فهرست مطالب

پژوهش های تفسیر تطبیقی - پیاپی 6 (پاییز و زمستان 1396)

مجله پژوهش های تفسیر تطبیقی
پیاپی 6 (پاییز و زمستان 1396)

  • تاریخ انتشار: 1396/12/22
  • تعداد عناوین: 11
|
  • علمی و پژوهشی
  • عزت الله مولایی نیا، نرگس قاسمی * صفحات 1-20
    آیات مشتمل بر اراده و مشیت الهی به سبب تفاوت ظاهری، دست مایه اختلافات کلامی شده است. مفسران اشعری این آیات را اثباتگر جبر دانسته اند. در مقابل، مفسران امامیه گستردگی اراده و مشیت الهی را نافی اختیار نمی دانند. آیت الله معرفت نیز در آثار خویش به بررسی این آیات پرداخته است. ایشان واژه «مشیت» را در قرآن اصطلاحی خاص و برخاسته از حکمت دانسته و بر مبنای همین دیدگاه بسیاری از آیات مشیت و اراده الهی را تفسیر نموده است. آلوسی، مفسر اشعری مسلک، نیز در بسیاری از آیات مربوط به مشیت از حکمت الهی و اختیار انسان سخن گفته است. این مقاله، جستاری تطبیقی میان دیدگاه ایشان با توجه به آثارشان و دیدگاه آلوسی برای دست یابی به نقاط تطابق و تفارق نگرش و رویکرد این دو مفسر پیرامون این آیات است و در ابعاد زبان شناسی، کلامی و روش تفسیری به تطبیق آراء تفسیری دو مفسر و نقد دیدگاه های آلوسی پرداخته است.
    تازه های تحقیق
    نتایجبا توجه به آنچه بیان شد، می توان در یک جمع بندی اجمالی به نتایج ذیل دست یافت:1. برخی عبارات در تفسیر هر دو مفسر در نگاه ابتدایی موهم تشابه دیدگاه این دو مفسر است. هر دو، مشیت را در کنار حکمت آورده و از اختیار انسان سخن می گویند؛ اما نگاهی دقیق تر به دیدگاه دو مفسر روشنگر تمایز مبنایی این تشابه ظاهری است؛ زیرا از منظر آلوسی حکمت الهی تابع استعداد انسان و اختیار او نیز در دایره استعدادش است و استعداد امری خدادادی و خارج از اختیار انسان است و این عقیده، نتیجه ای جز جبر ندارد.
    2. خاستگاه اصلی تفاوت آراء تفسیری آیت الله معرفت و آلوسی به مبانی کلامی ایشان در زمینه شمول اراده الهی بر می گردد که بر اساس آن آلوسی با دفاع از عمومیت مشیت الهی، هدایت و ضلالت هر انسانی را به خواست خدا می داند؛ اما آیت الله معرفت در عین دفاع از شمول مشیت الهی، ذات حق را از انتساب قبائح منزه می داند و سرنوشت هر کس را در گرو عملکرد و خواست خود او بر می شمارد.
    3.گاهی تفاوت روش دو مفسر در تفسیر آیه و میزان بهره گیری او از قرائن قرآنی و روایی و توجه یا عدم توجه او به پیوستگی صدوری و سیاق واحد در تفسیر آیه، زمینه ساز بروز تفسیری متفاوت از سوی دو مفسر شده است. به نظر می رسد، آیت الله معرفت با توجه به اعتقاد به متشابه بودن آیات مشیت و رویکرد نقلی خویش تاکید بیش تر و بهره گیری بهتری از این قرائن، در تفسیر آیات در زمینه اراده و مشیت داشته است.
    کلیدواژگان: اراده و مشیت الهی، هدایت و ضلالت، آیت الله معرفت، آلوسی، حکمت الهی، تفسیر روح المعانی
  • سید رضا مودب، کاظم رحمان ستایش، نگین علیزاده * صفحات 9-24
    تحقیق حاضر در مقایسه و تحلیل آراء تفسیری آیت الله معرفت و ابن عاشور، ذیل آیه امامت (بقره/124)، است. «امام» در نظر معرفت، پیشوای معصوم و واجب الاطاعه در امور دینی و دنیوی و والاتر از رسول و نبی است؛ ولی در نظر ابن عاشور، رسول و مجاز به انجام ارتکاب گناهان صغیره است. به نظر می رسد، حضرت ابراهیم(ع) قبل از ابتلائاتش رسول بوده است و مقام امامت ایشان، جدای از مقام رسالت اوست؛ زیرا «رسول» طبق روایات کسی است که ملائکه در بیداری بر وی نازل می شوند و با او سخن می گویند و لذا نزول ملائکه بر ابراهیم(ع) و بشارت به فرزنددار شدنش در بیداری نشانه رسالت او قبل از ابتلائاتش است؛ علاوه بر آن حمل واژه ««مام» بر معنای رسول، خلاف ظاهر آیه و بدون قرائن معتبر عقلی و نقلی است و تفسیر به رای به شمار می آید. اطلاق واژه «الظالمین» را نمی توان بدون قرینه معتبر به گناهان کبیره و شرک محدود نمود و گناهان صغیره را از آن خارج کرد؛ بر این اساس، مراد آیه، عصمت از هرگونه ظلم و گناه است. از نظر عقلی نیز اعتقاد به جواز انجام گناهان صغیره برای امام یا رسول موجب سلب اعتماد مردم از آنان و نقض غرض بعثت رسل است.
