با عجله خودم را به کافه رساندم تا به رسم معمول گذشته با دست چپی و دست راستی دور هم جمع شویم و گپی بزنیم. دست راستی برای تعطیلات نوروز از مسکو بازگشته و دست چپی هم از عزلت ناخواسته. اما پشت شیشه تابلویی آویزان کرده بودند که «کافه تا بعد از تعطیلات نوروز تعطیل است»! دست راستی گفت تعطیلات را با هم برویم مسکو. دست چپی گفت کاش پیشنهاد تازه می دادی و من به سفر زودهنگام کافه چی فکر کردم که برنامه امروز ما را به هم ریخت. چاره ای نیست می گذاریم برای بعد از تعطیلات. پیشاپیش نوروزتان مبارک.