آرشیو شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۵، شماره ۳۷۶۶
صفحه آخر
۱۶
زیرذره بین

راهی برای شنیدن پیدا کنیم

شهرام اقبال زاده

قصه گویی در فرهنگ ایرانی، سنتی قدیمی و دیرینه است: سنتی که با آن می توان از کودکی انسان ها را به شنیدن داستان و قصه عادت داد و همزمان با درگیر شدن کودکان در متن قصه ای که جذابیت های روایی دارد و برای کودکان لطافت آفرین است، روندی از زندگی را به کودکان نمایش داد و مسائل مختلف تربیتی و فرهنگی را در تاروپود قصه ها ریخت و به شکل غیرمستقیم به کودکان آموزش داد. قصه ها شروع، میانه و پایانی دارند، ساختاری که حس تعلیق و کنجکاوی کودکان را برمی انگیزد و شوق شنیدن را در آنها تقویت می کند تا بدون هیچ دلزدگی و خستگی پای حرف های تربیتی بنشینند و با روایتی متفاوت از زندگی بشنوند. در کنار این موضوع، قصه گویی رابطه ای دو طرفه بین قصه گو و کسی که قصه را می شنود، ایجاد می کند. این رابطه، رابطه ای عاطفی است و باعث می شود به مرور زمان بچه ها به داستان و داستان خوانی جذب شوند و در سنی که توانایی خواندن پیدا کردند، با علاقه بیشتری سراغ کتاب های داستان و کتاب بروند و به کتاب خواندن عادت کنند. اما این قصه گویی و خواندن لالایی، در کشور ما سنتی فراموش شده است: سنتی که از دیرباز توسط مادرها، مادربزرگ ها و پدربزرگ ها انجام می شد و نسل های قدیمی با این فرهنگ بزرگ شدند. اما این روزها و با گذر زمان این سنت هم از بین رفته است. حالادیگر تکنولوژی بر روابط ما حاکم شده و به جای اینکه تسهیل کننده رابطه ما با یکدیگر باشد، روابط را پیچیده و حتی گاهی دور کرده است. حالاما اسیر تکنولوژی شده ایم و در چنین روزگاری باید بیش از پیش به فکر فرهنگ های قدیمی و تربیت نسلی باشیم که آینده این سرزمین را می سازند. نهادهای متولی در امر ادبیات کودک و نوجوان باید به فکر راهکارهایی برای علاقه مند کردن بچه ها در عصر تکنولوژی به کتاب و کتابخوانی باشند. رسانه های فراگیر مانند رادیو و تلویزیون هم نباید بی تفاوت باشند و با ساخت برنامه هایی مشوق کودکان برای شنیدن قصه و زنده نگه داشتن این فرهنگ قدیمی شوند. چرا که هر اندازه که ما برنامه های بیشتری برای این کار داشته باشیم به رشد فرهنگ و سنت های مان و همچنین انتقال فرهنگ و گسترش تخیل و تفکر کمک بیشتری کرده ایم.