    تازه های تحقیق
    نتایجآیت الله معرفت مراد از امام را پیشوای معصوم واجب الاطاعه در امور دینی و دنیوی می داند که مقامی فراتر از رسالت و نبوت دارد؛ ولی ابن عاشور مراد از این واژه را رسول می داند و بر این باور است که رسول، مجاز به انجام گناهان صغیره است.
    حمل واژه «امام» بر معنایی خلاف ظاهر آن، یعنی رسول، بدون دلائل معتبر و موجه عقلی و نقلی مردود و از مصادیق تفسیر به رای است. علاوه بر آن اطلاق واژه «الظالمین» نشان دهنده در بر داشتن همه معانی ظلم یعنی شرک، گناهان کبیره و گناهان صغیره است و نمی توان آن را به گناهان کبیره و شرک منحصر کرد و گناهان صغیره را از اطلاق آن خارج ساخت؛ بر این اساس، مراد آیه، عصمت از هرگونه ظلم و گناه است؛ به علاوه از نظر عقلی نیز اعتقاد به جواز گناهان صغیره برای امام یا رسول موجب سلب اعتماد مردم از آنان می شود و غرض بعثت رسل را نقض می کند که در نزد متکلمین شیعه و جمعی از متکلمین اهل سنت، مردود دانسته می شود؛ بنابراین می توان گفت، مقام امامت حضرت ابراهیم(ع) مقامی والاتر از رسالت ایشان است و مراد از آن، پیشوای معصوم واجب الاطاعه در امور دینی و دنیوی است.
    کلیدواژگان: آیه 124 بقره، امامت، عصمت، ظالمین، آیت معرفت، ابن عاشور
  • فتح الله نجار زادگان، روح الله شهیدی، سیده راضیه توسل* صفحات 25-50
    واژه «اولی الامر» تنها در دو آیه 59 و 83 سوره نساء به کار رفته و از نظر اصطلاح شناسی مورد نزاع فریقین است. بسیاری از بزرگان شیعه مصداق این تعبیر را در آیه 59 تنها بر معصومین(ع) حمل کرده اند و با تکیه بر سیاق و روایاتی متعدد عصمت «اولی الامر» را ضروری پنداشته اند. تعیین مصداق این اصطلاح در آیه 83، شیعیان را به دو دسته تقسیم کرده است: گروهی با ادله درون متنی و استناد به روایات، لزوم عصمت را استنباط کرده و اهل بیت(ع) را مصداق متعین دانسته اند و برخی دیگر با برداشتی متفاوت از سیاق، به چنین انحصاری قائل نبوده و با ذکر روایاتی بر جواز اشتمال این تعبیر بر دیگران حکم رانده اند که به نظر می رسد به صواب نزدیکتر است. اکثر محققان اهل سنت نیز ضمن مخالفت با دیدگاه شیعه در هر دو آیه، با دلایلی ناتمام مصادیق متعددی چون حاکمان بر حق، عالمان، فقی هان و اهل حل و عقد را برای اولی الامر برشمرده اند که با کاستی هایی رو به روست.
    تازه های تحقیق
    نتایجبه منظور تبیین مراد خداوند از تعبیر اولی الامر در آیه 59 سوره نساء علمای شیعه بر اساس فرمان به اطاعت مطلق از اولی الامر عصمت آنها را استنباط کرده اند که به جز اهل بیت(ع) مصداق خارجی ندارد. روایات تفسیری متعدد، صحیح و صریح ذیل این آیه نیز بر انحصار مصداق بر معصومین(ع) متفق اند؛ به طوری که حتی شمول این تعبیر بر فقیه جامع الشرائط در دوران غیبت معصوم به دست نمی آید.
    اهل سنت نیز در این مورد آرای گوناگون اما ضعیفی دارند که به جز یک گروه از آنان، سایرین با دیدگاه شیعه موافق نیست و مناقشاتی چون عدم اشتراط معرفت و دسترسی به اولی الامر، عدم تطبیق اولی الامر با صیغه جمع بر یک فرد و لزوم دیگرسان بودن عبارات آیه وارد کرده اند که هرکدام با پاسخی رو به روست.
