فهرست مطالب

مجله پژوهش در آموزش علوم پزشکی
سال دهم شماره 3 (پاییز 1397)

  • تاریخ انتشار: 1397/10/01
  • تعداد عناوین: 8
|
  • فاطمه ابراهیم پور ، شهرزاد غیاثوندیان* ، یحیی قائدی صفحات 1-2
    ایده اجتماع پژوهشی ((Community of Inquiry ابتدا در آثار فیلسوف امریکایی Charles Sanders Peirce مطرح شد. به طور خاص Matthew Lipman در سال 1991 بر اهمیت اجتماع و جامعه در کسب سطوح بالای تفکر اشاره نمود و در برنامه آموزشی خود با عنوان فلسفه برای کودکان یا P4C(Philosophy for Children) از روش اجتماع پژوهشی در کلاس های درس خود برای فراگیران استفاده کرد (1). اجتماع پژوهشی یک روش آموزش است که یادگیری را به صورت یک فرایند گفت و گوی گروهی و دموکراتیک در نظر می گیرد و بر تفکر برای خویشتن و با دیگران تاکید دارد (2). از دیدگاه لیپمن اجتماع پژوهشی فراهم کننده بستری برای کسب تجربه های آموزشی است که با تقویت تفکر نقادانه می تواند تسهیل گر یادگیری بوده و با ایجاد یادگیری عمیق به دستیابی نتایج آموزشی کمک شایانی می کند (3).
    برای تشکیل اجتماع پژوهشی در کلاس درس الگوهای مختلفی از سوی صاحب نظران عرضه شده است که از لحاظ تعداد مراحل با یکدیگر متفاوت هستند اما همه الگوها به دنبال اهداف یکسانی اند. مراحل برگزاری اجتماع پژوهشی شامل تنظیم و چیدمان کلاس، پذیرش قواعد تعامل، ارایه محرکی برای ایجاد انگیزه، تهیه فهرستی از پرسش ها، انتخاب سوال و یا سوال هایی برای شروع بحث، ساده سازی بحث کلاسی، هدایت کردن بحث کلاسی، بازنگری در فرایندبحث و ارزشیابی است (2).
    گفتگو، فکر کردن و داستان از عناصر اصلی یادگیری به شیوه اجتماع پژوهشی مبتنی بر P4C است (4). در کلاس درس موضوعات درسی ترجیحا به شکل داستان هایی با مضامین فکری و تامل برانگیز عرضه می شود و فراگیران پرسش های اساسی مطرح می کنند و به فرضیه سازی می پردازند. سپس سایر فراگیران (اعضای اجتماع پژوهشی) فرضیه ها را نقد می کنند و در نهایت فرضیه ای که از بوته آزمایش یعنی نقد و بررسی اعضای اجتماع پژوهشی، سربلند بیرون می آیند دارای اعتبار خواهند بود و مبنای عمل قرار می گیرند (2).
    تفکر نقادانه قسمت مهمی از عملکرد پرستاران و دانشجویان پرستاری در محیط های بالینی است (5). از آن جایی که تقویت مهارت تفکر نقادانه منجر به ارایه مراقبت پرستاری موثر و ایمن می شود (6) ، امروزه برخورداری از تفکر نقادانه به یکی از صلاحیت های پرستاران برای کار در بالین تبدیل شده است. بنابراین آموزش تفکر نقادانه یک ضرورت آموزشی برای برنامه آموزش پرستاری است (5). در این راستا، اجتماع پژوهشی به شیوه P4C از این قابلیت آموزشی برخوردار است که به عنوان یک روش نوین در آموزش سطوح مختلف پرستاری جهت تقویت تفکر نقادانه مورد توجه قرار گیرد. مطالعات مختلفی به اثر بخشی اجتماع پژوهشی بر نتایج آموزشی از جمله خلاقیت، قضاوت اخلاقی و مهارت های استدلال در کودکان اشاره داشته اند (7). اما مزایای این روش محدود به کودکان نبوده و اخیرا نتایج مطالعه ای در ایران نشان داد اجرای 10 جلسه روش اجتماع پژوهشی به شیوه P4C باعث بهبود خلاقیت در دانشجویان پرستاری ترم اول شده است (1). بنابراین ورود این روش آموزش در پرستاری با پیامدهای مثبتی همراه خواهد بود که پیشنهاد می شود مورد توجه متصدیان امر آموزش پرستاری قرار گیرد.
