفاوت معنا داری در دو گروه تداومی و تناوبی مشاهده شد (P = 0. 028). با توجه به نتایج این مطالعه، به نظر می رسد که هر دو تمرین استقامتی تناوبی و تداومی می توانند باعث کاهش بیان miR-33a و به دنبال آن، افزایش بیان mRNA ژن ABCA1 شوند؛ اما این افزایش در تمرین تناوبی نسبت به تمرین تداومی بیشتر است.
    کلیدواژگان: miR-33a، miR-144، ABCA1، تمرین استقامتی تداومی و تناوبی
|
  • Samane Afshari, Mohammad Reza Kordi*, Mahsa Mohammad, Amoli, Saeed Daneshyar Pages 17-32
    The purpose of this study was to investigate the effect of High Intensity Interval Training (HIIT) on gene expression of Uncoupling Protein 1 (UCP-1) in subcutaneous white adipose tissue of wistar rats. For this purpose,24 rats were divided into three groups included: 1) Control (n=8) 2) Moderate volume HIIT (n=8) and 3) high volume HIIT (n=8). The subjects of training groups underwent two models of HIIT at different volume (moderate and high) for 8 weeks (5 sessions per week). Forty-eight hours after last training session, rats were euthanized and subcutaneous adipose tissue (inguinal depot) were quickly dissected out. The Syber Green Real Time–PCR method were used to measure the gene expression of UCP-1. One-way analysis of variance (ANOVA) was used to analysis of data by a p value of P
    Keywords: High Intensity Interval Training, UCP-1, White Adipose Tissue, Wistar Rat
  • Ehsan Amiri , Reza Gharakhanlou *, Hamid Rajabi, Zahra Rezasoltani, Kamran Azma, Aboozar Kavehee Pages 33-50
    The objective of the present study was to investigate the changes in corticospinal excitability and motoneurones responsiveness of Biceps Brachii muscle during and within a time-course after submaximal fatiguing contractions. Eight active male (Age 29.6 ± 1.92 yrs., Height 181 ± 3.46 cm, Weight 78.3 ± 4.74) volunteered to take part in this study and reported to the laboratory on three different occasions. After measuring 1RM and familiarization with the experimental procedure in the session one, in the second and third visits, motor evoked potential (MEP) and cervicomedullary motor evoked potential (CMEP) were assessed immediately after each bout and 5-minute and 10-minute after the termination of the task by the use of magnetic stimulation over the motor cortex and spinal routes respectively. Three bouts of 3-minute (T1,T2,T3) elbow flexion and extension at 25% of 1RM separated by a 1-minute rest were used as the fatiguing task. Our results by the use of one-way repeated measures ANOVA showed a significant decrease in MEP after T2 (P₌0.006), T3 (P₌0.006), and after 5-minute (P₌0.000), during the recovery time. The results also indicated CMEP to significantly decline after T1 (P₌0.014), T2 (P₌0.008), and T3 (P₌0.010). It seems that both spinal and supraspinal mechanisms contribute to performance reduction in the submaximal fatigue. Moreover, it takes the CNS a longer time to recover from fatigue induced by submaximal contractions.
    Keywords: Central Fatigue, Sub-Maximal Fatigue, Motor Evoked Potential (MEP), Cervicomedullary Motor Evoked Potential (CMEP), Magnetic Stimulation
  • Hasan Naghizadeh * Pages 51-74
    The aim of this research was to study the effect of different doses of licorice root with resistance training on blood glutathione peroxidase activity and total antioxidant capacity in sedentary and overweight men. In a semi-experimental trial with double-blind, 90 sedentary and overweight men were divided in six groups of fifteen people: (G1: NRT+SG250mg in the day, G2: NRT+SG500mg in the day, G3: SG250mg in the day, G4: SG500mg in the day, G5: NRT+P250mg in the day and G6: C+P250mg in the day). The resistance training program was conducted for 8 weeks and three sessions per week. Within-group results indicate a significant increase in glutathione peroxidase and total antioxidant capacity in the NRT+SG250mg (P=0.023), NRT+SG500mg (P=0.014) and NRT+P250mg (0.038) group. The highest percentage significant incremental changes of glutathione peroxidase (4.10%) and total antioxidant capacity (29.71%) was related to NRT+SG250mg group. Between-group results showed that there was incremental significant difference between the NRT+SG250mg, NRT+SG500mg, and NRT+P250mg with SG500mg, SG250mg and control groups in the mean concentration of glutathione peroxidase and total antioxidant capacity (P<0.05). Probably, performing resistance training along with taking licorice supplementation can be effective in enhancing the antioxidant status of sedentary and overweight men.