    در مورد آیه 83 نیز باید گفت که برخی علمای شیعه، مراد از اولی الامر را تنها معصومین(ع) می دانند و با تکیه بر سیاق، ایشان را دارای چنان شانی دانسته اند که برای حل امور مربوط به اخبار امن و خوف تنها اهل بیت(ع) را شایسته رجوع و حصول علم می دانند و روایاتی را برای اثبات مدعای خود به گواه آورده اند.
    دسته ای دیگر، مورد نزول آیه را مربوط به حوادث مقطعی پنداشته اند که نیاز به رجوع مکرر دارد؛ بنا بر این در دوران غیبت و در جریان حکومت اسلامی، فقیه جامع الشرائط را مشمول این مصداق دانسته و حصول علم را متوقف بر وجود عصمت نکرده اند؛ چرا که از شرائط ابتدایی ولی فقیه علم و تقواست و چنین فردی در زمان غیبت، کم ترین فاصله را با معصوم دارد و بنا بر سیره عقلا اطاعت از وی واجب است. این گروه نیز در دلایل برون متنی خود به روایاتی تمسک جسته اند که در آنها معصومین(ع)، مردم را به «روات حدیث اهل بیت(ع)» با شرائطی معین ارجاع داده اند و با پاسخ به ادله گروه اول رای خود را قابل قبول تر می نمایانند. اهل سنت نیز ذیل این آیه مصادیق متعدد، نا استوار و غیر قابل دفاعی بیان کرده اند که علمای شیعه بدان پاسخ داده اند.
    کلیدواژگان: اولی الامر، فریقین، مصداق اتم، مصداق متعین، سوره نساء
  • غلامحسین اعرابی، سعید زعفرانی زاده * صفحات 51-72
    در چند آیه قرآن کریم از رویت خداوند و نیز از نظر کردن در قیامت به خدا سخن به میان آمده است. مجسمه و مشبهه خداوند را همچون آدمیان دارای جسم و اعضا و جوارح می پنداشتند و تعابیری نظیر «وجه الله » و «ید الله » را که در برخی آیات قرآن درباره خدا به کار رفته است، به معنای ظاهری آنها حمل می کردند. در مقابل، معتزله و امامیه بر آن بودند که ذات باری نه جسم و جهت دارد و نه دیده می شود. در این مقاله، رویت الهی با روش تطبیقی دیدگاه دو مفسر و متکلم یعنی شیخ طوسی (ت460ق) صاحب تفسیر التیبان و ابومنصور ماتریدی (ت333ق) بنیادگذار فرقه ماتریدیه و مولف «تاویلات اهل السنه» بررسی شده است. شیخ طوسی همچون دیگر علمای شیعه و به تبعیت از احادیث و ارشادات ائمه معصومین(ع) رویت خداوند را چه در دنیا و چه در آخرت نپذیرفته و آن را منافی با توحید دانسته و استدلال هایی نیز برای آن آورده است. در مقابل، ماتریدی اگرچه در مباحث توحیدی تنزیه گراست، اما در زمینه رویت الهی به ظاهر برخی آیات و روایات تمسک کرده و رویت خداوند در قیامت را پذیرفته و معتقد است که مومنان، خدا را در قیامت رویت خواهند کرد. البته به نظر او،کیفیت این رویت مشخص نیست و اصطلاحا این رویت بلا کیف است. آنچه ماتریدی نفی کرده، ادراک خداوند و احاطه بر اوست و نه رویت الهی.
    کلیدواژگان: رویت الهی، صفات خبری، شیخ طوسی، تفسیر تبیان، ابومنصور ماتریدی، تاویلات اهل السنه
  • عسگر دیرباز، حسین مطلبی کربکندی* صفحات 73-92
    عبارت «إنی جاعل فی الارض خلیفه» از آیه 30 سوره بقره از عبارات پرکاربرد و چالشی در تاریخ علوم اسلامی به شمار می رود. دیدگاه های مختلفی درباره کیستی خلیفه و مستخلف عنه از سوی مفسرین، متکلمین، عرفا و فلاسفه طرح شده است. در این پژوهش تلاش می شود، ضمن تحلیل و بررسی این دیدگاه ها، نظریه صحیح بازشناخته شود. به این منظور، پس از بررسی کلی چیستی خلیفه و مستخلف عنه، نخست احصاء جامعی از نظریات مختلف مطرح شده، صورت گرفته، سپس میان این دیدگاه ها بر مبنای تحلیل متن آیه موردبحث و روایات مربوط داوری شده است. ابتدا مستخلف عنه بررسی شده و از تحلیل خود آیه و روایات مربوط چنین نتیجه گرفته شده است که مستخلف عنه در این آیه، خداوند متعال است. سپس، با توجه به نتیجه مذکور، احتمالات ممکن بررسی شده و نشان داده شده است که تنها حالت مقبول این است که خلیفه خدا، مصادیق ویژه ای داشته باشد و منصوب خداوند متعال باشند.