    کلیدواژگان: اجتماع پژوهشی، تفکر نقادانه، پرستاری
  • نوشین عمویی* ، مهران فرج اللهی ، فروزان ضرابیان صفحات 3-12
    مقدمه
    متخصصان تعلیم و تربیت تمایل دارند که درگیری تحصیلی را مساوی با درگیرشدن فراگیران در تکالیفی مانند حل مسئله و فعالیت هایی بدانند که منجر به توسعه ی مهارت های سطوح بالای شناختی مانند ارزشیابی، ترکیب و تجزیه و تحلیل در طبقه بندی بلوم می شود. تحقیق حاضر با هدف بررسی نقش ادراک از مولفه های برنامه درسی در پیش بینی درگیری تحصیلی دانشجویان انجام شد.
    روش ها
    روش پژوهش حاضر توصیفی -تحلیلی است؛ جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دوره تحصیلات تکمیلی و دانشجویان سال سوم و چهارم دوره کارشناسی رشته تغذیه دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در سال تحصیلی 96-1395بود. حجم نمونه بر اساس جدول کرجسی و مورگان 170 نفر انتخاب و روش نمونه گیری به صورت طبقه ای نسبتی به طور تصادفی بود. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه های ادراک دانشجویان و راهبردهای انگیزشی برای یادگیری استفاده شد که با توجه به استاندارد بودن پرسشنامه ها روایی و پایایی آن ها مورد تایید قرار گرفت. داده ها پس از جمع آوری با استفاده از آزمون t مستقل و رگرسیون چندگانه هم زمان از طریق نرم افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج رگرسیون هم زمان نشان داد که متغیر ادراک از مولفه های برنامه درسی به صورت کلی می توانند 41/4 درصد تغییرات متغیر درگیری تحصیلی را تبیین کنند و از بین مولفه های برنامه درسی، دو مولفه روش تدریس (01/Beta=0/388،P< 0) و ارزشیابی (01/Beta=0/35،P< 0) می توانند متغیر ملاک (درگیری تحصیلی) را پیش بینی کنند و همچنین نتایج نشان داد که مولفه های هدف و محتوا به تنهایی قادر به پیش بینی درگیری تحصیلی نیستند.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج حاصله، ادراک از مولفه های برنامه درسی دانشجویان؛ قابلیت پیش بینی درگیری تحصیلی را داشت، بنابراین دست اندرکاران نظام آموزشی دانشگاه می توانند با اتخاد اهداف روشن، محتوای به روز و کارآمد، روش های تدریس فعال و ارزشیابی متنوع و مستمر، درگیری تحصیلی دانشجویان را ارتقاء دهند.
    کلیدواژگان: مولفه های برنامه درسی، درگیری تحصیلی، دانشجو
  • نیر سیدنظری، صادق ملکی آوارسین* ، جهانگیر یاری حاج عطالو صفحات 13-23
    مقدمه
    به دلیل پیچیدگی آموزش پزشکی و اهمیت آموزش در حیطه علوم پزشکی، توجه به فراهم نمودن بستری مناسب برای مقابله با این پیچیدگی و امکان توسعه مداخلات در امر آموزش مسئله ای ضروری است. اجتماعات کاری یکی از راهکارهای توسعه مداخلات بجا و مناسب جهت آموزش کارآموزی پزشکی به صورت موثرتر است که می تواند به اعضای هیات علمی و دانشجویان در مقابله با پیچیدگی های آموزش پزشکی کمک کند. پژوهش حاضر با هدف شناسایی و رتبه بندی مولفه های اجتماعات کاری در دانشگاه علوم پزشکی تبریز انجام گرفت.
    ر وش ها: روش پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و از نظر گردآوری داده ها، توصیفی - پیمایشی بود. جامعه آماری شامل اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تبریز در سال 1396 به تعداد 802 نفر بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 210 نفر از بین روسا و مدیران دانشکده ها و مراکز تحقیقاتی، مدیران گروه های آموزشی، مدیران پژوهشی، معاونین آموزشی و پژوهشی، اعضای گروه های پژوهشی که رتبه علمی استاد، دانشیار و استادیاری که سابقه شرکت در دو یا بیش از دو کارگاه آموزشی داشتند به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری، پرسشنامه محقق ساخته 35 گویه ای بود که نسبت روایی محتوایی 0/78، شاخص روایی محتوایی 0/92، پایایی ابزار 0/89 و ضریب همبستگی درون رده ای 0/92 بدست آمد. داده ها در دو سطح توصیفی و استنباطی (تحلیل عاملی اکتشافی و آزمون فریدمن) به کمک نرم افزارهای SPSS، Excel و Mont Carlo PCA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    براساس تحلیل عاملی اکتشافی، شش مولفه اجتماعات کاری مشتمل بر رهبری مشارکتی؛ اهداف؛ ساختار رسمی و غیررسمی؛ مرز و اندازه؛ و تعاملات جمعی شناسایی شد. نتایج آزمون فریدمن نیز نشان داد رهبری مشارکتی با میانگین 4/60 مهم ترین مولفه اجتماعات کاری می باشد. مولفه های اهداف (3/86) ، ساختار غیررسمی (3/21) و مرز و اندازه (3/12) در رتبه های بعدی قرار گرفتند. مولفه های تعاملات جمعی و ساختار رسمی (3/10) نیز کم اهمیت ترین مولفه ها بودند.
