آرشیو چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۵، شماره ۶۳۸۲
صفحه آخر
۲۴
عکس نوشت

در ستایش 80 سالگی نهاد مردم شناسی در ایران

با اهل هوای مردم شناسی

علی مرتضوی فومنی (دانش آموخته مردم شناسی)

«مردم شناسی» به معنای آکادمیک در ایران، شاخه ای از علوم اجتماعی و برگردان مصطلح آنتروپولوژی (Anthropology) است؛ همان که برخی آن را برگردان نارس و ناروای Cultural Anthropology یا «انسان شناسی فرهنگی» دانسته اند. هرچند چالش «مردم شناسی» یا «انسان شناسی» خواندن این علم در ایران، چیزی فراتر از کشمکش دوگانگی «لفظ» بوده است و اغلب، راه به دگرگونی «معنا»، دگرگونی نقش و چشم اندازهای کارکردی این رشته می برد، گویا میان علما بر سر نام «مردم شناسی» برای نهادی فرهنگ پژوه، بویژه در زمینه فرهنگ عامه اختلاف چندانی نیست و امروز همین شناسنامه رنگ پریده به ما می گوید که80 سال از عمر این نهاد گذشته است. بذری کهن که در بند هفتم اساسنامه فرهنگستان اول در سال 1314 کاشته شد و خانه به دوشی فرمایشی اش از «اداره مردم شناسی» به «بنگاه مردم شناسی»، «اداره فرهنگ عامه»، «مرکز ملی پژوهش های مردم شناسی و فرهنگ عامه ایران»، «مرکز مردم شناسی ایران» و «پژوهشکده مردم شناسی» آغاز شد. روی دیگر این سکه دیریاب اما نهال برنایی بود که با تدقیق آغازگران ادبیات معاصر ایران در فرهنگ توده می بالید. فولکلور یا فرهنگ توده، معدن طلای مردم شناسی و خاستگاه ارزنده نخستین کاوش گران آن در سده کنونی ایران بوده است، کاوش گرانی چون «صادق هدایت» که با دست خالی به اعماق رفتند و با «اوسانه» و «نیرنگستان» برگشتند. چنان که خود هدایت در «فلکلور یا فرهنگ توده» می نویسد: «اکنون موقع آن رسیده است که تاریخ شامل عادات و رسوم زندگی توده به انضمام ترانه ها و اوهام و افسانه های هر دوره ای باشد. باید تاثر ملت را در هر زمان تعیین کرد تا مقاومت توده در مقابل کشمکش ها و شرکت او در بهبود وضع عمومی آشکار شود. به طور خلاصه باید گروه نیاکان گمنام هر ملتی با اندوه و شادی و بدبختی ها و سستی ها و کوشش ها و فداکاری هایش جلوه او مجسم بشود.» (نوشته های پراکنده، فلکلور یا فرهنگ توده، ص487). این همان راهی بود که دیگرانی چون «غلامحسین ساعدی» با «اهل هوا» و «احمد شاملو» با «کتاب کوچه» پیمودند و اگرچه «در این زمانه بی های و هوی لال پرست» و خشک سالی ناگزیرش، آن چه هر روز ارزان تر می شود، بذر فراموشی است، بی گمان آن چه شایسته فراموشی نباشد، بایسته یادسپاری است، حتی اگر سرزمینی هنوز اندر خم یک کوچه کتاب کوچه اش مانده باشد.