    تازه های تحقیق
    نتایجدر مورد کیستی خلیفه و مستخلف عنه در عبارت «إنی جاعل فی الارض خلیفه» دیدگاه های گوناگونی از سوی اندیشمندان مسلمان طرح شده است.
    حاصل بررسی این دیدگاه نشان داد، مستخلف عنه در آیه موردبحث، خداوند متعال است. روایات معصومین(ع) هم موید این معناست، جز دو روایت که محل بحث اند. نیز دانسته شد که مراد از خلیفه در این عبارت، صرفا مصادیق منصوب از سوی خداوندمتعال است. منتها در هر زمان، بیش از یک نفر نمی تواند دارای مقام خلیفهاللهی باشد.
    کلیدواژگان: خلیفه، مستخلف عنه، خداوند، انسان، ملائکه
  • مرتضی مداحی *، مصطفی جعفرطیاری صفحات 113-140
    شیعه شناسی و حدیث شیعه در سال های اخیر موضوع مطالعه برخی از مستشرقان بوده است. بررسی سیر حدیث پژوهی شیعی مستشرقان نشان می دهد، آنان به لحاظ روش و بینش و نیز ابعاد مختلف مباحثی حدیثی دارای رویکردهای مختلفی هستند. این رویکردها نگرش آنها را به ابعاد مختلف مباحث حدیث شیعه نشان می دهد. بخشی از مطالعات مستشرقان راجع به منابع حدیثی شیعه بوده است که در بررسی آنها به رویکردهای مختلفی برمی خوریم؛ از جمله رویکرد انتشاری و تصحیح کتب حدیثی شیعه، منبع شناسی توصیفی، رویکرد روش شناختی مجامع حدیثی و رویکرد مطالعات تطبیقی. در این مقاله با بررسی انبوهی از مقالات مستشرقان درباره حدیث شیعه آثاری که درباره منابع حدیثی شیعه هستند، بررسی شده و رویکردهای آنان بازشناسی شده و برخی از دیدگاه های آنان نیز مورد نقد واقع شده است. روش مطالعه در این مقاله توصیفی تحلیلی است.
    کلیدواژگان: مستشرقان، حدیث شیعه، شیعه شناسی، خاورشناسی و حدیث، مطالعات تطبیقی
  • فاطمه دست رنج * صفحات 141-162
    قرن دوم در تفسیرنگاری، از جایگاه ممتازی برخوردار است. تفسیر«زید بن علی(ع)» و «عبدالرحمان بن زید بن اسلم» از تفاسیر مهم قرن دوم و از جمله «تفاسیر جامع» تلقی می شوند. بررسی تطبیقی این تفاسیر با روش تحلیلی و توصیفی، نشان می دهد، علی رغم آن که مفسران مذکور در روش ها و رویکردهای تفسیری دارای اشتراکاتی هستند، اما در استفاده از روایات، دیدگاه های عقلی، نحوه ارجاع به آیات و اتخاذ اصول تفسیری هر یک شیوه ای خاص دارند. تفسیر زید بن علی (ع) روش و رویکرد ادبی دارد و از کاربردهای مختلف ادبی، گسترده بهره برده است. به کارگیری روش تفسیری قرآن به قرآن از ویژگی های اختصاصی تفسیر عبدالرحمان بن زید است. وی به تفسیر آیات الاحکام اهتمام ویژه ای داشته است.