    نتیجه گیری
    براساس نتایج پژوهش، مولفه های مهم اجتماعات کاری به منظور اشتراک دانش و تجربیات بین اعضاء مشتمل بر رهبری مشارکتی، اهداف و ساختار غیررسمی شناسایی گردید. در این پژوهش مشخص شد با توجه به رویکرد شکل گیری، سبک های مدیریت، نوع مشارکت اعضاء، و نوع و نحوه حضور اعضاء در اجتماعات، می توان نوع ساختار این اجتماعات را تعیین نمود. همچنین جنبه رسمی ساختار اجتماعات کاری نیز اهمیت کم تری نسبت به جنبه غیر رسمی داشت.
    کلیدواژگان: اجتماع مشارکتی، آموزش پزشکی، مدیریت دانش، یادگیری جمعی
  • میترا صفری* ، بهروز یزدان پناه ، فاطمه محمودی ، ناهید یعقوبیان صفحات 24-34
    مقدمه
    روش تدریس نقش ب سزایی در کارآیی نظام آموزشی دارد. این پژوهش با هدف مقایسه میزان یادگیری درس بیماری های زنان و ناباروری با آموزش به روش سخنرانی و آموزش همتایان و بررسی دیدگاه دانشجویان در رابطه با این دو روش اجرا شد.
    روش ها
    در این مطالعه نیمه تجربی جامعه پژوهش دانشجویان ترم پنجم کارشناسی پیوسته مامایی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج بود که در نیم سال اول 96-95 درس بیماری های زنان و ناباروری را انتخاب کرده بودند (22 نفر). آموزشی نیمی از عناوین و محتویات آموزشی درس 3 واحدی بیماری های زنان و ناباروری به روش سخنرانی توسط استاد و نیمه دیگر با روش همتایان تدریس شد. دانشجویان به 6 گروه تقسیم و هر گروه به صورت مشارکتی عهده دار تدریس یک موضوع شدند. بعد از پایان روش سخنرانی امتحان میان ترم، بعد از روش آموزش همتایان امتحان پایان ترم و بعد از پایان هر جلسه تدریس در هردو روش پس آزمون نیز از دانشجویان به عمل آمد. دیدگاه دانشجویان بعد از پایان اجرای دو روش تدریس به وسیله پرسشنامه سنجیده شد. تجزیه تحلیل داده ها با نرم افزار آماری SPSS ویرایش 22، آمار توصیفی و تست تی زوجی انجام شد.
    یافته ها
    میانگین نمره امتحان میان ترم دانشجویان 4/68 ±29/67 و میانگین نمره امتحان پایان ترم 5/40±31/03، بدون تفاوت معنی دار آماری بود (14/ 0 =p). میانگین نمره پس آزمون ها در روش سخنرانی 1/61±6/2 و در روش همتایان 1/31±7/71 با تفاوت معنی دار آماری بود (002/ 0=p). از دیدگاه بیشتر دانشجویان در حیطه ایجاد علاقه مندی و تشویق به مشارکت در یادگیری و حیطه مناسب بودن روش تدریس و تداوم استفاده از آن برتری با روش همتایان، در حیط رعایت اصول و مقررات تدریس و یادگیری برتری با روش سخنرانی و در حیطه آزمون و ارزشیابی از مطالب درسی تفاوتی بین دو روش وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    با توجه به عدم تفاوت قابل توجه میزان یادگیری در امتحان پایان دوره دو روش و دیدگاه بیشتر دانشجویان درباره برتری روش آموزش همتایان، استفاده از آن به عنوان یک روش تکمیلی تدریس دروس نظری در کنار روش سخنرانی جهت افزایش انگیزه و یادگیری دانشجویان پیشنهاد می شود.
    کلیدواژگان: آموزش همتایان، سخنرانی، دانشجویان مامایی
  • مهدی محمدی* ، رضا نوروزی کوهدشت ، رحمت الله مرزوقی، جعفر ترک زاده، قاسم سلیمی صفحات 35-46
    مقدمه
    دانشگاه های علوم پزشکی، سکان دار عرصه آموزش و ارتقاء سلامت جامعه می باشند که برای تحقق آن، نیازمند اعضای هیات علمی مستعد هستند. لذا این مطالعه با هدف ارزشیابی فرآیند مدیریت استعداد اعضای هیات علمی انجام شد.
