فهرست مطالب

پژوهش در نشخوار کنندگان - سال چهارم شماره 4 (زمستان 1395)

مجله پژوهش در نشخوار کنندگان
سال چهارم شماره 4 (زمستان 1395)

  • تاریخ انتشار: 1395/12/09
  • تعداد عناوین: 10
|
  • جمشید احسانی نیا، نوید قوی حسین زاده *، عبدالاحد شادپرور صفحات 1-24
    سابقه و هدف
    در بیشتر مدل های حیوانی استفاده شده برای ارزیابی ژنتیکی حیوانات، فرض می شود که واریانس های ژنتیکی و باقیمانده در محیط ها و ژنوتیپ های مختلف همگن هستند ولی در شرایطی که داده ها از محیط های مختلف و یا در زمان های متفاوت بدست می آیند، چنین فرضی ممکن است نادرست باشد. در مطالعات متعددی ناهمگنی واریانس های ژنتیکی، باقیمانده و فنوتیپی براساس عوامل مختلف نظیر ناحیه جغرافیایی، سطح تولید و گله برای صفات تولیدی گزارش شده است. از آنجایی که انتخاب در برنامه های اصلاح نژاد انتخاب براساس ارزش های اصلاحی برآورد شده می باشد، نادیده گرفتن ناهمگنی واریانس ها نتایجی از قبیل انتخاب نادرست، کاهش پیشرفت ژنتیکی مورد انتظار و کاهش بازدهی برنامه های اصلاح نژادی را به همراه خواهد داشت. هدف از پژوهش حاضر بررسی همگنی یا ناهمگنی واریانس ها برای صفات تولید شیر و مقدار چربی در مناطق مختلف آب و هوایی ایران و همچنین تاثیر روش های مختلف تبدیل داده ها بر کاهش و یا رفع احتمالی ناهمگنی واریانس ها و تاثیر آن بر تغییر رتبه بندی حیوانات برتر در جمعیت گاوهای هلشتاین ایران بود.
    مواد و روش ها
    در این پژوهش از رکوردهای شیر و چربی گاوهای هلشتاین که طی سال های 1362 تا 1392 به وسیله مرکز اصلاح نژاد دام و بهبود تولیدات دامی کشور ثبت شده بودند، استفاده شد. داده های مربوط به صفات تولید شیر و چربی برای 305 روز دوره شیردهی و دو نوبت دوشش در روز تصحیح شده بود. داده ها براساس ناحیه جغرافیایی به سه گروه دسته بندی شدند و برای بررسی ناهمگنی واریانس ها از آزمون بارتلت استفاده شد. برای رفع ناهمگنی واریانس ها از روش های تبدیل لگاریتمی، جذری و باکس-کاکس استفاده شد. ارزش های اصلاحی برای داده های خام و تصحیح شده و همستگی های رتبه ای اسپیرمن بین ارزش های اصلاحی برآورد شده برای ارزیابی تغییر رتبه حیوانات نر و ماده ممتاز تحت درصدهای مختلف انتخاب برآورد شدند.
    یافته ها
    نتایج آزمون بارتلت برای صفات تولید شیر و مقدار چربی در سه دوره شیردهی معنی دار بود که نشان دهنده ناهمگن بودن واریانس ها است. روش تبدیل باکس-کاکس به ترتیب در دوره های شیردهی اول و سوم منجر به همگن شدن واریانس های تولید شیر و چربی شد. وراثت پذیری های برآوردشده پس از تبدیل داده ها در دامنه ای از 114/0 تا 234/0 برای تولید شیر و 161/0 تا 193/0 برای چربی بود که نسبت به داده های تبدیل نشده اندکی بالاتر بود. میانگین تغییرات رتبه حیوانات مشترک در یک درصد گاوهای ماده برتر بیشتر از پنج درصد گاوهای نر برتر بود. تبدیل باکس-کاکس ضمن همگن کردن واریانس ها باعث شد که دو و پنج درصد گاوهای ماده و نر ممتاز به ترتیب برای صفات تولید شیر و مقدار چربی از فهرست معمولی خارج شوند.
    نتیجه گیری
    براساس نتایج تحقیق حاضر می توان نتیجه گرفت که اجزای واریانس صفات تولید شیر و چربی در جمعیت گاوهای هلشتاین براساس نواحی مختلف جغرافیایی ناهمگن هستند و ناهمگنی واریانس بر ارزیابی ژنتیکی و تغییر رتبه گاوهای نر و ماده ممتاز تاثیر دارد. روش تبدیل باکس-کاکس به دلیل رفع ناهمگنی واریانس ها و همچنین داشتن بالاترین همبستگی رتبه ای و حداقل تغییرات رتبه نسبت به سایر روش های تبدیل داده برای تصحیح ناهمگنی واریانس ها مناسب تر می باشد.
    کلیدواژگان: ناهمگنی واریانس، تولید شیر، میزان چربی، ارزش اصلاحی، گاو هلشتاین
  • تاثیرنقص شجره بر پیش بینی ارزش ارثی، روند ژنتیکی و وراثت پذیری صفات رشد قبل از شیرگیری گوسفندان قره گل
    سید اکبر شیری، مجتبی طهمورث پور *، مختار علی عباسی، محمد مهدی شریعتی، داوود علی ساقی صفحات 25-42
    سابقه و هدف
    هدف از انجام این مطالعه بررسی تاثیر نقص شجره بر پیش بینی ارزش ارثی و روند ژنتیکی صفات رشد قبل از شیرگیری در گوسفند قره گل بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه از داده های جمع آوری شده در ایستگاه پرورش و اصلاح نژاد گوسفند قره گل سرخس، طی سالهای 1373 تا 1393، استفاده گردید. صفات مورد مطالعه شامل وزن تولد، وزن شیرگیری و متوسط افزایش وزن روزانه از تولد تا شیرگیری بودند. اطلاعات حاصل از 21 سال انتخاب و آمیزش برای هرصفت در فایل جداگانه ذخیره شد. فایل داده ها برای هر صفت در حالت شجره کامل و ناقص (حذف پدر برای صفر، 25 ،50، 75 و 100 درصد افراد شجره) تحت مدل حیوان آنالیز گردید. مولفه های واریانس و پارامترهای ژنتیکی صفات با استفاده از روش حداکثر درست نمایی محدود شده با استفاده از نرم افزار DMU برآوردید گردید. روند ژنتیکی صفات فوق از طریق تابعیت میانگین ارزش ارثی برسال تولد برآورد شد.
    یافته ها
    روند ژنتیکی وزن تولد با حذف درصدهای مختلف شماره پدر (صفر، 25 ،50 ،75 و 100درصد) از شجره به ترتیب 0001/0±0002/0، 0001/0±0003/0،0001/0±0003/0-،0001/0±000002/0 - و 0003/0±0001/0 برآورد شدند. همچنین روند ژنتیکی وزن شیرگیری با حذف صفر، 25، 50، 75 و 100 درصد شماره پدر از شجره به ترتیب 0137/0±1497/0 ،0137/0±0499/0، 0142/0±0568/0، 0141/0±0108/0- و0171/0±0709/0- و روند ژنتیکی متوسط سرعت رشد روزانه از تولد تا شیرگیری به ترتیب 0171/0±0709/0-،1288/0±5222/0،1222/0±0103/0-، 1213/0±3273/0- و 1221/0±9591/0- برآورد گردید.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج حاصل شده نقص در شجره با افزایش درصد حذف شماره پدر باعث کاهش روند ژنتیکی صفات مورد مطالعه گردید.