    کلیدواژگان: تفسير تطبيقي، زيدبن علي(ع)، عبدالرحمان بن زيد، روش، گرايش
  • سیده وحیده رحیمی *، کبری باقری صفحات 163-184
    روایات اهل بیت(ع) از ابتدای تدوین منابع تفسیری مورد توجه مفسران اعم از شیعه ‏و اهل سنت بوده است. مفسران اهل ‏سنت، عملکرد متفاوتی در مواجهه با ‏روایات اهل بیت(ع) داشته اند: برخی از آنان به ‏شکل ‏گسترده و با روش منصفانه ای به نقل و نقد روایات اهلبیت پرداخته اند؛ اما برخی دیگر علاوه ‏بر مراجعه اندک ‏به این روایات، در نقد آنها نیز به دور از انصاف عمل کرده اند. این پژوهش در پی نشان دادن میزان اقبال ابن جوزی، مفسر مشهور اهل سنت در قرن ششم ‏هجری، به روایات اهل بیت(ع) و ‏نحوه موضع گیری او در قبال این روایات است. نتیجه حاصله ‏از این قرار است که روایات ‏اهل بیت(ع) جایگاه در خور توجهی در تفسیر ابن ‏جوزی ندارد؛ چرا که ابن جوزی علاوه بر مراجعه اندک به ‏روایات اهل‏بیت(ع) به شکل غیر منصفانه به نقد آنها پرداخته است. بسیاری از ‏روایات منتسب به ‏امیرالمومنین(ع) و سایر اهل بیت(ع) که در تفسیرش آمده است، از روایات ضعیف به ‏شمار می آید.‏
    کلیدواژگان: اهل بیت(ع)، روایات تفسیری، ابن جوزی، زادالمسیر
  • عبدالله میراحمدی*، زهرا مدرسی راد صفحات 185-206
    تازه های تحقیق

    ابوالاعلی مودودی از برجسته ترین مفسران معاصر و تاثیرگذار شبه قاره هند است. «تفهیم القرآن»، مهم ترین اثر این اندیشمند اصلاح گرا و مبارز، تفسیری عصری اجتماعی به شمار می آید که به زبان های مختلفی ترجمه شده است. جایگاه این تفسیر و اندیشه تقریب گرایانه صاحب آن، اهمیت بررسی دیدگاه های تفسیری مودودی را به ویژه درباره آیات فضائل اهل بیت(ع) بیشتر می کند. پژوهش حاضر به شیوه توصیف و تحلیل محتوا، به بررسی این دیدگاه ها و اختلاف آن ها با دیدگاه دیگر مفسران شیعه و اهل سنت می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد با وجود اندیشه تقریب گرایانه مودودی، برخورد وی با آیات فضائل چند گونه است که همگی ناشی از تعصب های مذهبی اوست. سکوت در برابر برخی آیات مشهور مورد پذیرش فریقین، تفسیر خلاف دیدگاه مشهور و توجیه تکلف آمیز برخی دیگر از آیات فضائل مهم ترین شیوه های مودودی برای گذر از تفسیر این آیات است. این برخوردها نشان می دهد، اگر چه مودودی برخی از دیدگاه های جزمی سلفی را نقد و رد کرده است، اما در تعامل با آیات فضائل اهل بیت (ع)، همان مسیر سلفیه را می پیماید.

    نتایج

    با آن که مودودی برای حضرات معصومین (ع) احترام قایل است و گاه در تفسیر خود از آنان روایتی نقل می کند، اما در تفسیر آیات ناظر بر جایگاه اهل بیت(علیهم السلام) از بیان آشکارترین فضائل نیز خودداری کرده است و می توان نشانه هایی از تعصب را مشاهده کرد. او روایت ابن عباس ذیل آیه 7 و 8 سوره انسان را که بسیاری از مفسران اهل سنت آن را نقل کرده و وفای به نذر اهل بیت پیامبر (ص) را شان نزول آیه دانسته اند، ضعیف و دور از درایت می شمارد. درباره آیه تطهیر نیز علیرغم کثرت روایات معتبر درباره اختصاص آیه به پنج تن آل عبا و حدیث منقول از عایشه و ام سلمه که دلالت آیه بر پنج تن را تصریح می کند، مودودی اصرار دارد تا ثابت کند همسران آن حضرت نیز مشمول «اهل بیت» بودند و این آیه فضیلتی برای اهل بیت پیامبر(ص) به شمار نمی آید. او همچنین به جانبازی حضرت علی (ع) در راه دین خدا و احادیثی که در آنها مراد از «القربی» مشخص شده و محبت به آنان مورد تاکید پیامبر(ص) قرار گرفته، اشاره نکرده است. مفسر تفهیم القرآن برخلاف بسیاری از مفسران اهل سنت که آیه مباهله را دلیل روشنی بر فضیلت و برتری اهل بیت (ع) معرفی نموده اند، آیه را تفسیر نکرده است.

    کلیدواژگان: مودودی، تفهیم القرآن، آیات فضائل، نقد دیدگاه های مودودی
  • شادی نفیسی *، زهرا جهانبازی، مرضیه رئیسی صفحات 207-232
    در اسلام عفاف جنسی برای تمام زنان اعم از آزاد و بنده واجب دانسته شده است؛ اما از آیه 59 سوره احزاب، تفسیرهای مختلفی راجع به پوشش کنیز از سوی مفسران دو مذهب ارائه شده است. یکی از این تفسیرها نهی از پوشش کنیز و امر به پوشش زنان آزاد جهت تمایز از کنیزان است. اگرچه اکثریت اهل سنت قائل به این نظر بوده اند، اما به دلیل تعارض آن با آموزه های قرآنی در خصوص نهی از اجبار به زنا، عمومیت خطاب در آیات حجاب و عمومیت قبح زنا، همچنین اضطراب در متن سبب نزول ها و تعارض سبب نزول با حکمت های حجاب، این فهم با نقد مواجه شده است. هم چنین اجرای این حکم در جامعه سبب بروز مفاسد اجتماعی در زمان خلیفه دوم و تضعیف وجوب حجاب در زمان حاضر از سوی برخی منتقدان آن شده است. به علاوه در شیعه نیز مستندات قرآنی و روایی ظاهرا دلالت بر نهی، اباحه و حتی وجوب پوشش کنیز می کند که پس از تحلیل های قرآنی، روایی و عقلی به عمل آمده، فرضیه تمایز پوشش کنیز و آزاد مردود دانسته می شود و روایات شیعی مربوط به حالت نماز کنیز و در شرایط تقیه ای به شمار می آید.