    روش ها
    این مطالعه ترکیبی و از نظر نوع، هم زمان است. در بخش کمی، با روش توصیفی- پیمایشی از طریق فرمول کوکران و با روش نمونه گیری تصادفی- طبقه ای 124 نفر از اعضای هیئت علمی به عنوان نمونه در سال 97-1396 انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه مدیریت استعداد آنبوماثی و چیترا استفاده گردید. روایی و پایایی آن از طریق روش تحلیل عاملی تاییدی و آلفای کرونباخ مورد تایید قرار گرفت. داده ها از طریق آزمون t تک نمونه ای، تحلیل واریانس ترکیبی با استفاده از نرم افزارهای آماری SPSS و AMOS تجزیه و تحلیل شدند. در بخش کیفی، تجارب اعضای هیات علمی با روش پدیدارشناسانه، نمونه گیری آشیانه ای هدفمند و معیار اشباع نظری بررسی و ابزار گردآوری، مصاحبه نیمه ساختارمند بود که از طریق روش های اعتبار پذیری و اعتماد پذیری با تکنیک همسوسازی داده ها تایید و برای تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون (کدگذاری باز، مضامین پایه، سازمان دهنده و فراگیر) استفاده گردید.
    یافته ها
    در بخش کمی میزان رضایت اعضای هیات علمی از ابعاد دانش سازمانی (0/44± 2/91) ، محیط کار (0/39±2/59) و روش های مدیریت منابع انسانی (0/47± 2/97) پایین تر از حد میانگین ارزیابی شد. در یافته های بخش کیفی، مضمون پایه در 3 طبقه مضامین سازمان دهنده (دانش سازمانی، محیط کار و روش های مدیریت منابع انسانی) حول محور مضمون فراگیر کیفیت فرآیند مدیریت استعداد قرار گرفت و بر این اساس، اعتبار دهی به نتایج کمی با استفاده از نتایج کیفی انجام پذیرفت. همچنین نتایج نشان داد که تجربه اعضای هیات علمی، تایید کننده همه زیر فرآیندهای بخش کمی نمی باشند.
    نتیجه گیری
    با رسیدگی به وضعیت ابعاد دانش سازمانی، محیط کاری و روش های مدیریت منابع انسانی، کیفیت فرآیند مدیریت استعداد اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی لرستان بهبود می یابد.
    کلیدواژگان: مدیریت استعداد، دانش سازمانی، محیط کاری، مدیریت منابع انسانی
  • عزتاللهقدم پور* ، لیلا حیدریانی ، مهدی برزگر بفرویی ، منصور دهقان منشادی صفحات 47-57
    مقدمه
    بهزیستی تحصیلی از جمله عوامل بسیار مهمی است که بر نتایج تحصیلی تاثیر بسزایی دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش امید تحصیلی و حمایت عاطفی ادراک شده در پیش بینی بهزیستی تحصیلی دانشجویان علوم پزشکی انجام گرفت.
    روش ها
    پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع همبستگی بر روی کلیه دانشجویان مشغول به تحصیل دانشگاه علوم پزشکی یزد به تعداد 5363 نفر در سال تحصیلی 97-1396 بود. حجم نمونه براساس جدول مورگان 352 نفر (47/4درصد دختر و 53/6 درصد پسر) و به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ایانتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه های استاندارد امید تحصیلی خرمایی و کمری، حمایت عاطفی ادراک شده عالی پوربیرگانی، بهزیستی تحصیلی پیترینن بود. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام به گام و آزمون t گروه های مستقل با استفاده از نرم افزارSPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که بین متغیرهای امید تحصیلی و حمایت عاطفی ادراک شده با بهزیستی تحصیلی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد (0/05>p). از طرفی، متغیر حمایت عاطفی ادراک شده 18 درصد، امید به کسب فرصت ها 23 درصد، امید به سودمندی دانشگاه 27 درصد و امید به کسب شایستگی 30 درصد واریانس بهزیستی تحصیلی را پیش بینی نمودند. از سویی دیگر نتایج t گروه های مستقل نشان داد که بین حمایت عاطفی ادراک شده دانشجویان دختر و پسر تفاوت معنی داری وجود دارد به طوری که دانشجویان دختر از حمایت ادراکی بالاتری نسبت به دانشجویان پسر برخوردار بودند (0/01>p).
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج مطالعه حاضر می توان گفت که امید تحصیلی و حمایت عاطفی ادراک شده نقش معنی داری در پیش بینی بهزیستی تحصیلی دارند. بنابراین، پیشنهاد می شود با برطرف نمودن نیازهای بنیادین دانشجویان از طریق خانواده ها و جامعه می توان زمینه های بهزیستی تحصیلی دانشجویان را فراهم آورد.