    کلیدواژگان: ارزش ارثی، روند ژنتیکی، نقص شجره، گوسفند قره گل
  • صادق اسداللهی*، محسن ساری، نعیم عرفانی مجد، عظیم میرزایی صفحات 43-66
    سابقه و هدف
    کربوهیدرات ها منبع اصلی انرژی میکروارگانیسم های شکمبه بوده و حدود 60 تا 70 درصد جیره حیوانات نشخوار کننده را تشکیل می دهند. مصرف بیش از اندازه کربوهیدرات های نشاسته ایی مانند دانه ذرت و جو توسط دام ایجاد اسیدوز حاد یا مزمن در دام می نماید. جایگزینی نشاسته با سایر منابع انرژی زا مانند الیاف محلول در شوینده خنثی یا چربی ضمن تامین انرژی مورد نیاز دام مشکلات استفاده از منابع نشاسته ایی برای دام را ندارند. با توجه به تاثیر مستقیم تخمیر مواد غذایی به وسیله باکتری ها، پایداری زیستی محیط شکمبه و مشکلات ناشی از نمونه برداری، زمان بری، هزینه کار با حیوان، شبیه سازی الگوی تخمیر مواد غذایی با استفاده از تکنیک های نوین آزمایشگاهی که نتایج به دست آمده از تحقیق با آنها همبستگی زیادی با نتایج به دست آمده بر روی حیوان دارد، گامی است اساسی برای بررسی تاثیر مواد مغذی مختلف بر تخمیر میکروبی شکمبه در کوتاه ترین زمان ممکن. به همین منظور آزمایش مذکور با استفاده از کشت پیوسته دو جریانه به بررسی موضوع پرداخته است.
    مواد و روش ها
    هشت فلاسک تخمیر کشت پیوسته دو جریانه (1750 میلی لیتر) در قالب طرح فاکتوریل (2×2) بر اساس بلوک-های کامل تصادفی در سه دوره 10 روزه (7 روز عادت پذیری و 3 روز نمونه گیری) به منظور بررسی اثر منابع کربوهیدرات (نشاسته از منبع دانه جو در مقابل الیاف محلول در شوینده خنثی از منبع تفاله چغندر) با و بدون دانه کانولا بر قابلیت هضم ظاهری، الگوی اسیدهای چرب فرار، سوخت و ساز نیتروژن و کارآیی تخمیر باکتریایی مورد استفاده قرار گرفت. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از: 1) 64 درصد دانه جو 2) 62 درصد دانه جو به همراه 7 درصد دانه کانولا 3) 36 درصد تفاله چغندرقند با 28 درصد دانه جو 4) 36 درصد تفاله چغندرقند و 26 درصد دانه جو به همراه 7 درصد دانه کانولا. جیره ها شامل 90 درصد کنسانتره و 10 درصد علوفه بود.
    یافته ها
    جایگزینی بخشی از دانه جو با تفاله چغندرقند موجب افزایش معنی دار (05/0>P) قابلیت هضم ظاهری NDF، ADF، تجزیه پروتئین خام، آمونیاک و میزان تولید باکتری ها شد. قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، ماده آلی،NDF ، ADF، غلظت نیتروژن آمونیاکی، آمونیاک و میزان تولید باکتری با افزودن دانه کانولا به جیره ها کاهش یافت (05/0>P). اثر متقابل جیره های آزمایشی بر قابلیت هضم ظاهری NDF، ADF، تجزیه پروتئین خام، نیتروژن آمونیاکی، آمونیاک و ساخت و ساز باکتریایی موثر نبود (05/0P) غلظت استات، بوتیرات، نسبت استات به پروپیونات و کاهش غلظت پروپیونات و ایزوبوتیرات را موجب گردید. افزودن دانه کانولا به جیره ها تاثیر معنی داری بر غلظت اسیدهای چرب فرار نداشت (05/0
    نتیجه گیری
    به طورکلی نتایج نشان داد، جایگزینی بخشی از دانه جو با تفاله چغندرقند بهبود قابلیت هضم اجزای الیافی خوراک و افزایش تولید استات و بوتیرات در خروجی مایع تخمیری از کشت پیوسته دو جریانه را به دنبال داشت. قابلیت هضم شکمبه ای مواد مغذی، میزان تولید استات، نیتروژن آمونیاکی و میزان تولید پروتئین با افزودن دانه کانولا به منابع کربوهیدراتی کاهش یافت.
    کلیدواژگان: کشت پیوسته دو جریانه، تخمیر میکروبی، دانه کانولا، تفاله چغندرقند، متابولیسم نیتروژن
  • طاهر یلچی*، اسدالله تیموری یانسری، منصور رضایی، یدالله چاشنی دل صفحات 67-90
    سابقه و هدف
    همزمان سازی نرخ تخمیر شکمبه ای کربوهیدرات ها و پروتئین خام روشی برای افزایش ساخت پروتئین میکروبی، افزایش بازدهی نیتروژن، کاهش دفع نیتروژن ادراری و بهبود عملکرد حیوان است. این پژوهش برای ارزیابی اثر همزمان سازی نرخ تخمیر شکمبه ای کربوهیدرات و پروتئین بر مصرف خوراک، قابلیت هضم، فرآورده های تخمیر شکمبه ای و عملکرد رشد بره های نر پرواری تغذیه شده با جیره های پرکنسانتره با ساختار و ترکیبی مشابه انجام شد.
    مواد و روش ها
    سه جیره با انرژی و پروتئین خام یکسان اما با شاخص همزمانی متفاوت شامل 59/0، 73/0 و 87/0 که با استفاده از فراسنجه های تجزیه پذیری ماده آلی و پروتئین خام اقلام خوراکی جیره ها محاسبه شده بودند، برای بره های نر پرواری تنظیم شدند. اثرات شاخص همزمانی جیره ها با استفاده از 21 راس بره نر لری با میانگین وزن 38/3±79/25 کیلوگرم برای 95 روز (14 روز عادت پذیری و 81 روز دوره اصلی) در قالب طرح کاملا تصادفی با 7 تکرار بررسی شدند. خوراک مصرفی و باقیمانده آن روزانه اندازه گیری شد. قابلیت هضم ظاهری با استفاده از نشانگر خاکستر نامحلول در اسید تعیین شد. افزایش وزن بره ها برای محاسبه بازده خوراک و عملکرد رشد اندازه گیری شد. نمونه گیری از مایع شکمبه (روز 50 آزمایش) و خونگیری از بره ها (روزهای 14 و 65 آزمایش) انجام شد. در روز 55 پرواربندی 3 راس بره از هر تیمار انتخاب و به قفس های متابولیک منتقل شدند و بعد از 3 روز عادت دهی برای 6 روز متوالی، ادرار گوسفندان جمع آوری و با اندازه گیری بازهای پورینی آن، ساخت پروتئین میکروبی برآورد شد. تعادل نیتروژن نیز با استفاده از مقادیر مصرف و دفع نیتروژن محاسبه شد.
