فهرست مطالب

نشریه نقد و نظریه ادبی
سال سوم شماره 1 (پیاپی 5، بهار و تابستان 1397)

  • تاریخ انتشار: 1397/01/14
  • تعداد عناوین: 7
|
  • مقاله پژوهشی
  • نرجس افشاری *، محمد پارسا نسب، حمید عبداللهیان، حبیب الله عباسی صفحات 5-19
    جامعه شناسی رمان به عنوان یکی از روش های تحلیل، در سال های اخیر مورد توجه جامعه ادبی قرارگرفته است؛ با این حال، کاستی ها و نارسایی هایی در کاربرد رویکردهای این روش برای نقد رمان های ایرانی وجود دارد که مطالعه انتقادی آن را ضروری می سازد. در این پژوهش انتقادی، ده مقاله علمی- پژوهشی که به نقد جامعه شناختی رمان های ایرانی براساس رویکرد ساختگرایی تکوینی گلدمن پرداخته اند مطالعه شده است. این مطالعات نشان می دهد که پژوهش های کامل و جامع در اقلیت قرار دارد؛ چراکه کاربست این رویکرد مستلزم رعایت شرایطی است که بی التفاتی پژوهشگر نسبت به آنها گاه منجر به ناکامی مطالعه شده‎است. برخی از نارسایی ها به درک نادرست پژوهشگر از مفاهیم نظری و درنتیجه عدم تبیین و کاربست آنها در متن، افتادن در دام تقلیل گرایی و اعمال اجزایی از نظریه بر متن به جای کل آن، عدم شناخت روش و اهداف نظریه، بی التفاتی پژوهشگر نسبت به بستر اجتماعی خلق نظریه، سهل‎انگاری در انتخاب متنی همسو با نظریه و نیز ضعف تفکر انتقادی پژوهشگران در فرایند مطالعه منظرگرایانه اثر معطوف است. شناسایی، طبقه بندی و تحلیل این آسیب ها با روش فراتحلیل، هدف مطالعه حاضر بوده است.
    کلیدواژگان: مطالعه انتقادی، ساخت گرایی تکوینی، رمان ایرانی
  • ابراهیم خدایار* صفحات 21-43
    ماوارءالنهر درمقام نخستین وطن اقوام آریایی‏نژاد پیوسته در تاریخ ادب فارسی حضوری برجسته داشته است. پس از تشکیل دولت صفویه در ایران و ازبکان شیبانی در بخارا در سده پانزدهم میلادی، سرنوشت سیاسی دو منطقه از یکدیگر جدا شد؛ اما تا اشغال این منطقه از سوی تزار روسیه در سده نوزدهم، روابط فرهنگی مردمان دو سوی جیحون کمابیش ادامه داشت. نهضت بیداری با حضور روسیه و اشغال منطقه زبانه کشید و بعدتر در قامت تجددگرایان شعله‏ور شد. تجددگرایان با پیروزی احزاب کمونیسم، برای رسیدن به آرمان‏های خود به دامان آن خزیدند. با تشکیل پنج جمهوری شورایی از دل ویرانی‏های خانات منطقه، تاجیکان در سال 1924 صاحب حکومت شدند. آنها طی نزدیک به هفت دهه در بستر ادبیات شورایی به آفرینش ادبی دست یازیدند؛ اما با استقلال در سال 1991 بار دیگر به آغوش مام وطن تاریخی بازگشتند. مسئله اصلی این پژوهش بررسی دوره‏بندی تحولات شعری تاجیکان از شروع نهضت بیداری تا استقلال منطقه در بستر نظریه تاریخ ادبیات است. پس از بررسی دوره‏بندی‏های صورت پذیرفته و نقد مبانی فکری آنها الگوی نگارنده در این زمینه پیشنهاد شده است. به نظر می رسد این الگو تاثیر مستقیمی در نگارش جریان‏شناسی شعر معاصر تاجیک داشته باشد و بتواند در معرفی میراث آن به فارسی‏زبانان جهان نقش موثری ایفا کند.