    کلیدواژگان: امید تحصیلی، حمایت عاطفی، بهزیستی تحصیلی، دانشجویان
  • حسنعلی ویسکرمی* ، لیلا امیریان ، سجاد خدایی صفحات 58-66
    مقدمه
    توجه به تفکر انتقادی یک از اهداف آموزش عالی و مولفه های کلیدی بهداشت روانی در دانشجویان است. لذا این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر تحمل ابهام و شادکامی دانشجویان انجام اجرا شد.
    روش ها
    این پژوهش به روش نیمه تجربی و به صورت طرح آزمایش پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. نمونه پژوهش40 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی لرستان در سال تحصیلی 96-95 بودند که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین گردیدند. قبل و بعد از اجرای آموزش تفکر انتقادی برای سنجش بازده های عاطفی تحمل ابهام و شادکامی از پرسشنامه های شادکامی آکسفورد آراجایل و همکاران و تحمل ابهام مک کین و دیوی دال که هر دو دارای شاخص های قابل قبول روایی و پایایی بودند، استفاده شد. آموزش تفکر انتقادی برای گروه آزمایش به طور جداگانه، 10 جلسه 90 دقیقه ای اجرا و از دو گروه پس آزمون به عمل آمد و در این مدت برای گروه کنترل هیچ آموزشی اعمال نشد. در نهایت اطلاعات بدست آمده از پیش آزمون و پس آزمون نمرات مربوط به گروه مداخله و گروه کنترل از طریق نرم افزارspss و با استفاده از تحلیل کوواریانس استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که ضریب همبستگی بین شادکامی و تحمل ابهام 0/119 است. همچنین بین میانگین نمرات شادکامی (45/02) و تحمل ابهام (45/06) در گروه کنترل و در میانگین نمرات شادکامی (47/6) و تحمل ابهام (46/6) در گروه آزمایش تفاوت معنی داری مشاهده نشد. یافته ها بیانگر آن بود که بین میانگین نمرات پس آزمون شادکامی (39/06) و تحمل ابهام (38/06) در گروه کنترل و میانگین نمرات پس آزمون شادکامی (62/7) و تحمل ابهام (62/87) در گروه آزمایش تفاوت معنی دار وجود دارد (46/96=p<0/001, F). نتایج نشان داد که آموزش تفکر انتقادی باعث افزایش تحمل ابهام و شادکامی در دانشجویان می شود.
    نتیجه گیری
    با توجه به این که بکارگیری آموزش تفکر انتقادی بر شادکامی و تحمل ابهام تاثیر مثبت دارد و موجب افزایش شادکامی و تحمل ابهام دانشجویان می گردد، برگزاری دوره ایی در این زمینه در مراکز آموزش عالی توصیه می شود.
    کلیدواژگان: تفکر انتقادی، شادکامی، تحمل ابهام، دانشجویان، علوم پزشکی
  • شهرزاد سراوانی ، حسن میرزاحسینی* ، مجید ضرغام حاجبی صفحات 67-77
    مقدمه
    طراحی آموزشی انگیزشی کلر یک الگوی کاربردی برای طراحی آموزش است که در آن برای بهبود یادگیری در فراگیران به ایجاد و تقویت انگیزش در آنان تاکید بسیار شده است. لذا بررسی روابط این الگو با ویژگی های جمعیت شناختی در کاربردی تر کردن برنامه های آموزشی که از اهداف دانشگاه های نسل سوم است، هدف این مطالعه می باشد.
    روش ها
    مطالعه ی حاضر توصیفی- تحلیلی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان شاغل به تحصیل پزشکی مقطع علوم پایه دانشگاه علوم پزشکی ایران در سال تحصیلی 96-97 بودند که تعداد 401 نفر از آن ها به عنوان نمونه پژوهش به صورت تصادفی طبقه ای خوشه ایانتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه انگیزش کلر و فرم اطلاعات جمعیت شناختی استفاده شد. روایی پرسشنامه انگیزش کلر با استفاده از روایی محتوایی و پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ 0/83 تایید شد. داده ها با نرم افزار SPSS و با روش های آمار توصیفی (جداول توزیع فراوانی) و استنباطی (آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون t مستقل) تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که در هر یک از ویژگی های جمعیت شناختی دانشجویان با جنسیت زن (58/6 درصد) ، مجرد (97/3 درصد) ، دارای پدران با تحصیلات فوق لیسانس و بالاتر (48/8 درصد) ، دارای مادران شاغل (53/2 درصد) با تحصیلات کاردانی و کارشناسی (38/3 درصد) که از لحاظ محل سکونت، ساکن شهرهایی غیرتهران (53/5 درصد) بودند، بیشترین افراد تحت مطالعه را تشکیل دادند. میانگین نمره مولفه رضایت 3/444 ±20/87 انگیزش در کل دانشجویان تحت مطالعه از سایر مولفه های انگیزش بیشتر بود. با این وجود آزمون تحلیل واریانس یک راهه نشان داد که بین هیچ کدام از مولفه های انگیزش خصوصا مولفه رضایت با ویژگی های جمعیت شناختی جنسیت (2/987=F و 0/118=P) ، وضعیت محل سکونت (2/049=F و 0/591=P) ، تحصیلات پدر (0/762=F و 0/467=P) ، تحصیلات مادر (1/153=F و 0/317=P) ، وضعیت اقتصادی (3/050=F و 0/144=P) و وضعیت شغلی مادر (2/795=F و 0/063=P) ارتباط معنی داری وجود ندارد.