    یافته ها
    با افزایش شاخص همزمانی قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی، الیاف نامحلول در شوینده خنثی و اسیدی و عصاره اتری افزایش یافتند، اما قابلیت هضم پروتئین خام، کربوهیدرات های غیرالیافی و خاکستر خام بین تیمارها تفاوت معنی داری نداشتند. اثر جیره های آزمایشی بر pH و غلظت نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه قبل از وعده خوراک دهی صبح معنی دار نبود، اما در سه ساعت پس از مصرف خوراک تفاوت های معنی داری بین تیمارها مشاهده شد. جیره ی با کمترین شاخص همزمانی از بیشترین pH و غلظت نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه برخوردار بود. بیشترین pH و غلظت نیتروژن آمونیاکی را جیره ی با شاخص همزمانی کمتر داشت. ساخت پروتئین میکروبی و بازده آن و کل نیتروژن دفع شده در بین تیمارهای آزمایشی تفاوت معنی داری نداشتند اما با افزایش شاخص همزمانی مقدار نیتروژن ابقاء شده افزایش و غلظت نیتروژن اوره ای خون کاهش یافت (05/0P
    نتیجه گیری
    با افزایش شاخص همزمانی جیره ها ساخت پروتئین میکروبی افزایش نیافت اما قابلیت هضم ماده خشک و برخی مواد مغذی و نیتروژن ابقاء شده افزایش در حالی که غلظت نیتروژن اوره ای خون کاهش یافت. همچنین عملکرد رشد و بازده خوراک تاحدودی بهبود یافت. لذا استفاده از جیره های غذایی با شاخص همزمانی زیاد برای تنظیم جیره یا تهیه مخلوط مناسبی از اقلام خوراکی برای تامین احتیاجات غذایی دام های پرواری می تواند مفید باشد.
    کلیدواژگان: آلودگی زیست محیطی، بره پرواری، پروتئین میکروبی، کارایی، شاخص همزمانی
  • حمید تقوی، عباسعلی ناصریان *، رضا ولی زاده، احمد آسوده، علیرضا حق پرست صفحات 91-118
    سابقه و هدف
    طبق آمار سازمان غذا وکشاورزی سازمان ملل (فائو) ایران بزرگترین تولید کننده پسته (Pistachio vera) در جهان می باشد. با این حال وجود سطوح بالای ترکیبات فنلی و تانن در محصولات فرعی پسته، استفاده از آن ها در جیره حیوانات را محدود نموده است. تانن ها در ابتدا به عنوان ترکیبات ضد تغذیه ای مورد توجه قرار گرفتند امادر سال های اخیر به عنوان مواد گیاهی مفید جهت تنظیم تخمیر میکروبی معرفی شده اند که دارای اثراتی همچون کاهش تجزیه پذیری پروتئین در شکمبه می باشند. با این وجود مکانیسم-هایی که تانن ها به وسیله آن ها سبب کاهش تجزیه شکمبه ای اجزای مختلف مواد غذایی می گردند به طور کامل روشن نیست. هدف از انجام این مطالعه بررسی اثر محصولات فرعی پسته بر برخی از فعالیت های آنزیمی شکمبه می باشد.
    مواد و روش ها
    آزمایش در 3 بخش طراحی گردید. بخش اول با هدف بررسی اثر تانن محصولات فرعی پسته بر ممانعت از دسترسی میکروارگانیسم های شکمبه به سوبسترا انجام شد. در این بخش محصولات فرعی پسته با حرارت، رطوبت و پلی اتیلن گلایکول فرآوری شده تا تیمارهایی با میزان تانن متفاوت و ترکیبات شیمیایی یکسان حاصل گردد. سپس تیمارها به مدت 12 ساعت در شکمبه کیسه گذاری شده و فعالیت های آنزیمی در میکروارگانیسم های متصل به ذرات غذایی تعیین گردید. بخش دوم آزمایش با هدف بررسی اثر تانن محصولات فرعی پسته بر فعالیت های آنزیمی بخش خارج سلولی )شیرابه شکمبه( انجام شد که عصاره آبی حاوی تانن محصولات فرعی پسته در سه سطح به محیط کشت اضافه گردید و پس از 24 ساعت انکوباسیون در دمای 39 درجه سانتیگراد، فعالیت های آنزیمی در آن ها اندازه گیری شد. هدف از انجام بخش سوم، بررسی اثر تانن محصولات فرعی پسته بر فعالیت آنزیم های میکروبی مختلف در عصاره فاقد سلول شیرابه شکمبه (مهار نمودن یا افزایش فعالیت آنزیم) بود. در این مرحله پس از تهیه شیرابه شکمبه عاری از سلول، عصاره حاوی تانن محصولات فرعی پسته در سه سطح به محیط کشت اضافه گردید و پس از 24 ساعت انکوباسیون در دمای 39 درجه سانتیگراد، فعالیت های آنزیمی در آن ها اندازه گیری شد.
    یافته ها
    بالاترین ضریب همبستگی منفی میان فعالیت های پروتئازی، کربوکسی متیل سلولازی و زایلانازی، با تانن متراکم و سپس تانن کل وجود داشت. این در حالی است که همبستگی مثبتی میان فعالیت آمیلازی و بخش های مختلف ترکیبات فنلی مشاهده شد. در بخش اول آزمایش با کاهش میزان تانن در تیمارهای آزمایشی، فعالیت های پروتئازی، کربوکسی متیل سلولازی و زایلانازی، هم در کل میکروارگانیسم های متصل به ذرات غذایی و هم در میکروارگانیسم های دارای اتصالات محکم به ذرات غذایی افزایش یافته اما فعالیت آمیلازی آن ها کاهش یافت. همچنین فعالیت های پروتئازی، زایلانازی و آمیلازی در میکروارگانیسم های دارای اتصالات محکم به ذرات غذایی پایین تر از میکروارگانیسم های دارای اتصالات محکم و ضعیف به ذرات غذایی بود. در بخش دوم آزمایش، با افزایش سطح عصاره، فعالیت های آنزیمی پروتئازی، آمیلازی، کربوکسی متیل سلولازی و زایلانازی به طور معنی داری کاهش یافت که نشان می دهد تانن محصولات فرعی پسته دارای اثرات منفی بر فعالیت آنزیم های هیدرولازی در بخش خارج سلولی (شیرابه شکمبه) می-باشند. در بخش سوم نیز با افزایش سطح عصاره، فعالیت های آنزیمی پروتئازی، آمیلازی، کربوکسی متیل سلولازی و زایلانازی به طور معنی داری کاهش یافت که نشان می دهد تانن های محصولات فرعی پسته دارای اثرات منفی مهارکنندگی آنزیم های هیدرولازی می باشند.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که محصولات فرعی پسته احتمالا به علت دارابودن تانن می توانند سبب محدودیت فعالیت های آنزیمی در نشخوارکنندگان شوند، که به نظر می رسد این عمل را از طریق کاهش دسترسی میکروارگانیسم ها به سوبسترا، اثر بر میکروارگانیسم ها و آزادسازی آنزیم ها و اثر بر ساختار آنزیم های خارج سلولی و مهار آن ها انجام می دهند.
