آرشیو دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۷، شماره ۴۱۱۶
صفحه آخر
۲۴
یادداشت

برای علی اصغر(ع)

جلیل اکبری صحت

رؤیای سیراب شدن اصغر (ع) در روز عاشورا هر ساله نوای جگرسوزی است که جان آدمی را به آتش می کشد و در کشاکش نبرد همیشگی عباس (ع) با لشکریان کوفه بر سر جرعه ای آب! آب این نعمت بی منت خدا شرمسار گریه های کودکی می شود که دست عمو تاوان لب های تاول زده او می شود!

ما چه می دانیم چه بسیار کودکانی که در جهان تشنه از این دنیا رفته باشند. اما کودک تشنه ای را می شناسیم که تمام گواه مظلومیت «یک فکر» است.

کودکی را می شناسیم که برای زیستن جرعه ای آب که نه جرعه ای مروت در میان هزاران تیغ آخته طلب کرد و نبود، نبود در آن صحرای بی کس، در آن صحرای نامرد در آن صحرای تزویر، در آن صحرای بیعت های باطل با یزید! در آن صحرای سوزان ریاکار، در آن صحرای شوره زار قدرت! نبود! و این نبودن مروت چنان وسعتی دارد که هیچ روزنی اگر به کربلانباشد، گلوی اصغر (ع) کافی است!

کشتند همه را یک به یک، بزرگ و کوچک را و این کوچک چه بزرگی بود که زمامدار تزویر شام را به لعنتی ابدی گرفتار کرد.

کشتند تا برسند به کشتن اصغر (ع) که یار نبود، فقط! دلدار بود، دلی به رنگ شفق با نگاهی به لبهای تشنه مادر و چشمان شرمسار عباس (ع) اصغر هم مظلوم ترین شهید کربلاست نه به جهت آن که تشنه به تیر حرمله گرفتار شد بلکه از آن جهت که یارای گفتنش نبود که مثل دیگران به عمو که نگاه می کند، عمو را که صدا می کند، عمو را که نجوا می کند، فقط لختی، اندکی از آن روز جگرسوز عطش کم شود.‎/‎/

زبان اصغر در کام خشکید، اگر می چرخید، اگر چشمان تشنه اصغر آب می دید.‎/‎/ اگر شعر بر زبان اصغر جاری می شد.‎/‎/ خدای من.‎/‎/ این گواه تنهایی حسین چه باید می گفت که نگفت!

چه باید می سرود که نسرود!

گاهی یک کلمه برای جهانی بس است و اصغر حسین (ع) برای کائناتی!

اصغر حسین (ع) گواه لگدمال شدن حقوق بشریتی است که او گل سر سبد آن است.