آرشیو شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، شماره ۲۸۲۹
صفحه اول
۱
یادداشت

بهاران خجسته باد

غلامرضا امامی

دوست عزیز: امروز دوستی یک نقاشی زیبای بهاری از «کلود مونت» به نشانه آغاز بهار برایم فرستاده؛ بانویی در بهاران بر زمین سبز و زیر آسمان آبی نشسته و دارد کتاب می خواند. سرود رودها را می شنوی؟ پرواز پروانه ها را می بینی؟ رستن سبزه ها و شکفتن شکوفه ها را می نگری؟ چلچله ها چهچه می زنند و بازگشته اند، بلبلان نغمه حیات سر داده اند. دیدی که زمستان رفت و روسیاهی به زغال ماند... گفتم که شب و هم و غم می گذرد و بهار می آید. گفتم که به قول جبران خلیل جبران آن گاه که بهار سرودش را سر می دهد، مردگان زمستان برمی خیزند، کفن را دور می اندازند و به پیش می تازند. حالاشاخه های عریان سبزپوش شده اند و سبزه قباها به پیشواز بهار آمده اند؛

نرم نرمک می رسد اینک بهار

بوی سبزه بوی باران بوی خاک

بهار زیباترین فصل سال است و نوروز شادترین روز جهان و انسان، هیچ تقویمی به زیبایی تقویم طبیعی ایرانی نیست... پدران ما که بر این خاک پاک می زیستند، سال نو را، روز نو را همراه با طبیعت جشن می گرفتند و این روز را برای سال نو برمی گزیدند. در شادی آنان جهان شریک است و آن لحظه اثیری گردش زمین بانگی در دل ها طنین می افکند و شوری در جان ها پدید می آورد که روزی نو آغاز شده و فصلی نو و سالی نو از راه رسیده. به غم نتوان دل سپرد، شادی و زیبایی بهاری چونان فرشته ای از راه می رسد و نوید روزی دیگر و بشارت فصلی خوش تر را بانگ می زند. هیچ فرمانی نمی تواند نسیم را از وزیدن، چشمه ها را از جهیدن، بلبلان را از سرودن، آهوان را از دویدن، اسبان را از پریدن و خورشید را از دمیدن بازدارد. می توان بندی بست، اما زمین و زمان بندها را می گسلد، اسب سفید بهاران از راه می رسد.