    کلیدواژگان: تانن، محصولات فرعی پسته، فعالیت آنزیمی، شکمبه
  • امیرحسین جعفری دره در، محمدرضا محمد آبادی *، علی اسمعیلی زاده کشکوییه، علی ریاحی مدوار صفحات 119-132
    سابقه و هدف
    گوسفند کرمانی یکی از مهمترین نژادهای گوسفند بومی ایران است و به خوبی با شرایط محیطی خشن و نامطلوب قسمت جنوب شرقی کشور که آب و هوای گرم و خشک غالب است و مراتع کم و کم کیفت هستند سازگار شده است. پروتئین CIB4 یکی از اعضای خانواده پروتئین های متصل شونده به کلسیم و اینتگرین، یعنی CIB می باشد که در باروری بالا موثر است. ژن CIB4 دارای 2 ترنسکریپت L-CIB4 و S-CIB4 می باشد. تا کنون وظایف بیولوژیکی CIB4 در پستانداران به خوبی مشخص نشده، ولی اخیرا« به دلیل اثر بالقوه CIB4 در افزایش باروری توجه زیادی به این پروتئین شده است. لذا، با توجه به نقش و اهمیت این پروتئین بر باروری، در مطالعه حاضر بیان این ژن در گوسفند کرمانی مورد ارزیابی قرار گرفت.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه بیان ژن CIB4 در بافت های مغز، قلب، شش، طحال، کلیه، کبد، تخمدان و بیضه (از هر بافت 3 تکرار) در گوسفند کرمانی (4 نر و 2 ماده) بررسی شد. در ابتدا بافت های مختلف از گوسفند تهیه و در ازت مایع به آزمایشگاه منتقل شد و سپس RNA کل از تمامی نمونه ها طبق دستورالعمل کیت استخراجOne Step RNA Reagent استخراج و cDNA با استفاده از از کیت سنتز cDNA شرکت فرمنتاز ساخته شد. پس از تکثیر ژن CIB4 و GAPDH به عنوان کنترل داخلی، نتایج منحنی های Real Time qPCR و محصولات PCR با استفاده از الکتروفورز روی ژل آگارز 2 درصد بررسی شد.
    نتایج
    نتایج اسپکتروفتومتری بیانگر کیفیت مناسب و مطلوب RNA های استخراج شده بود و وجود دو باند 18S و 28S در RNA نشان دهنده سالم بودن RNA و عدم وجود باند اضافی نشان دهنده خلوص آن بود. مشاهده تک باند در محدوده bp574 برای برای ژن CIB4 در بافت بیضه و عدم وجود باند bp574 در بافت های دیگر و وجود باند در محدوده bp150 برای ژن GAPDH در مورد همه نمونه ها نشان داد که ژن CIB4 فقط در بیضه گوسفند کرمانی بیان می شود و در بافت های مغز، قلب، شش، طحال، کلیه، کبد و تخمدان بیان نمی شود.
    نتیجه گیری
    با توجه به این که ژن CIB4 فقط در بیضه گوسفند کرمانی بیان می شود و در بافت های مغز، قلب، شش، طحال، کلیه، کبد و تخمدان بیان نمی شود، لذا می توان پیشنهاد کرد که این ژن در باروری قوچ ها نقش دارد. اگر چه مشخص شد که این ژن مختص بیضه است و فقط در بیضه بیان می شود، ولی برای درک مکانیسم هایی که به وسیله آنها بیان این ژن کنترل می شود باید مطالعات تکمیلی انجام شود.
    کلیدواژگان: بیان ژن، CIB4، گوسفند کرمانی، Real Time qPCR
  • امیر مختارپور *، مهدی جهان تیغ صفحات 133-148
    سابقه و هدف
    درمناطق خشک و نیمه خشک، گونه های حیوانی که پرورش داده می شوند اغلب دام های بومی هستند. این سیستم پرورش، ورودی کم و بهره وری کمی دارد. منابع علوفه ای که در این مناطق وجود دارد اغلب جوابگوی نیاز حیوان به صورت کمی و یا کیفی نمی-باشد. از این رو، به کار بردن راهکارهایی که بتواند منجر به افزایش راندمان استفاده از مواد مغذی موجود در علوفه برای حیوان شود، ضروری به نظر می رسد. در منطقه سیستان، علوفه نی و کاه غلات بیشترین سهم را در تغذیه تلیسه های سیستانی دارد ولی، آزمایشات درون تنی برای بررسی تاثیر علوفه نی با و بدون عمل آوری با اوره انجام نگرفته است. بنابراین، هدف از این آزمایش بررسی میزان خوراک مصرفی و قابلیت هضم مواد مغذی در تلیسه های سیستانی تغذیه شده با علوفه نی به عنوان تنها منبع خوراکی بود.
    مواد و روش ها
    15 راس تلیسه سیستانی با میانگین وزن 26±180 کیلوگرم در قالب یک طرح کاملا تصادفی استفاده شدند. تیمارها عبارت بودند از: 1) علوفه نی بدون عمل آوری، 2) علوفه نی عمل آوری شده با 1 درصد ماده خشک اوره و 3) علوفه نی عمل آوری شده با 2 درصد ماده خشک اوره. اوره ابتدا در آب حل و به علوفه نی اضافه شد و سپس به مدت 21 روز ذخیره شدند. مصرف و قابلیت هضم مواد مغذی و برخی فراسنجه های خونی اندازه گیری شدند.
    یافته ها
    میزان پروتئین خام علوفه های عمل آوری شده با اوره نسبت به تیمار شاهد بیشتر بود (05/0P
    نتیجه گیری
    به طور کلی با توجه به فقیر بودن علوفه نی از لحاظ محتوای پروتئین، استفاده از 2 درصد اوره به عنوان مکمل ارزان قیمت در جیره تلیسه های سیستانی منجر به افزایش میزان پروتئین خام و متعاقب آن بهبود غیر معنی دار خوراک مصرفی و افزایش قابلیت هضم پروتئین شد و همچنین می توان بخشی از احتیاجات پروتئینی آن را تامین کرد.
    کلیدواژگان: علوفه نی، تلیسه سیستانی، اوره
  • شهریار کارگر*، مرضیه مکرم صفحات 149-166
    سابقه و هدف
    پایش ترکیبات شیر یک گله می تواند به ارزیابی سلامت و وضعیت تغذیه ای گاوهای شیری کمک کند. چربی شیر یکی از با ارزش ترین ترکیبات شیر به شمار می رود. چربی متغیرترین ترکیب شیر بوده و عوامل بسیار متعدد فیزیولوژیکی و محیطی می توانند نسبت و مقدار آن را در شیر تحت تاثیر قرار بدهند. در صورتی که چربی شیر گله ای 3/0 درصد کم تر از میانگین نژادی باشد می تواند نشان گر بروز مشکلی باشد. جیره هایی که امکان بهبود در خروج بیش تر چربی را در شیر فراهم نمایند می توانند به طور بالقوه از نظر اقتصادی سودمند باشند. بنابراین، جهت حفظ چربی شیر ضروری است که مهم ترین عوامل موثر بر آن شناسایی، پایش و اندازه گیری شود. الگوریتم انتخاب ویژگی یکی از روش های داده کاوی است و به زعم دانسته ما در هیچ مقاله ای از آن برای واکاوی مهم ترین عوامل موثر بر چربی شیر گاوهای هلشتاین استفاده نشده است. از این رو، هدف از این پژوهش تعیین مهم ترین عوامل موثر بر چربی شیر گاوهای هلشتاین با استفاده از الگوریتم انتخاب ویژگی بود.