    نتیجه گیری
    عوامل جمعیت شناختی بررسی شده در این مطالعه به صورت مستقیم بر فرایندهای انگیزشی و آموزشی دانشجویان پزشکی ارتباط نداشت. بنابراین مسئولان و برنامه ریزان آموزشی می توانند در طراحی های آموزشی خود فاکتورهای دیگری از قبیل ویژگی های شخصیتی، خودکارآمدی و باورهای مثبت دانشجویان را به منظور افزایش کارآیی طراحی های آموزشی در شکوفا شدن ظرفیت ها و پتانسیل های دانشجویان پزشکی مدنظر قرار دهند.
    کلیدواژگان: طراحی آموزشی، انگیزه تحصیلی، ویژگی های جمعیت شناختی، دانشجویان پزشکی
|
  • F Ebrahimpour , Sh Ghiyasvandian*, Y Ghaedy Pages 1-2
  • N Amouei*, M Farajollahi , F Zarabian Pages 3-12
    Introduction
    Education experts tend to recognize the academic engagement as involving students in assignments such as problem solving and activities that lead to the development of high-level cognitive skills such as evaluation, composition, and analysis in the classification of Bloom.
    Methods
    This is a descriptive and analytic study. The statistical population includes all graduate students and third and fourth year undergraduate students of nutrition affiliated to Shahid Beheshti University of Medical Sciences that 170  students were selected randomly through stratified sampling method based on kerchessy and Morgan table as sample size.
    For collecting data, students' perception questionnaire and the Motivational Strategies Questionnaire for the Study were used. Data were  analyzed by using independent t-test and multiple regression simulations through SPSS software
    Results
    The results of regression analysis showed that the variables of perception of the curriculum components in general could explain 41.4% of the variables of academic engagement. Among the components of the curriculum, two components of teaching method (p <0.01, r = 0.388) and evaluation (p <0.01, Beta = 0.35) can predict the criterion variable (educational conflict) also, the target components and content cannot predict academic engagement alone.
    Conclusion
    Considering that the perception of the curriculum components of the students can predict academic engagement, so, educational systems by adopting clear goals, up-to-date and efficient content, Active teaching methods, diverse and continuous evaluation can promote academic engagement.
    Keywords: Perceptions of Curriculum, Academic Engagement, Students
  • N Seyednazari , S Maleki, Avarsin*, J Yari, Haj Atalou Pages 13-23
    Introduction
    Due to the complexity of medical education and the importance of teaching in the field of medical sciences, it's necessary providing an appropriate context to prevail over this complexity and to develop interventions in educational issues. Communities of Practice (CoPs) are one of the strategies for developing appropriate interventions for medical training, which can help faculty members and students to prevail over complexities of medical education. So this research aimed to Identify and Rank Components of CoPs in Tabriz University of Medical Sciences.
    Methods
    It was applied in terms of objective and descriptive-survey in terms of methodology. The population consisted of 802 faculty members of Tabriz University of Medical Sciences and the sample size was 210 people using a purposive sampling method among Dean of faculties, education and research managers, vice-chancellors of education and research and faculty members with academic ranking of (professor, associate professor, assistant professor) who participated in two or more workshops. The instrument was a researcher made questionnaire consisting of 35 items that its validity and reliability was conformed (CVR=0/78, CVI=0.92,a= 0.89, ICC=0.92). Data were analyzed by Exploratory Factor Analysis and Friedman test using SPSS,  Excel and Mont Carlo PCA.
    Results
    Based on expletory factor analysis six components including participatory leadership; aims; formal and informal structure; boundary and size; and interactions were conformed. Results of Components ranking showed that participatory leadership was the most important component (mean rank=4.60). Aims (mean rank=3.86), informal structure (mean rank=3.21), boundary and size (mean rank=3.12) were located in subsequent rank. Interactions and formal structure were less important components (mean rank=3.10).