    کلیدواژگان: ادبیات معاصر تاجیک، دوره‏بندی ادبی، نظریه ادبی، تاجیکستان
  • عبدالرسول شاکری* صفحات 47-68
    جنگ سرد از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945 م آغاز شد و تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در اوایل دهه نود ادامه داشت. در مورد ایران نیز بحران آذربایجان رابطه ایران و آمریکا را وارد مرحله تازه ای کرد، به گونه ای که اهمیت استراتژیک ایران به عنوان بخشی از کشورهای «حلقه شمالی» برای ایالات متحده به اثبات رسید. از شهریور 1320 تا مرداد 1332 چهار گفتمان اصلی در ایران وجود داشت: پادشاهی، مارکسیستی، اسلامی، و ملیت گرایی. در این دوره مطبوعات از آزادی فراوانی برخوردار بودند و رمان پاورقی فارسی نیز پر رونق بود. در این مقاله، براساس رویکرد تحلیل گفتمانی لاکلائو و موفه، رمانی از هفته نامه تهران مصور، با عنوان من جاسوس شوروی در ایران بودم بررسی شده است. نتایج این بررسی نشان می دهد گفتمان مفصل بندی شده در این رمان با گفتمان پادشاهی همسانی کامل دارد. روایت راوی آشکارا به بعدهای گفتمان شوروی یعنی رفاه و عدالت و آزادی حمله می کند و این سه را در جریان روایت چونان دال های شناوری در نظر می گیرد تا در گفتمان خود مفصل بندی کند. بعد دیگر این گفتمان، یعنی انترناسیونالیسم، که در تضاد آشکار با ناسیونالیسم راوی است، نیز در این رمان کاملا انکار می شود. درنتیجه این رمان در قالب شرایط جنگ سرد و تاثیر آن بر ایران آن سال ها قابل تحلیل است.
    کلیدواژگان: رمان پاورقی، من جاسوس شوروی در ایران بودم، تحلیل گفتمان، لاکلائو و موفه
  • قدرت الله طاهری* صفحات 69-94
    از نخستین سال های ورود مظاهر مدرن به ایران، نظریه ها و شیوه های نقد متون، یکی پس از دیگری از طریق ترجمه از فرهنگ غربی به فضای علمی و ادبی ما راه یافتند؛ اما گروهی از محققان می کوشند بگویند که اولا در سنت ادبی کهن ما آنچه که امروزه نظریه و نقد نامیده می شود، وجود دارد و بدون پشتوانه نظری امکان آفرینش آثار درخشان ادبی به زبان فارسی نیست؛ و در ثانی، نظائر آنچه را اندیشمندان غربی می گویند متفکران ما سده ها پیش گفته اند. از دیدگاه ما در سنت ادبی ایرانی امکان شکل گیری نظریه و نظام نقد ادبی نبود؛ زیرا این دو پدیده، محصول مستقیم دوران مدرنیته، برخورد علمی انسان عصر جدید با همه مظاهر هستی و نتیجه تفکیک عالم «خلاقه ادبی» از «علم ادبیات» است. آفرینش ادبی نیز با منطقی متمایز از منطق علم ادبی صورت می گیرد و منوط به وجود نظریه و نظام نقد ادبی نیست. اگرچه تفکر نقادانه در الهیات، کلام و فلسفه در عصر زرین تمدن اسلامی در ایران وجود داشت، ولی به دلیل زیست حاشیه ای ادبیات از قدرت سیاسی، این تفکر به فضای ادبی ما راه پیدا نکرد. استبداد سیاسی نیز، چنانکه به خطا پنداشته می شود، نقش تعیین کننده ای در فقدان نظریه و نظام نقد نداشت. در مقابل، باور به منشا الهی و متافیزیکی شعر و هنر ادبی، راه را بر نقادی ادبی تا حد زیادی می بست. در این نوشتار مساله فقدان نظریه و نظام نقد ادبی در ایران را با طرح هفت دلیل عمده بررسی کرده ایم.