    مواد و روش ها
    برای انجام این پژوهش از 2112 داده خام حاصل از 66 عامل بالقوه موثر بر چربی شیر استفاده شد. داده با سه روش مهم الگوریتم انتخاب ویژگی (روش های Best-First، Greedy-Stepwise و Ranker) و شش مدل مختلف (CFS-Subset-Eval، Info-Gain-Attribute-Eval، Gain-Ratio-Attribute-Eval، Symmetricer-Attribute-Eval، RelifeF-Attribute-Eval و Principal-Components) جهت تعیین مهم ترین عوامل موثر بر چربی شیر ارزیابی شد. داده با استفاده از نرم افزار WEKA (نسخه 8/3) واکاوی شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که روش های Best-First و Greedy-Stepwise الگوریتم انتخاب ویژگی مناسب ترین روش برای انتخاب عوامل موثر بر چربی شیر با استفاده از طبقه بندی Naive Bayes با کم ترین میزان خطا هستند. بر این اساس، مهم ترین عوامل موثر بر چربی شیر به ترتیب اسیدهای چرب غیر استریفیه خون، کل اسیدهای چرب فرار مایع شکمبه، عصاره اتری مصرفی، کل زمان صرف شده برای فعالیت نشخواری به ازای هر کیلوگرم الیاف نامحلول در شوینده خنثی مصرفی، کل زمان صرف شده برای فعالیت نشخواری به ازای هر کیلوگرم الیاف نامحلول در شوینده خنثی علوفه ای مصرفی، کل زمان صرف شده برای فعالیت جویدن به ازای هر کیلوگرم الیاف نامحلول در شوینده خنثی مصرفی، وزن بدن، نمره وضعیت بدنی، ضخامت لایه چربی پشت و گلوکز خون تعیین شدند. بنابر این، توجه به عوامل ذکر شده و پایش دائمی آن ها می تواند به حفظ چربی شیر در گله های پرورشی گاو شیری کمک کند.
    نتیجه گیری
    بر اساس انتخاب تعداد محدودی از عوامل موثر بر چربی شیر با الگوریتم انتخاب ویژگی امکان پایش و اندازه گیری آن ها جهت حفظ موثر چربی شیر در مزرعه و صرفه جویی در زمان و هزینه وجود دارد.
    کلیدواژگان: چربی شیر، الگوریتم انتخاب ویژگی، گاو شیری
  • حمیدرضا اسماعیلی، فردین هژبری *، محمد مهدی معینی، هادی حجاریان صفحات 167-188
    سابقه و هدف
    دانه های روغنی به منظور تامین همزمان انرژی و پروتئین در تغذیه گاوهای شیرده استفاده می شوند. یافتن گزینه های جدید از این مواد امکان مدیریت شرایط کمبود سایرین و تامین بهتر مواد مغذی را فراهم می کند. این مطالعه به بررسی اثرات جایگزینی دانه سویا برشته شده با دانه کلزای برشته شده در جیره گاوهای شیرده بر عملکرد تولید شیر و ترکیب اسیدهای چرب چربی شیر می پردازد.
    روش ها و
    مواد
    تعداد 104 راس گاو شیرده هلشتاین اوایل شیردهی (0 ± 20 روز)، با میانگین تولید شیر روزانه 7/8 ± 47 کیلوگرم و چند بار زایش (39/1±35/2) در قالب طرح بلوک کامل تصادفی (در چهار تیمار آزمایشی و 26 تکرار برای هر تیمار) مورد استفاده قرار گرفتند. تیمارهای آزمایشی شامل نسبت های مختلف دانه سویا برشته شده به دانه کلزای برشته شده (بر اساس ماده خشک) و در چهار تیمار به قرار زیر بودند: 1)100 به 0، 2) 66 به 33، 3) 33 به 66 و 4) 0 به 100. نسبت علوفه به کنسانتره بر اساس ماده خشک40 به 60 در نظر گرفته شد و تغذیه به صورت خوراک کاملا مخلوط، در دو نوبت و در حد اشتها صورت می گرفت. دوره آزمایش 8 هفته بود (2 هفته عادت دهی و 6 هفته نمونه گیری) که روزهای شیردهی 20 تا 80 گاوها را در بر می گرفت.
    یافته ها
    نتایج آزمایش نشان داد که تولید شیر و تولید پروتئین شیر با افزایش سطح دانه کلزای برشته شده به شکل درجه 2 تغییر می کند به نحوی که تیمارهای که فقط از دانه سویا یا دانه کلزا تشکیل شده بودند، تولید شیر بیشتری نسبت به دو تیمار حد واسط داشتند. همچنین تولید شیر تصحیح شده برای چربی 5/3 درصد، تمایل به داشتن روندی مشابه داشت. این در حالی بود که تولید چربی و درصد ترکیبات شیر تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفتند. نمره وضعیت بدنی دام ها با افزایش سهم دانه کلزای برشته شده در جیره افزایش پیدا کرد. همچنین افزایش سهم دانه کلزای برشته شده در جیره سبب کاهش غلظت اسید پالمتیک و افزایش غلظت اسید اولئیک در شیر شد. اما میزان اسید لینولئیک و اسید لینولنیک در چربی شیر گاوهای تغذیه شده با جیره های حاوی دانه کلزا برشته شده به خصوص جیره هایی که این دانه روغنی به طور کامل جایگزین سویا شده بود کاهش پیدا کرد. اما سطح اسیدهای چرب مزدوج چربی شیر تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفتند.
    نتیجه گیری کلی: بر اساس نتایج این آزمایش می توان از دانه کلزای برشته شده به جای دانه سویا برشته شده در جیره گاوهای شیری استفاده کرد. اما پاسخ تولید شیر و ترکیب اسید چرب شیر در نسبت های مختلف جایگزینی متفاوت خواهد بود.
    کلیدواژگان: دانه های روغنی، گاو شیری، اسیدهای چرب چربی شیر
  • سید محمدرضا هاشمی*، مجید هاشمی، مظاهر صفدریان صفحات 189-204
    سابقه و هدف
    گیاهان دارویی مهم ترین منابع جدید خوراکی بوده که در جیره حیوان به منظور تولید مناسب مورد بررسی قرار گرفته اند. کاسنی یکی از این گیاهان است که می تواند سبب بهبود تولیدات حیوانی و اثرات مثبت بر سلامت دام شود. خصوصیات متابولیت های ثانویه گیاه کاسنی مانند غیر قابل هضم بودن و تقابل انتخابی بر میکروفلور روده، سبب استفاده از این گیاه به عنوان یک پری بیوتیک، درجیره غذایی دام ها شده است. هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثر افزودن علوفه گیاه کاسنی در جیره، بر صفات پرواری و خصوصیات کشتاری لاشه بره های پرواری بود.
    مواد و روش ها
    اثر علوفه گیاه کاسنی در جیره بره های نر ترکی قشقایی، بر صفات پرواری و خصوصیات کشتاری، در قالب یک طرح کامل تصادفی با 5 تیمار، بررسی شد. علوفه گیاه کاسنی در سطوح 0، 25، 50، 75 و 100 درصد، جایگزین یونجه شد. برای این آزمایش 30 راس بره نر ترکی قشقایی، در نظر گرفته شد. بره ها به صورت جداگانه در قفس های انفرادی قرار داده شدند. دو هفته به عنوان دوره عادت دهی و 3 ماه به عنوان دوره آزمایش در نظر گرفته شد. اضافه وزن روزانه، خوراک مصرفی و ضریب تبدیل غذایی در طول دوره پروار و اطلاعات مربوط به خصوصیات لاشه در پایان آزمایش، تعیین شد. لاشه به قطعات مرسوم در ایران قطعه بندی گردید. اطلاعات حاصل ، با استفاده از برنامه GLM و با نرم افزار SAS مورد تجزیه آماری قرار گرفت . میانگین ها با آزمون دانکن مقایسه شدند.