    Conclusion
    Based on the results, important components of CoPs including participatory leadership, aims and informal structure were identified to share knowledge and experiences among members. In this research, it was determined that the structure of these communities can be determined according to the formation approach, management styles, the type of participation of members, and the type and manner in which members are present in communities. The formal aspect of the structure of communities was also less important than the informal aspect.
    Keywords: Community Participation, Health Education, Knowledge Management, Association Learning
  • M Safari*, B Yazdanpah , F Mahmoudi , N Yaghobean Pages 24-34
    Introduction
    Teaching plays an effective role in efficiency of the educational system. The present study aimed to compare the rate of learning the lesson of gynecology and infertility among midwifery students by lecture and peer teaching methods and study students' viewpoints in this regards.
    Methods
    this is a Quasi-experimental study. Population research was the undergraduate midwifery students of 5th   semester in Yasuj university of medical sciences that 22 individuals selected lesson of gynecology and infertility indicated as sample. Half of the titles and contents of the lesson were taught by faculty members through lecture method and second half was taught by peers. The students were divided into 6 groups and each group participated in teaching a subject. At the end of the lecture, mid-term exam was performed also final exam after the peers teaching. The post-test was done at the end of each teaching session in both methods. The students' viewpoints were measured by a questionnaire at the end of both teaching methods. Data were analyzed using descriptive statistics and Paired t-test through SPSS.
    Results
    The mean score of the mid -term exam was 29.67 ± 4.68 and the mean of the final exam score was 31.3 ± 5.40, without any significant difference (p = 0.14). The mean score of the lecture post-test was (6.6 ± 1.61) and the peer teaching post-test was (7.71 ± 1.31), with a significant difference (p = 0.002). Most students in the area of interest and participation in learning and the appropriate method of teaching selected peer- teaching and the area the principles of teaching lecture method selected  lecture method and  in the area of  evaluating  the content of the course, both methods were almost identical.
    Conclusion
    According to research findings, the use of student-centered methods, such as peers teaching, is suggested as a complementary method of teaching theoretical courses along with lecture methods to increase students' motivation.
    Keywords: peer teaching, lecture, midwifery student
  • M Mohammadi*, R Norouzi, kouhdasht , R Marzoughi , J Torkzadeh , Gh Salimi Pages 35-46
    Introduction
    medical universities are responsible of education and community health promotion and faculty members play an important role to achieve this goal. So, this research has been done with the aim of evaluating talent management process of faculty members.
    Methods
    This is simultaneous and mixed method research. In quantitative section descriptive – survey method was used and 124 faculty members of Lorestan university of medical sciences selected as sample through cochran formula using stratified-random sampling method in 2017-2018.for gathering data Anbumathi &Chitra questionnaire was used. Validity and reliability was confirmed through factor analysis method and cronbach’s alpha. Collected data were analyzed by one-sample T test, mixed variance analysis using SPSS and AMOS. In qualitative section, faculty members’ experiences were studied by phenomenology method, purposive sampling and theoretical saturation, instrument for collecting data was semi- structured interview which confirmed through trustworthiness, credibility and fitting strategy, data analyzed by content analysis(open coding, basic content, organized and general).
    Results
    In quantitative section, faculty members’ satisfaction of dimensions of knowledge organization (2.91±0.44), work environment (2.59±0.39) and methods of human resource management (2.97±0.47) was evaluated lower than mean. In qualitative section, basic content in 3 categories of organized contents (knowledge organization, work environment, methods of human resource management) was around general content of quality of talent management process, so quantitative results confirmed by qualitative results.Also, results show that all sub process of quantitative section was not confirmed by faculty members’ experiences.
    Conclusion
    considering the dimensions of knowledge organization, work environment and methods of human resource management, improve quality of talent management process of faculty members in Lorestan university of medical sciences.
    Keywords: Talent management, knowledge organization, work environment, human resource management
  • E Ghadampour*, L Heidaryani , M Barzegar, Bafroui , M Dehghan, Menshadi Pages 47-57
    Introduction
    Educational well-being is one of the most important factors affecting educational outcomes. The purpose of this study was to investigate the role of academic hope and perceived emotional support in predicting the academic well-being of medical students..
    Methods
    This is a descriptive-analytic study of correlation type. Statistical population included all students of Yazd University of Medical Sciences (n=5363) during the academic year of 2017-2018. The sample size was 352 (47.4% female and 53.6% male) according to Morgan table and they were selected by cluster random sampling. The instruments used included the standard questionnaire for the education of Khormaei and Kamari, the perceived emotional support of Pourbirgani and colleagues, the well-being of Peitrin et al. Data were analyzed using Pearson correlation coefficient, multiple regression analysis, and independent t-test through SPSS.
