آرشیو شنبه ۷ اسفند ۱۳۹۵، شماره ۶۴۴۳
صفحه آخر
۲۴
عکس نوشت

روایتی از جشن تولد 97 سالگی «سید محمد دبیرسیاقی» در قزوین

دانشی مرد ستبر و سترگ

حمیدرضا محمدی

او را باید مصداق و معیار دقیق و صحیح جهانی بنشسته در گوشه ای دانست. مردی بونده که در نهایت تفرید و تجرید می زید. کسی که اگرچه سه روز پیش گام به روزهای 97 سالگی نهاد اما حافظه اش به سان روزگار عهد شباب مانده است و خلل و فرجی در آنچه می اندیشد و می نویسد و بر زبان می راند، وارد نشده است. بر خلاف همقطارانش عصا به دست نمی گیرد، کم سخن می گوید و جز عصرهای چهارشنبه، فردی یا جمعی را به حضور نمی پذیرد. هرچند اگر هم نکته ای بیان دارد، همگان سراپا گوش می شوند تا از همان کلام کوتاه بهره یاب شوند. سال ها می شود که خانه ای در زعفرانیه تهران را واگذارده و در شهر پدری، قزوین، مسکن گزیده است. پس از درگذشت رفیق دیرین؛ سید جعفر شهیدی دیگر به موسسه لغتنامه دهخدا هم نرفته است. اویی که درست 71 سال پیش، فارغ التحصیل ادبیات فارسی از دانشگاه تهران شد و از دو سال بعد، علامه علی اکبر دهخدا او را به دستیاری خود برگزید. از سال 1324 که نخستین کتابش با عنوان «جشن سده» را به رشته تحریر درآورد تا شصت سال بعد که «ره آغاز حکمت؛ برگردان روایت گونه شاهنامه فردوسی به نثر» را نوشت، قریب 80 اثر اعم از تالیف و تصحیح و تعلیق، به طبع و نشر رساند که ستودنی است. اما «سید محمد دبیرسیاقی» که دهخدا او را «یک جوان کوشا» ملقب ساخته بود،آن زمان که 27 سال بیشتر نداشت به چنان درجت و مرتبت در فضل و دانش رسیده بود که تا درگذشت ابراهیم پورداود در سال 1348، به مدت 23 سال، سمت دبیری انجمن ایران شناسی را عهده دار بود. او که در منتهای رفق و مدارا و به دور از عنف و خشم، گذران عمر کرده، کارنامه علمی اش نشان می دهد که دانشی مردی است متبحر و متفنن. استاد چهارم اسفند امسال، 97 ساله شد و تصویر فوق، این مهم را نشان می داد. اصحاب چهارشنبه به محضر او در منزل شخصی اش و در جوار کتابخانه ستبر و سترگش در قزوین شرفیاب شدند. سیرت اگر چه همان بود اما صورت دیگرگون شده بود با آنچه تاکنون می شناختیم؛ محاسن انبوه سفید داشت و از کراوات خبری نبود اما مسبوق به همان آراستگی بود. اگرچه صاحب مجلس، به سیاق همیشه، چندان سخن نگفت و بیشتر مستمع بود اما حضور «ایران» در این جمع از افاضل، مغتنم بود.