    یافته ها
    در بین تیمارها، وزن زنده در پایان دوره، خوراک مصرفی روزانه و اضافه وزن روزانه، دارای تفاوت معنی دار بود (01/0P
    نتیجه گیری
    استفاده از علوفه خشک گیاه کاسنی، سبب کاهش مصرف روزانه خوراک، اضافه وزن روزانه و وزن پایان دوره می شود اما افزایش درصد وزن گوشت، درصد وزن ران و درصد وزن دست به وزن لاشه و کاهش درصد وزن چربی به وزن لاشه را به دنبال دارد. با توجه به نتایج این تحقیق، می توان استفاده از سطوح 25 و 50 درصد علوفه خشک گیاه کاسنی را در جیره پرواری بره های ترکی قشقایی توصیه نمود.
    کلیدواژگان: کلمات کلیدی: کاسنی، پروار، لاشه، بره ترکی قشقایی
|
  • J. Ehsani Nia *, N. Ghavi Hossein-Zadeh, A.A. Shadparvar Pages 1-24
    Background And Objectives
    In most animal models applied for genetic evaluation of animals, it is assumed that residual and genetic variances are homogeneous in different environments and genotypes, but in situations where data are obtained from different environments or at different times, this assumption may be unrealistic and inaccurate. However, numerous studies have reported heterogeneous genetic, residual, and phenotypic variances for production traits based on different factors such as geographical region, production level and herd. Since the selection decisions in animal breeding rely on estimated breeding values, ignoring the fact that variances are heterogeneous has consequences, including inappropriate selection, loss of expected genetic progress and decreased efficiency of breeding programs. The aim of this study was to investigate the homogeneity or heterogeneity of variances for milk and fat yield in different climatic regions of Iran as well as the impact of various methods of data transformation on reducing or possible elimination of variance heterogeneity and its effects on changing the rank of the top animals in the population of Holstein cows in Iran.
    Materials And Methods
    In this study milk and fat yield records which were collected from 1983 to 2014 by the Animal Breeding Center and Promotion of Animal Products of Iran were used. Records of milk and fat yield were adjusted for 305-d lactation and two times milking. Data were grouped based on the Domarten method and Bartlett’s test was used for studying the heterogeneity of variances. The transformation methods of Logarithmic, Square root and Box-Cox were applied for removing heterogeneity. Estimated breeding values (EBVs) for animals were estimated with adjusted and unadjusted data and the Spearman's rank correlations between EBVs were computed to assess the re-ranking of best sires and cows under different percentages of selection.
    Results
    Results of Bartlett’s test were significant for milk and fat yields in the first three lactations which indicated the heterogeneity of variances. Applying Box-Cox data transformation resulted in homogenous variances milk and fat yields in the first and third lactations, respectively, and square root and logarithmic methods did not remove completely the heterogeneity, but they reduced partly non uniformity. Heritability of milk yield and fat yield after data transformation varied from 0.114 to 0.223 and 0.161 to 0.193, respectively, which were slightly higher than that raw data. Re-ranking of common animals in the top 1% of dams was more than 5% of top sires. Box-Cox transformation method resulted in homogenous variances and excluded top 5% and 2% of sires and dams for milk yield and fat yield from the routine list, respectively.
    Conclusion
    Based on the current results, it can be concluded that variance components for milk and fat yields according to different geographic areas in Holstein cow population is heterogeneous and heterogeneity of variance affects on genetic evaluation and re-ranking of top sires and dams. Box-Cox transformation method is more appropriate than other methods because of removing heterogeneity of variances as well as having the highest rank correlation and minimal changes in the rank of animals.
    Keywords: Variance heterogeneity, Milk yield, Fat yield, Breeding value, Holstein cow
  • S. Asadollahi *, M. Sari, N. Erfanimajed, A. Mirzaee Pages 43-66
    Background And Objectives
    Carbohydrates are the main source of energy for rumen microorganisms, and comprise about 60 to 70 percent of ruminant animal feed. Excessive consumption of starchy carbohydrates leads to increased acute and chronic acidosis in animals. Partial replacement starches with neutral detergent soluble fiber or fat In addition to the energy supply of animals have no problems using starch. The study was conducted due to, the impact of microbial fermentation by rumen bacteria on environmental sustainability.
    Materials And Methods
    Eight dual-flow continuous culture fermenters (1750 ml) in a factorial design (2×2) based on randomized complete block were used in three replicated periods of 10 d (7 d of adaptation and 3 d for sampling) to study effects of carbohydrate sources (starch form barely grain versus neutral detergent fiber form sugar beet pulp) with and without canola seed on apparent digestibility, volatile fatty acids profile, nitrogen metabolism and microbial fermentation efficiency. Diets had a 10 to 90 forage to concentrate ratio. The treatments were; 1) 64% barley grain 2) 62% barley grain plus 7% canola seed 3) 36% sugar beet pulp 28% barley grain, 4) 36% sugar beet pulp and 26% barley grain plus 7% canola seed.
    Results
    Partial replacement of barley grain with sugar beet pulp significantly increased NDF and ADF apparent digestibility and crude protein degradation, ammonia and bacterial synthesis. Apparent digestibility of dry matter, organic matter, NDF, ADF and the concentration of ammonia nitrogen, ammonia and bacterial synthesis reduced significantly by adding canola seeds to diets (P
    Conclusion
    Partial replacement of barley grain sugar beet pulp increased acetate, butyrate, propionate concentration and acetate to propionate ratio and reduce isobutyrate concentration. Adding canola seeds carbohydrate sources had not a significant effect on the concentration of total and individual volatile fatty acids. The overall results showed that partial replacement of starch with neutral detergent soluble fibre can improve the digestibility of neutral detergent fiber and the production of acetate and butyrate in the rumen. Addition canola seed to carbohydrate sources decreased significantly, rumen the digestibility of nutrients, the production of acetate, ammonia nitrogen and protein production in continuous culture system.
    Keywords: Dual-flow continuous culture fermenters, Microbial fermentation, Canola seed, Sugar beet pulp, Nitrogen metabolism
  • T. Yalchi *, A.A. Teimouri Yanesari, M. Rezaee, Y.D. Chashnidel Pages 67-90
    Background And Objectives
    The synchronization of the ruminal fermentatin rate of carbohydrates and crude protein is a method to increasing microbial protein synthesis, improving nitrogen efficiency, decreasing urinary N excretion and improving animal performance. This research was done to evaluate the effect of synchronizing the rate of carbohydrate and protein ruminal fermentation on feed intake feed, digestibility, ruminl fermentation products, and growth performance of Lori feedlot male lambs which were fed with similar components or structure high concentrate diets.