    Results
    The findings showed that there was a positive and significant relationship between the variables of academic hope and perceived emotional support with educational well-being (p<0.05). On the other hand, the perceived emotional support variables (%18) hopefulness opportunities (%23), hope for the university's benefit (%27) and the hope of earning (%30) predicted variance of educational well-being respectively. In this regards, the results of independent groups showed that there was a significant difference between perceived emotional support of male and female students, so that the difference was in favor of girls (p<0.001).
    Conclusion
    According to the results of this study, academic hope and perceived emotional support play a significant role in the prediction of educational well-being So, It is suggested by addressing the fundamental needs of students through families and the community, the educational well-being of the students could be provided.
    Keywords: Academic Hope, Emotional Support, Academic Welfare, Students
  • H Veiskarami*, L Amirian , S Khodaei Pages 58-66
    Introduction
    critical thinking is one of the objectives of higher education and as key components of mental health in students. Therefore, this study aimed to evaluate the effectiveness of teaching critical thinking on tolerance of ambiguity and happiness in students.
    Methods
    This is a semi-experimental study based on pre-test and post-test with control group. The statistical population was students of Lorestan University of Medical Sciences. The research sample consisted of 40 students in the academic year of 95-96 who were selected by sampling method and were randomly assigned to experimental and control groups. Before and after the implementation of Critical Thinking training, Oxford Awardley et al. (Happiness) and Tolerance of ambiguity questionnaire (Mccaine and Davy Dahl's Tolerance of ambiguity) were used to measure the emotional efficiency of tolerance of ambiguity and happiness both of them have acceptable validity and reliability. Critical thinking training for the experimental group was performed separately, 10 sessions of 90 minutes, at the end two groups had post-test. During this period, no training was performed for the control group. Finally, the data obtained from the pre-test and post-test scores of the intervention group and the control group analyzed using covariance analysis through SPSS.
    Results
    Based on results, correlation coefficient of happiness and tolerance of ambiguity was (0.119). The mean scores of students in happiness and tolerance of ambiguity were not significantly different in both the experimental and control groups, but the mean scores of     post-test in control group about happiness was (39.06) and tolerance of ambiguity was (38.06) and the mean scores of post tests in experimental group about happiness was (62.7) and tolerance of ambiguity was (62.87) that showed a significant difference. (F=46/96, P<0/001). The results of this study showed that teaching critical thinking increased the tolerance of ambiguity and happiness in students.
    Conclusion
    Considering that the use of critical thinking teaching has a positive effect on happiness and tolerance of ambiguity and it increases the happiness and tolerance of students' ambiguity, it is recommended to hold courses in this field in higher education centers.
    Keywords: Critical Thinking, Happiness, Tolerance of ambiguity, Students, Medical Sciences
  • Sh Saravani , H Mirzahosseini*, M Zargham Hajebi Pages 67-77
    Introduction
    Keller's motivational educational design is an applied model for designing instruction that has emphasized on creating and reinforcing motivation in learners to improve learning. Therefore, the aim of this research is to study the relationship between this model and demographic characteristics in applying educational programs that are the goals of third-generation universities.
    Methods
    This is  a descriptive-analytic correlation type study. The statistical population consisted of all undergraduate students studying in the basic sciences of Iran University of Medical Sciences in the academic year of 96-97 so that 401 of them were selected through random hierarchical cluster sampling method. To collect data, Keller Motivation Questionnaire and Demographic Information Form were used. Validity and reliability of Keller motivation questionnaire was confirmed by content validity and Cronbach's alpha ( 0.83) respectively.
    Data were analyzed using descriptive (Frequency distribution tables) and inferential (One Way ANOVA and T- Test) statistics methods by SPSS.
    Results
    The results showed that in each of the demographic characteristics of students with gender Female (58.6%), single (97.3%), fathers with higher education (48.8%) and employed mothers (53.2%) with undergraduate and postgraduate education (38.3%) who were residents of non-Tehran cities (53.5%), were the most studied subjects and the Mean (standard deviation) Score of satisfaction component (20.87± 3.444) of Keller motivation in the whole of the study population was higher than other components .However ,ANOVA showed that there was no significant correlation between any of the components of motivation, especially the satisfaction component with the demographic characteristics of gender (F=2.987, P=0.118), location status (F=2.049, P=0.591), father's education (F=0.762, P=0.467), mother's education (F=1.153, P=0.317), economic status (F=3.050, P=0.144), and mother's job status (F=2.795, P=0.063).
    Conclusion
    The demographic factors studied in this study did not directly affect the motivational and educational processes of medical students. Therefore, officials and educational planners can consider other factors such as personality traits, self-efficacy and students’ positive beliefs in enhancing the effectiveness of educational design in flourishing of the capacities and potential of medical students.
    Keywords: educational design, academic Motivation, Educational Status, Demography, Students, Medical