    Keywords: Resistance Training, Supplement Licorice, Glutathione Peroxidase, Total Antioxidant Capacity, Oxidative Stress
  • Ayyub Babaei *, Maryam Nourshahi, Seyed Behnamedin Jameie, Rana Fayaz Milani, Abbas Haghparast Pages 75-86
    Depression is one of the most common psychiatric disorders. Probably doing exercise training before coping with stressful situations can affect the symptoms of depression. Due to a variety of exercise training methods, the present study aimed at investigating the protective effect of continuous and high intensity interval training on corticosterone, weight gain and behavioral despair in rats following a period of chronic unpredictable stress. For this purpose, 27 adult male Wistar rats (9 weeks, 200±20 g) were divided into continuous training, interval training, and sedentary group. The exercise training was progressive and included running on treadmill for five days per week within six weeks. Interval training was consisted of two to six two-minute periods with speed of 38 to 42 m/min and continuous training was 22 to 42 minutes with speed of 23 to 27 m/min. After the training period, the rats were exposed to stress for three weeks. Finally, forced swim test was performed and the plasma corticosterone level was measured. The weight of rats was measured every week. The results indicated that the continuous exercise training group had lower corticosterone and less immobility in forced swim than the control group. The rats of all three groups had significantly less weight gain during the stress period than the training period. In general, the continuous exercise had an acceptable protective effect on corticosterone secretion and despair. However, none of the exercise trainings could affect the improvement of weight gain.
    Keywords: Forced Swim, Immobility, Depression, Intensive Exercise Training, Stress
  • Karim Azali Alamdari *, Hadi Rohani Pages 87-106
    Because of a compensatory appetite increase in response to exercise energy expenditure, the net weight loss is less than expected values in weight control interventions. Therefore, we investigated the acute response and adaptation of physiological and conceptual appetite indices and body weight to aerobic training in obese middle-aged and elderly women. Body weight, appetite, plasma glucose, insulin and ghrelin were measured before and after an aerobic exercise session following to a breakfast meal at baseline and after (four measurements) eight weeks of aerobic training (3 sessions/week by expending ~500 calories at 50% of GXT’s exhaustion HR) in 26 sedentary women (weight: 92.58 ± 36.9 kg, age: 56.19 ± 7.3 yrs and VO2max: 32.07 ± 2.78 Lit/min) were assigned into experimental and control groups. Independent and paired t-test, and analysis of variance with repeated measures were used to analyze the data. Although body weight in experimental groups was decreased after aerobic training (P=0.001), however; it was elevated from first to second and also from third to fourth measurements in both groups (P<0.05). Before the training period, plasma ghrelin was elevated after breakfast and an exercise session in the experimental group (P=0.023), however, it was decreased in the control (only served breakfast) group (P=0.001). In both experimental and control groups, insulin (P=0.001) and glucose (P=0.003) increased, while hunger decreased (P=0.001). After the training period, the satiety score increased significantly only in the experimental group (P=0.018). Acute response in the experimental group increased for glucose (P<0.05) and decreased for ghrelin, insulin and hungry (P<0.05). However, in the control group, acute glucose and insulin response increased (P<0.05), but ghrelin and starvation decreased (P<0.05). Training-induced fasting hungry elevation failures the fully achievement to net weight loss expected form training, which suggests including lesser calorie foods in the breakfast meal. Additionally, considering the acute increase of food satiety quotient by exercise, it seems the breakfast meal should be postponed for the end of exercise session.