    کلیدواژگان: عفاف جنسی، حجاب، پوشش کنیز، پوشش نماز، ضرب کنیز
  • مجتبی نوروزی، امیر علی پور * صفحات 233-248
    عصمت یکی از مباحث مهم کلامی است که از دیرباز مورد توجه مفسران و قرآن پژوهان بوده است. یکی از مباحث مربوط به عصمت پیامبرگرامی اسلام(ص)، انتساب «ذنب و استغفار» به آن حضرت است که در آیات متعددی از قرآن ملاحظه می شود. این نوشتار درصدد است تا آراء آیت الله معرفت و فخر رازی، یکی به نمایندگی مکتب تفسیری امامیه و دیگری به نمایندگی مکتب تفسیری اشاعره را مقایسه و نقد کند. بررسی ها نشان می دهد، آیت الله معرفت عصمت را برای تمام دوران زندگی پیامبر اکرم(ص) ثابت می کند و «ذنب» را گناه اجتماعی و إستغفار پیامبر(ص) را نیاز ایشان به رشد و بالندگی و بهره مندی از امدادهای الهی می داند؛ اما فخر رازی در تحلیل خود عصمت را به دوران بعد از نبوت و ذنب را به پیش از نبوت مربوط می شمارد. در این نوشتار مواردی چون گناه مومنین، ترک عمل اولی و گناه صغیره جایز در پاسخ از وجوه محتمل بر شمرده شده است.
    کلیدواژگان: ذنب، استغفار، عصمت، پیامبر(ص)، معرفت، فخررازی
|
  • Azzatallah Molaeeniya, Narges Ghasemi Firooz Abadi * Pages 1-20
    The verses including divine providence and will have caused theological disputes due to their external differences. Asharite commentators regard these verses as proof of determination. One the contrary, Imamiyyah commentators believe that the extensiveness of divine providence and will does not negate free will. In his works, Ayatollah Marefat has scrutinized these verses. He regards the term "providence" mentioned in the Holy Quran as a special term resulted from divine wisdom, and interprets most of the verses related to divine providence and will accordingly. Alusi, an Asharite commentator, has also referred to divine wisdom and man's free will in his commentaries of most verses related to divine providence. Given their works, the present paper compares their views in order to find their similar and different views and approaches in this regard. It also compares their exegetic views in the dimensions of linguistics, theology, and exegetic method, and criticizes Alusi's views.
    Keywords: divine providence, will, guidance, astray, Ayatollah Marefat, Alusi, divine wisdom, Rooh Al-Maani Commentary
  • Reza Moadab, Kazem Rahman Setayesh, Negin Alizadeh * Pages 9-24
    The present paper compares and analyzes Ayatollah Marefat and Ibn 'Ashour's exegetic views about the verse of Imamate (2:124). Ayatollah Marefat believes that "Imam" is an infallible guide who is superior to a prophet and messenger and must be obeyed in religious and worldly affairs. Ibn 'Ashour, however, believes that a messenger may commit minor sins. Prophet Ibrahim (peace be upon him) was seemingly a messenger before experiencing his trails, and his position as an Imam was different from that of a messenger, because hadiths define "messenger" as a person who communicated with descending angels when he was awake. Thus angels descended and brought good news about having a baby to Prophet Ibrahim when he was awake, indicating that he was a messenger before the trails. Moreover, it is contrary to the outward meaning of the verse to predicate the term "Imam" upon the meaning of "messenger", which lacks valid intellectual and transmitted frame of references and is a personal opinion. The generalization and application of the term "tyrants" cannot be limited to capital sins and idolatry without any valid frame of references and minor sins cannot be excluded from it. Accordingly, the verse means infallibility upon any tyranny and sin. Intellectually speaking, the belief that Imam or messenger may commit minor sins leads to people's distrust in them and violation of the aim of prophet's mission.