    کلیدواژگان: نظریه ادبی، نقد ادبی، سنت نقد ادبی ایرانی، نقد و نظریه ادبی غربی
  • مریم قائمی، فرزان سجودی * صفحات 95-119
    زندگینامه خودنوشت را معمولا به شکل یک داستان یا روایت در نظر می گیریم که رخدادها و تجارب زندگی نویسنده را بازگو می کند. چنین روایاتی می توانند در قالب داستان خیالی، شعر، یا شرحی صریح و صادقانه از زندگی باشند. این روایات در هر شکل یا قالبی، اتکای شدیدی به حافظه ما از تجاربی دارند که به ترتیب زمانی رخ می دهند؛ هرچند شاید این تجارب نه به صورت زمان خطی، بلکه به صورت تکه تکه و نامنسجم در متن بازنمایی شوند. مفهومی که نویسنده از هویت یا خویشتن در ذهن دارد، معمولا از ارتباط تنگاتنگی با آن رخدادها و تاثیر شکل دهنده ای که در زندگی اش بر جا گذاشته اند، برخوردار است. به طور خلاصه، سوژه زندگینامه خودنوشت، محصول لحظه به لحظه و از یک تجربه به تجربه دیگر است. این چندگانگی موقعیت سوژه که منجر به خویشتن چندپاره می گردد، زمانی یک ناهنجاری به شمار می آمد. اما، اکنون به یک هنجار پست مدرن تبدیل شده است. از این رو، با ابهام زدایی از مفهوم نوگرای سوژه مقتدر عصر روشنگری و جایگزین سازی واقعیت واحد با برساخته های ذهنی حاصل از میل مولف زندگینامه خودنوشت به دیگری بودن، مفهوم سوژه به منزله «اجرای» خویشتن چندپاره درمی آید، تا آنجا که چه بسا «خویشتن» حتی به جای «دیگری» گرفته می شود. هدف این مقاله، پاسخ به این پرسش ها است که در قرائت ما از سوژه پست مدرن در کانون زندگینامه خودنوشت، «من» چندگانه و مبهم چه نقشی ایفاء می کند؟ چگونه «دیگران» برآمده از این متن می توانند خود را از وضیعت غیربودگی رها سازند و در مقام من مولف، به لحاظ تاریخی، جایگاهی در جهان را از آن خود کنند و در گفتمان های مختلف نیز شرکت جویند؟
    کلیدواژگان: زندگینامه خودنوشت، پست مدرنیسم، سوژه، هویت، بازنمایی، گفتمان
  • محمدحسین کرمی، رضا نکویی * صفحات 121-145
    این مقاله سرعت روایت را در دو حکایت از مثنوی معنوی با مآخذ آنها براساس نظریه روایت شناسی جرالد پرینس مقایسه می کند. هدف ما، بررسی علل انواع سرعت های روایی است که جهان رویدادهای روایت شده را می سازند. با این مقایسه درمی یابیم که مآخذ حکایت های مولوی، به ویژه روایت های منثور، گزاره های روایی کمتری دارند و از دسته های سرعت روایت صحنه و چکیده به عنوان ابزاری برای حفظ سخنان مشایخ و آموزش غیرمستقیم آموزه های اخلاقی و عرفانی این سخنان بهره می برند؛ درنتیجه حکایت های بدون پیرایش آنها نیز سرعت های روایی تند، کم و بیش تند و متعادل روبه تند دارند. مولوی با بهره گیری مستقیم از معارف و اندیشه های موجود در گفتمان ایرانی - اسلامی و انواع شگردهای روایی مانند تداعی معانی، درج، راوی مداخله گر، راوی ناموثق و غیره، روایت های برهنه و تند را آماده پذیرش انواع دسته های پنج گانه سرعت روایت و سرعت های روایی خیلی کند و کند می کند که از نظر زیبایی شناختی متنوع تر، کامل تر و لذت بخش تر است.
    کلیدواژگان: روایت شناسی، سرعت روایت، مثنوی معنوی، مآخذ مثنوی معنوی، پرینس
  • خلیل کهریزی*، غلام رضا سالمیان، سوسن جبری، وحید مبارک صفحات 147-163
    اسطوره گونه ای از زبان است که می توان آن را نشانه شناسی کرد. در این شیوه، می توان اسطوره را نظام نشانه شناسیک ثانویه ای دانست که پس از نشانه شناسی اولیه، در مرحله دوم، معنا یا نشانه پیشین نیز نشانه شناسی می شود و از این طریق می توان به مفهوم نهفته اسطوره دست یافت. مفهوم اسطوره که کاملا دریافتنی نیست، ممکن است از آیین ها، رسوم و رفتارهای پنهان قومی که داستان در آن به وجود آمده است، نشانه هایی داشته باشد. از سوی دیگر می توان مفهوم مبهم اسطوره را با کمک روایت های دگرگون هر اسطوره، ملموس کرد. با استفاده از همین شیوه کوشیده ایم ضمن تطبیق داستان «بهرام گور با زن پالیزبان» از شاهنامه با حکایت «خره نما با بهرام» از مرزبان نامه، نشان دهیم که این دو داستان صورت هایی متفاوت از داستانی واحدند که به دلیل تحولات فرهنگی به دو شکل روایت شده اند. با تحلیل نشانه شناختی این دو روایت، مشخص شد که این داستان ضمن برخورداری از ساختار منسجم روایی و براعت استهلال به جا که در اختیار مضمون کلی «برخاستن برکت به دلیل ستم پادشاه» قرار دارد، دربردارنده نکته مهمی درباره بهرام گور است که می تواند رهاورد تربیت متفاوت او باشد.
    کلیدواژگان: نشانه شناسی، اسطوره، شاهنامه، مرزبان نامه