    Materials And Methods
    Three diets were formulated for feedlot male lambs with same energy and crude protein but containing different synchrony index 0.59, 0.73 and 0.87 which calculated by using degradation parameters of organic matter and crude protein of feeds from the diets. The effects of synchrony index of diets by 21 Lori feedlot male lambs with an average weight of 25.79±3.38 kg for 95 days (14 days for adaptation and 81 days for main period) were assigned in a completely randomized design with seven replicates. Feed intake and its residual were measured daily. Apparent digestibility was determined using acid insoluble ash marker. The weight gain of lambs was determined to calculate feed efficiency and growth performance. Rumen fluid sampling (50th trial day) and bleeding (14th and 65th trial day) were done from lambs. Three lambs were selected from each treatment and transferred to metabolic cages on 55th fattening day and then after 3 days for adaptation, urine of lambs was collected for 6 consecutive days and microbial protein synthesis was estimated by measuring purine bases. Also nitrogen balance was calculated from the values of nitrogen consumption and excretion.
    Results
    With increasing synchrony index, digestibility of dry matter, organic matter, neutral and acid detergent fiber and ether extract increased, but digestibility of crude protein, non fibrous carbohydrates and crude ash have not significant difference between treatments. The effects of experimental diets on rumen fluid pH and ammonia nitrogen concentration were not significant difference before the morning meal-time, but significant differences were observed on three hours after the feeding between treatments. The lowest synchrony index diet has highest rumen fluid pH and ammonia nitrogen concentration. There were not significant differences for microbial protein synthesis and its efficiency and total nitrogen excretion between the experimental treatments but with increasing synchrony index the amount of retained nitrogen increased and blood urea nitrogen concentration decreased (P
    Conclusion
    With increasing synchrony index of the diets, microbial protein synthesis not increased but digestibility of dry matter and some nutrients and retained nitrogen increased whereas blood urea nitrogen concentration decreased. Also growth performance and feed efficiency tended to improve. Therefore using the high synchrony index diets can be useful for feed formulation or providing the perfect mix of feed items to meet nutritional requirements of feedlot livestock.
    Keywords: Environmental pollution, Feedlot lamb, Microbial protein, Efficiency, Synchrony index
  • H. Taghavi, A.A. Naserian*, R. Valizadeh, A. Asoodeh, A.R. Haghparast Pages 91-118
    Background And Objectives
    According to the Food and Agriculture Organization (FAO) Iran is the largest pistachio (Pistachio vera) producer in the world. Nevertheless, pistachio by-products (PBs) contain a high level of phenolic compounds and tannins, which can affect their utilization by animals. Tannins were primarily considered as anti-nutritional biochemical, however, in recent years, they have been recognized as useful phytochemicals for modulating rumen that they have different effects such as reducing protein degradation in the rumen. The mechanisms by which tannins reduce ruminal degradation of different dietary components are not entirely clear. The present study was conducted to evaluate the effects of PBs tannins on hydrolytic enzyme activities in ruminants.
    Materials And Methods
    An experiment was designed in three parts. The first was carried out to examine the effects of PBs tannins on attachment of rumen microorganisms to the substrate. PBs was processed with heat, moisture and poly ethylene glycol to create treatments with different tannin content and similar chemical composition. The treatments were incubated in nylon bags in the rumen for 12 hours and enzyme activities were determined in microbes attached to solid matrix. The second part was carried out to evaluate the effects of PBs tannins on the extracellular enzyme activities (rumen liquor). The PBs aqueous extract containing tannins were added to the culture medium and after 24 hours of incubation at 39 °C, enzyme activities were determined. The aim of the third part was to investigate the effects of PBs tannins on enzyme activities in cell-free extract of rumen liquor (inhibit or enhance the enzyme activities). At this part, after preparation ruminally cell-free extract, the PBs aqueous extract containings tannins were added to the culture medium, and after 24 hours of incubation at 39 °C, enzyme activities were determined.
    Results
    The highest negative correlations there was between the activity of protease, carboxymethylcellulase (CMCase) and xylanase, with condensed tannins and then total tannins. While there was a positive correlation between amylase activity and various portions of phenolic compounds. In the first part of the experiment, the activities of protease, CMCase and xylanase were increased with decrease the quantity of tannins in treatments, for both micro-organisms that are tightly bound to the washed solid matrix and the fraction containing loosely plus tightly bound micro-organisms, but amylase activity were decreased for two compartments. Moreover the activities of protease, xylanase and amylase were lower in micro-organisms that are tightly bound to the washed solid matrix than the fraction containing loosely plus tightly bound micro-organisms. In the second part of the experiment, the activities of protease, amylase, CMCase and xylanase significantly decreased with increasing the levels of extract, which indicates PBs tannins have negative effects on extracellular enzyme activities (rumen liquor). In the third part by increasing levels of extract the activities of protease, amylase, CMCase and xylanase significantly decreased, which indicates PBs tannins have inhibition effects on hydrolytic enzymes.
    Conclusion
    Results of this study showed that PBs tannins can restrict proteolytic and fibrolytic enzyme activities in ruminants, which probably do it by reducing the access of microorganisms to substrate, effects on micro-organisms and release enzymes, and effects on the structure of extracellular enzymes and inhibit them.
    Keywords: Tannin, Pistachio by-products, Enzyme activity, Rumen
  • A.H. Jafari Darehdor, M.R. Mohammadabadi *, A. Esmailizadeh Kashkoueieh, A. Riahi Madvar Pages 119-132
    Background And Objectives
    Kermani sheep is one of the most important Iranian native sheep breeds and is well-adapted to harsh environmental conditions of south-eastern part of country, where dry and hot weather is prevalent and pastures are of low quality and quantity. CIB4 protein is one member of the calcium and integrin- binding proteins family, CIB proteins which are effective in high fertility. This protein has two nucleotides’ sequence including L-CIB4 and S-CIB4. CIB4 biological functions in mammals are not well defined yet, however, a lot attentions has been received to these proteins due to their potential effects in increasing fertility. Considering the importance of this protein in fertility, we examined the expression of this gene in Kermani sheep.
    Materials And Methods
    In this study gene expression of CIB4 in brain, heart, lung, kidney, liver, ovary and testis (3 repeats from each tissue) in Kermani sheep (4 males and 2 females) were analyzed. Initially, the various tissues of sheep supplied and in liquid nitrogen, transported to the laboratory and then total RNA from all samples were extracted based on One Step RNA Reagent kit manual and cDNA has been made using cDNA Synthesis Kit of Fermentase Co. After amplifying CIB4 and GAPDH gene, as an internal control, results of Real Time PCR were analyzed and PCR products were separated on 2% agarose gel.
    Results
    Spectrophotometry results confirmed good quality of extracted RNA and observation of two bands, 28S and 18S on gel electrophoresis of RNA showed that RNA is intact and absence of additional bands represents purity of RNA. Observation of 574 bp fragment for CIB4 gene in testis tissue and absence of this band in other tissues and observation of 150 bp fragments for GAPDH gene in all tissues indicated that this gene is only expressed in testes and in brain, heart, lung, kidney, liver and ovary is not expressed.
    Conclusion
    According to the results CIB4 gene expressed only in testis tissue of Kermani sheep and in brain, heart, lung, kidney, liver and ovary was not expressed, hence may suggest a role of the gene in ram fertility. Although we indicated that this is a testis-specific gene and express only in the testis, but the mechanisms by what CIB4 expression is regulated need to be elucidated.