    Keywords: the verse 24 of the Surah Baqarah (The Cow), Imamate, infallibility, tyrants, Ayatollah Marefat, Ibn Ashour
  • Fathollah Najjarzadegan, Roohollah Shahidi, Seyede Razieh Tavassol * Pages 25-50
    The phrase "those in authority" is only mentioned in the verses 59 and 83 of the Surah Al-Nisa' (The Women) and is terminologically disputed by Shia and Sunni scholars. Many great Shia scholars regard infallible Imams (peace be upon them) as the only referents of the phrase in the verse 59 and "infallibility" as the necessary condition of "those in authority", based on the context of the verse and several hadiths. The specification of the referent of the phrase in the verse 83 has divided Shias into two groups. One group infers the necessity of infallibility and regards the Holy Prophet's Household as the determinate referents, citing intra-textual proofs and several hadiths. Having a different conception of the context of the verse, the other does not limit the referents to infallible Imams, and holds that Imams are not the only referents of the phrase, citing some hadiths, which seems more plausible. Opposing Shia view about the verses, most Sunni scholars regard several other groups such as legitimate rulers, scientists, jurists, and people of Hall and Aqd (those whose opinions are what count) as the referents of the verses, citing some incomplete proofs which suffer from some shortcomings.
    Keywords: Ulel Amr (those in authority), Sunni, Shia, most perfect referent, determinate referent, Surah Al-Nisa (The Women)
  • Golamhossein Arabi, Saeed Zaferani Zadeh * Pages 51-72
    Several Quranic verses mention the vision and seeing God on the Resurrection. Corporealists and anthropomorphists regarded God as man having body, its parts and organs, and interpreted such phrases as "God's Face" and "God's Hand" mentioned in some Quranic verses as having outward meanings. On the contrary, Mutazilites and Imamiyyah believe that Essence of Creator has no body and dimension, and cannot be seen. The present paper reviews the concept of divine vision through comparing the views of two interpreters and theologians, i.e. Sheikh Tusi (b.460 AH), the author of Al-Tebyan Commentary and Abu Mansur Maturidi (b.333 AH), the founder of Maturidism and the author of "Tawilat Ahl-Al-Sunna (Sunni Esoteric Exegeses)". Like other Shia scholars and adhering to hadiths and infallible Imam's guidance, Sheikh Tusi did not accept divine vision, believed that divine vision, whether in the world or hereafter, negates monotheism, and provided some arguments for it. On the contrary, Maturidi appealed to some hadiths and outward meaning of some Quranic verses in terms of divine vision, accepted divine vision on resurrection day, and argued that believers will vision God on that day, although he believed in incorporeality of God in terms of monotheistic issues. No doubt, he did not specify the quality of such vision which is so-called without howness. He negated the perception and comprehension of God, not divine vision.
    Keywords: divine vision, testified attributes, Sheikh Tusi, Al-Tebyan Commentary, Abu Mansur Maturidi, Tawilat Ahl Sunna (Sunni esoteric exegeses.)
  • Askar Dirbaz, Hossein Motallebi Korbekandi * Pages 73-92
    The phrase "I am about to place a viceroy in the earth" as a part of the verse 30 in Surah Baqarah (The Cow) is regarded one of the most used and challenging phrases in the history of Islamic sciences. Commentators, theologians, mystics and philosophers have expressed different views about the identity of viceroy and the succeeded one. The present paper seeks to review and analyze these views in order to identify the correct ones. To this end, it provides a general review on the identity of viceroy and the succeeded one, enumerates and describes different proposed views comprehensively, and judges them based on the analysis of the context of relevant verse and hadiths. It first reviews the concept of the succeeded one and concludes from the analysis of the relevant verse and hadiths that the succeeded one mentioned in the verse is the Most High God. Then it examines possible probabilities and proves that the only accepted probability is that God's viceroy should have special referents and appointed by God.
    Keywords: viceroy, the succeeded one, God, man, angels
  • murteza Maddahi *, Mustafa Jafar Tayyari Pages 113-140
    In recent years, some orientalists have conducted studies on Shialogy (Shia studies) and Shia hadith. The review of the process of these studies shows that they have different approaches in terms of method, attitude, and different dimensions of hadith-related issues, which show their attitudes towards different dimensions of Shia hadith-related issues. Some of these studies are about the Shia hadith resources, the review of which shows their different approaches, including publishing approach and correcting Shia hadith books, descriptive bibliography, methodological approach of hadith collections, and comparative studies approach. Using a descriptive-analytical method and searching many studies by orientalists on Shia hadith, the present paper reviews those related to Shia hadith resources, recognizes their approaches, and criticizes some of their view.
    Keywords: orientalists, Shia hadith, Shialogy (Shia studies), orientalism, hadith, comparative studies
  • Fatemeh Dastranj Pages 141-162
    The exegeses written in the second century ('AH'), particularly Zayd Ibn Ali and Abdul Rahman Ibn Zayd's exegeses which are regarded important and "comprehensive", have distinct position. The present paper compares these two exegeses, using an analytical- descriptive method. The results show that despite their author's common exegetic methods and approaches, they have had a distinct method in using hadiths, intellectual views, the way of referring to the Quranic verses, and applying exegetic principles. Zayd Ibn Ali has greatly used a literary method, approach, and usages in his exegesis, while Abdul Rahman Ibn Zayd has particularly used the method of interpreting the Holy Quran by itself, and paid particular attention to Ayat Al-Ahkam (the verses of injunctions).