    Keywords: Aerobic Training, Acute Exercise, Isocaloric Breakfast, Appetite, Weight Control
  • Mirza Hossein Norouzi Kamareh, Mohammad Reza Zolfaghari, Firouz Ghaderi Pakdel, Javad Tolouei Azar * Pages 107-126
    The prevalence, incidence, and morbidity of cardiac diseases increase with aging. Cardiomyocyte apoptosis contributes to the pathogenesis of heart failure. The aim of this study was to evaluate the effect of 12 weeks resistance training and green tea extract on cardiac caspase 3 expressions and telomerase enzyme content in aged male rats. In this study, 20 aged male rats were randomly divided into four groups: control, exercise, supplement and exercise plus supplement. Exercise groups performed resistance exercise for 12 weeks and five days per week; meantime, the supplementary groups consumed green tea extract. Immunohistochemistry method was used to measure the expression of caspase 3 and sandwich ELISA method was used to measure the telomerase content. Data was analyzed by ANOVA and Tukey's post hoc test .The results show that caspase 3 expressions in exercise (P=0.011), supplement (P=0.001) and exercise plus supplement (P=0.000) groups was significantly lower than control group. caspase 3 expressions in exercise plus supplement group significantly lower than exercise group (P=0.004) and supplement group (P=0.031). Telomerase content in exercise (P=0.043), supplement (P=0.015) and exercise plus supplement (P=0.005) groups was significantly higher than control group. According to the results of this of this study, the combination of resistance training and green tea extract can prevent cell aging in the cardiac tissue of elderly rats with decreasing expression of Caspase-3 and increased content of telomerase enzymes in the cardiac tissue.
    Keywords: Aging, Cardiac Tissue, Resistance Training, Caspase-3, Telomerase Content, Green Tea
  • Abdollah Akbari, Vahid Tadibi *, Naser Behpoor Pages 127-142
    The purpose of this study was to investigate the effect of aerobic exercise and consumption of stevia extract on glycemic indices, insulin resistance and beta cell function of diabetic rats. In this study, 35 male Wistar rats with an average weight of 188.86 ± 15.8 g were randomly divided into 4 groups (diabetic control, diabetic exercise, diabetic extract and diabetic exercise with stevia). Aerobic exercises included running on the treadmill, 5 days a week for 6 weeks and the extract receiving was continued for the same period. At the end of the intervention, glucose and insulin levels were measured to evaluate the HOMA-IR and HOMA-β indices. The results showed that the aerobic exercise program and stevia extract significantly decreased glucose levels and significantly increased HOMA-β in the experimental groups compared to the diabetic control group (P <0.05). Insulin resistance levels were lower in the experimental groups than the diabetic group, but this difference was not statistically significant (P > 0.05). It can be concluded that the aerobic exercise and the consumption of stevia extract alone and in combination with together, can lead to significant improvement in glucose levels and pancreatic β-cells function in diabetic rats. Meanwhile, extract consumption along with aerobic training in comparison to training and stevia extract consumption alone can have greater impact.
    Keywords: Diabetes, Stevia, Aerobic Exercise, Insulin Resistance, Beta Cell function Index
  • Mohammad Ali Keyvanlou Shahrestanaki, Mohammad Reza Hamedinia, Amir Hossein Haghighi, Morteza Hajinia Pages 143-164
    The purpose of this study was to predict the time to exhaustion based on some physiological and anthropometric parameters in young men. A total of 75 male students (20.74±1.22 years, 67.25±10.78 kg, and 174.3±0.06 cm) were selected using convenience (availability, maximal oxygen uptake 47/1±3/29 ml/kg/m-1) sampling. Firstly, anthropometric variables and physiological parameters involving lactate threshold, aerobic and anaerobic power, resting heart rate, physical activity, velocity at maximal oxygen uptake, lower-body endurance as well as strength and lower-body explosive power were measured. Also, to measure the heart rate, O2 saturation and running time, all subjects participated in a bout of treadmill running to exhaustion at four different speeds (8, 10, 12, and 14 km/h-1), with slope set at zero. The results show the velocity at maximal oxygen uptake, heart rate, resting heart rate, physical activity, and lower-body explosive power predicted time to exhaustion at a speed of 8 km/h-1(P≤0.05). The velocity at maximal oxygen uptake, running history, resting heart rate, V. lactate, and weight predicted time to exhaustion at a speed of 10 km/h-1 (P≤0.05),V. lactate, running history, weight, resting heart rate and maximum power time to exhaustion at a speed of 12 km/h-1 (P≤0.05), Thevelocity at maximal oxygen uptake, physical activity, weight, maximum power, and running history were the prediction factors of time to exhaustion at a speed of 14 km/h-1 (P≤0.05). The velocity at maximal oxygen uptake, resting heart rate and running history were common at most speeds. According to the results of time to exhaustion, the velocity at maximal oxygen uptake, running history, resting heart rate, and lactate thresholds can be used.
