آرشیو چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۶، شماره ۶۳۳۸
سیاسی
۳

برشی از یک مثنوی بلند به مناسبت سفر مقام عظمای ولایت به دارالمومنین «شهر یزد»

«امت» و «مولا» چه برازنده اند

شجاع الدین ابراهیمی

فاخته در آئینه پرواز کرد

حضرت رهبر سفر آغاز کرد

دل به تپش آمده- دیده: تر است

«یزد» پذیرای گل «رهبر» است

حضرت گل «خامنه ای» نزد ماست

یوسف زهراست که در «یزد» ماست

وقت سماع است که دف آمده است

«یزد» ز شادی به شعف آمده است

مثل گل سرخ فراوان شدند

«مردم یزد» آئینه گردان شدند

جاری سیل اند به دیدار گل

بر لب مردم «صلوات» است و «قل»

نور ولایت ز «ولی» منجلی است

ذکر در این شهر فقط: «یا علی» است

ذره صفت سوی شعاع آمدند

مردم عاشق به سماع آمدند

مشهد و «یزد» است و یا در قم است

نام «علی» بر لب این مردم است

گوهر عشق اند که ارزنده اند

«امت» و «مولا» چه برازنده اند

شورشی شیعه غوغا شدند

امت «یزد» عاشق مولاشدند

هر چه دل است آئینه «یار» شد

از دف و نی راز پدیدار شد

فصل زمستان و «بهار دل» است

«یزد» معطر به گلاب و هل است

عشق اگر هست حسینی خوش است

یک صلواتی به «خمینی» خوش است

عشق- خفی بود، جلی کرده است

تربیت ایمان «علی» کرده است

معجزه این است که عینی شده ست

«خامنه ای» روح «خمینی» شده ست

خامنه ای- خمینی دیگر است

ولایت اش «ولایت حیدر» است

بعد درودی به عزیز «خمین»

«خامنه ای» بین و بگو: یا حسین

آه اگر باده در این خم نبود

نام «علی» بر لب مردم نبود