    Keywords: comparative exegesis, Zayd Ibn Ali (p.b.u.h), Abdul Rahman Ibn Zayd, method, attitude
  • Sayyidah Vahideh Rahimi *, Kobra Bagheri Pages 163-184
    Both Sunni and Shia commentators have referred to the hadiths narrated by Holy Prophet's household (p.b.u.t) from the beginning of compiling exegetic sources. Sunni commentators have differently approached to these hadiths. Some of them have cited and criticized them extensively and fairly, while others have rarely referred to them and criticized them unfairly. The present paper seeks to show how Ibn Jawzi, the famous Sunni commentator in the sixth century ('AH'), have attended and approached to these hadiths. The results show that these hadiths have not a proper and considerable position in his exegesis, because he had not only referred to them in very few cases, but also has criticized them unfairly. Many hadiths attributed to Imam Ali and other Imams in his exegesis are regarded weak hadiths.
    Keywords: Holy Prophet's Household, exegetic hadiths, Ibn Jawzi, Zad Al-Masir Exegesis
  • Abdollah Mirahmadi *, Zahra Modarresirad Pages 185-206

    Abul Ala Maududi is one of the most prominent and influential contemporary commentators in Indian Subcontinent. He is a reformist and combatant thinker whose most important work, "Tafhim Al-Quran (Understanding the Quran)", is considered a social-modern exegesis translated into different languages. The position of the exegesis and proximity-oriented thought of its author multiplies the importance of studying his exegetic views, particularly those about the verses related to the virtues of Holy Prophet's household (peace be upon them). Using content analysis method, the present paper reviews these views and their differences with that of other Shia and Sunni commentators. The findings show Maududi has different approaches to these verses due to his religious biases, despite his proximity-oriented thought. His most important exegetic methods to treat and pass the verses related to the virtues of Holy Prophet's household are maintaining silence about some famous ones accepted by Shia and Sunni commentators, providing exegeses contrary to popular ones, and ostensive justification of some other verses. Although he criticizes and rejects some dogmatic Salafi views, he follows the Salafi way in treating the verses related to the virtues of Holy Prophet's household.

    Keywords: Maududi, Tafhim Al-Quran Commentary, verses related to the virtues of Holy Prophet's household, criticism of Maududi's views
  • Shadi Nafisi *, Zahra Jahanbazi, Marziyah Raisi Pages 207-232
    Islam commands all women, free or slave-girl, to observe sexual chastity. Sunni and Shia commentators, however, have provided different interpretations for the verse 59 of the Surah Al-Ahzab (The Allies) which is about the slave-girl's covering. One of these interpretations prohibits slave-girls from covering their bodies and commands free women to cover their bodies in order to be differentiated from slave-girls. Although most Sunni people accept such an interpretation, it faces some criticisms due to its contradiction with Quranic teachings about the prohibition of obliging to commit adultery, generality of the commands mentioned in verses related to hijab and badness of adultery, inconsistency in the texts of occasions of revelations and their contradiction with the philosophy of hijab. Furthermore, the application of such interpretation in the society caused social corruptions during the caliphate of the Second Caliph, undermining the obligation of hijab by some critics in modern times. Moreover, Shia scholars hold that Quranic and narrative evidence indicate the prohibition, permission and even obligation of slave-girl's covering. After all, Quranic, narrative, and intellectual analyses negate the view that slave-girl's covering should be differentiated from that of a free woman, and Shia hadiths are related to the praying of the slave-girl and the conditions of concealment.
    Keywords: sexual chastity_hijab_slave-girl's covering_praying cloth_beating a slave girl
  • Mojtaba Nouroozi, Amir Alipoor * Pages 233-248
    Commentators and researchers of the Holy Quran have long studied infallibility as an important theological subject. The attribution of "sin and asking pardon of God" to the Holy Prophet of Islam which is mentioned in several verses of the Holy Quran is related to his infallibility. The present paper seeks to compare and criticize the views of Ayatollah Marefat, as a representative of Imamiyyah exegetic school, and Fakhr Razi, as a representative of Asharite exegetic school, in this regard. The findings show that Ayatollah Marefat argues for Holy Prophet's infallibility during all his life, and regards "sin" a social sin, and "asking pardon of God" by Holy Prophets as his need for growth, perfection, and enjoying divine help, while Fakhr Razi, in his analysis, relates infallibility of Holy Prophet to the time after his prophecy and sin to the time before it. The paper regards such cases as believer's sin, avoidance of the better deed, and permissible minor sin as the some possible answers.
    Keywords: A Comparative Analysis of Holy Prophet's Sin, Asking Pardon of God Mentioned in the Holy Quran in Ayatollah Marefat, Fakhr Razi's View