    Keywords: Time to Exhaustion, Physiological Parameters, Performance Prediction, Running Speed
  • Taher Afsharnezhad *, Elham Ramezani Pages 165-184
    Potential benefits of local cold application during exercise include reducing blood flow, delaying fatigue, and providing analgesic effects. The purpose of this study was to investigate the effect of 8-weeks local muscle cooling during resistance training on Knee Extensor (KE) strength, hypertrophy and muscle activation. In this experimental study, twelve recreationally-trained male and female (age, 24.1±3.5 years; weight, 69.3±18.8 kg; height, 175.2±12.7 cm) were divided equally into two groups: RT and RT-Cold. Both groups completed an eight-weeks progressively resistance training (seated Leg Curl and leg press, 4 sets, 6-12 rep, 70-85% 1RM, 3 sessions per week). A cold compression device (Cryo-cuff, Aircast) was placed on the subject's thigh for 25 min before and during resistance training with different temperatures (25° for RT and 10° for RT-Cold). Dynamic strength (1RM), knee extensor muscles cross-sectional area (CSA), and muscle activation (normalized RMS of EMG) were measured at baseline and after 8-week. Differences between the RT and RT-Cold groups were tested using analysis of covariance at the level of P≤0.05. The improvements in 1RM strength were not significantly different between RT and RT-Cold groups (P˃0.05). In terms of the muscle activation, there was not any significant difference in mean RMS of knee extensor muscles between groups. Ultrasound measurement of CSA also showed that the CSA of cooled limb in RT-Cold significantly greater than those in RT group. These results would indicate that local muscle cooling improve resistance training-induced hypertrophy, whereas this technique did not affect muscle strength and activation.
    Keywords: Resistance Training, Local Muscle Cooling, Muscle Activation, Hypertrophy
  • Mehdi Taheri Gandomany, Mohammad Faramarzi*, Ebrahim Banitalebi , Rohallah Hemati Pages 185-202
    Aging is associated with changes in blood cholesterol and subsequent cardiovascular disease. The purpose of this study was to investigate the effect of continuous and interval endurance training on micro-RNAs associated with reverse cholesterol transport in Wistar elderly rats. 30 male Wistar rats (23-month-old) With an average weight of 441.75 gram, were randomly divided into two experiment and one control group including continuous training (n = 10), Interval training (n = 10) and the control group (n = 10). Continuous and interval exercise included 8 weeks of training on treadmill and 5 days a week which the continuous group started training with 60% maximum speed for 16 minutes in the first week and continued with 70% maximum speed for 45 minutes from the fourth week to the end of the eighth week. The interval group started exercise at 40-80% of the maximum speed from the first week and continued at 30 to 110% of the maximum speed from the fourth week to the end of the eighth week. After completing training, expression of miR-33 and miR-144 and mRNA expression of ABCA1 were measured RT-PCR. The statistical analysis was performed using ANOVA test with significance level (P <0.05). The expression of miR-33a and miR-144 decreased in both continuous and interval groups compared to control group, but this decrease was only significance for miR-33a (P <0.001). After 8 weeks of training, mRNA expression of ABCA1 gene in the continuous and interval group increased compared to control group. However, this increase was statistically significance only for the interval group (P=0.002). There was no statistically significance difference between the effect of interval and continuous exercises on miR-33a and miR-144 expression. However, there was a significance difference in the mRNA expression of ABCA1 in both continuous and interval groups (P=0.028). Considering the results, it appears that both continuous and interval endurance trainings can decrease miR-33a expression and subsequently increase mRNA expression of the ABCA1, which this increase is higher in interval training compare continuous training.
    Keywords: miR-33a, miR-144, ABCA1, Continuous, Interval Trainings