هم جاده ای عزیز، کارت دشوارتر شد
خانه ما کنار جاده است. ما سال هاست با دسته گلی بر سر راه ابریشم ایستاده ایم. ما روستاییان دره های سرسبز. ما کوچ نشینان رودهای خشک. و قصه های مان «هزار و یک شب» طول می کشد چون نیمه کاره، لب فرو می بندیم! اما گاهی کسی می آید برای شکستن قاعده های کهن و این بار آن کس کار را تمام می کند! زمین را دور می زند با دسته گلی برای همه و به خانه برمی گردد. طلایی تر و آگاه تر و سخت تر از پیش و نام خانه را دوباره بر سر زبان ها می اندازد به نیکی.کارت دشوارتر شد. می دانی حتما. اما دلت قرص و مهربان هم جاده ای عزیزم! اصغر فرهادی! تو خوب می دانی...