    Keywords: Gene expression, CIB4, Kermani Sheep, Real Time qPCR
  • A. Mokhtarpour *, M. Jahantigh Pages 133-148
    Background And Objectives
    In arid and semi arid areas, the animal species reared are local breeds. This rearing system is almost low input with low productivity. Forage sources would not quantitatively and qualitatively provide animal requirements in these regions. So, it seems necessary to use feeding strategies in order to increase feed efficiency. In Sistan region, common reed and cereal straws contribute the most part of Sistani heifers diet, however, few in vivo experiments has been conducted to evaluate the effect of urea treated common reed. Therefore, the aim of this study was to assess feed intake and digestibility of nutrients in Sitani heifers fed on common reed as a sole diet.
    Materials And Methods
    Fifteen Sistani heifers with the average weight of 180 ± 21 kg were used in a completely randomized design. Treatments were as follows: 1) common reed without treating with urea, 2) common reed treated with1% of DM urea, and 3) common reed treated with 1% of DM urea. Urea was first dissolved in water and added to the common reed and then stored for 21 d. Nutrients intake and digestibility and some blood metabolites were determined.
    Results
    The content of CP in treated common reed was higher than control (P
    Conclusion
    Generally, due to CP deficiency of common reed (lower than 3% of DM), application of urea at 2% as a low cost protein source in the diet of Sistani heifers could lead to increase in CP content and consequently improvement in CP intake and digestibility and also partly provided its requirements.
    Keywords: Common reed, Sistani heifer, Urea
  • S. Kargar *, M. Mokarram Pages 149-166
    Background And Objectives
    Monitoring the milk components of a herd can help assess the health and nutritional status of lactating cows. Fat is one of the most valuable components of milk. Milk fat (proportion and total amount) is typically the most variable component in milk which is influenced by various physiological and environmental factors. A herd milk fat test below 0.3% of breed average can indicate a problem situation. Therefore, diets that allow for an improvement in milk fat output would potentially be economically advantageous. In order to maintain milk fat, it is necessary to identify, monitor, and measure the most important factors influencing milk fat. Feature selection algorithm is one of data mining methods and to the best of our knowledge no available literature to use this algorithm to refine most contributing factors affecting milk fat in Holstein dairy cows. Objective of this study was to determine the most important factors affecting milk fat of Holstein cows using feature selection algorithm.
    Materials And Methods
    In the current study, a total of 2112 raw data obtained from 66 factors (which might potentially able to affect milk fat) was used. Data was evaluated by the three important methods (Best-First, Greedy-Stepwise, and Ranker methods) and six models (CFS-Subset-Eval, Info-Gain-Attribute-Eval, Gain-Ratio-Attribute-Eval, Symmetricer-Attribute-Eval, RelifeF-Attribute-Eval, Principal-Components) of feature selection algorithm. Data was analyzed using the WEKA Software (v. 3.8).
    Results
    Results indicated that both Best-First and Gready-Stepwise methods of feature selection algorithm are the most appropriate methods to select efficient factors affecting milk fat using Naive Bayes classification with minimized error. Accordingly, blood non-esterified fatty acid, total volatile fatty acids of rumen fluid, ether-extract intake, time spent rumination per kilogram of neutral detergent fiber intake, time spent rumination per kilogram of forage neutral detergent fiber intake, total chewing time per kilogram of neutral detergent fiber intake, body weight, body condition score, back fat thickness, and blood glucose were the most important factors affecting milk fat.
    Conclusion
    It is possible to monitor and measure of some limited factors selected by feature selection to efficiently maintain milk fat on-farm and save time and cost.
    Keywords: Milk fat, Feature selection algorithm, Dairy cow
  • H.R. Esmaeili, F. Hozhabri *, M.M. Moeini, H. Hajarian Pages 167-188
    Background And Objectives
    Oil seeds are commonly used in the diet of lactating cows to meet energy and protein requirements. Exploring new type of oil seeds is beneficial for achieving nutrient needs more appropriately; also sometimes present types are not readily accessible. The study was conducted to evaluate the replacement of roasted soybean seeds with roasted canola seeds in diet of dairy cows on milk production and fatty acid composition in milk fat.
    Materials And Methods
    One hundred and four multiparous (2.35±1.39) early lactation (20 ± 0) dairy cows with average milk production of 47±7.8 kg/d were used from 20 to 80 days after calving in a randomized complete block design (n=26 per treatment). The experimental treatments were varied with ratios of roasted soybean seeds to roasted canola seeds in the diets (dry matter basis) as fallow: 1) 100:0, 2) 66:33, 3) 33:66, and 4) 0:100. The diets were formulated with forage to concentrate ratio at 60:40 (dry matter basis) and fed ad libitum TMR twice daily in the morning and afternoon during 8 weeks (2 weeks for adaptation and 6 weeks for sampling).
    Result
    the result of this experiment showed that milk and protein production quadartically affected by increasing the level of roasted canola seed in the diet in which the diets that consisted of either soybean or canola seeds were more productive than the mixture of two ingredients (P= 0.002). Also, production 3.5 % fat corrected milk and lactose tended to be affected in the same way. However, production of milk fat and percentage of milk components were not affected by the treatment. Body condition score of cows increased linearly with increasing the level of roasted canola seeds in the diet. The concentration of palmitic acid in milk fat linearly decreased while the concentration of oleic acid linearly increased with increasing the level of roasted canola seeds in the diet. The concentration of linoleic acid and linolenic acid in the milk fat of cows that fed with roasted canola seed was decreased especially in cows fed with canola seed as only oil seeds. Whereas, concentration of conjugated linoleic acid were not affected by the treatments.
    Conclusion
    it could be concluded that roasted soybean can be replaced by roasted canola seed in the diet of dairy cows but the milk production or milk fat composition varied with the ratio of soybean to canola seeds in the diets.
    Keywords: Oil seeds, Dairy cow, Fatty acids in milk fat
  • S.M.R. Hashemi *, M. Hashemi, M. Safdarian Pages 189-204
    Background And Objectives
    Herbage grasses are investigated as a new eatable resource for animal ration in proper production. Chicory is one of those plants that can improve animal product and can have positive effect on livestock health. Cicory secondary metabolite features such as indigestibility and selective interaction intestine microflora, is the cause of using that plant in livestock ration (Barry, 1998). The aim of this study is investigating the effect of different levels of chicory plant.
    Materials And Methods
    In this experiment, in a completely randomized design, effects of different levels of chicory plant hay on fattening performance and carcass characteristics of Torky ghashghaii lambs were studied. Treatments were included 0, 25, 50, 75 and 100 percentages of chicory that replaced with alfalfa in ration. Each ration contained 60% roughage and 40% concentrate. Thirty Torky ghashghaii male lambs were divided into five groups. Two weeks for adaptation period and three months for main period of experiments were considered. Daily gain, feed intake and feed conversion ratios during fattening period and carcass charachteristics was determined at the end of experiment. Carcass segmented on Iranian usual method (Farid, 1991). Final data were analyzed by GLM program and SAS software. Means compared by Donkan test.
    Results
    Means of final live body weight, feed intake and daily gains were significantly different between treatments (P
    Conclusion
    Using dry chicory hay caused reduction of daily feed intake, daily gain and final body weight. Although increase in lean weight percentage, leg weight percentage and hand weight percentage was observed but fat weight percentage decreased. Due to results of this study, use of 25 and 50 percentage of chicory plant hay could be recommended in ration of Torky Ghashghaee lambs.
    Keywords: Cichorium intybus, Carcass characteristics, Feedlot performance, Torky Ghashghaee lamb