آرشیو شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، شماره ۳۷۷۲
صفحه آخر
۱۶
گاهی گریز

یک بار دیگر فرصت دوست داشتن ها را از دست ندهی

نازنین متین نیا

یک سال گذشت از آن روزی که عباس کیارستمی قبول کرد تا مصاحبه کند. قرار شد کمی دیرتر زنگ بزنم و بروم خانه اش. اما نشد. بیمار شد و قرار گفت وگو هم کنسل و یک سال گذشت تا مهم ترین تجربه زندگی یک ساله من فرصت از دست رفته باشد و حسرتی که هنوز قلبم را چنگ می زند. در هیاهوی تمام اتفاق هایی که در این یک سال رخ داد، از همان تیر کذایی و حسرت آخرین گفت وگویی که گرفته نشد، همراه من آمد.

با هراتفاقی به از دست دادن ها فکر کردم و فرصت ها و شانس ها و امکان هایی که از دست رفتند: به تعداد دفعاتی که آرامش از ما گرفته شد، به تعداد دوست داشتن هایی که مرد، به تعداد آغوش هایی که خالی شدند، به آدم هایی که رفتند، به فرصت هایی که هراتفاق ناگوار و خبر مثلامهم سیاسی از ما و جامعه گرفت، به خبرهای بد و ناگواری که مرتب رسیدند و ما را داغدار و تلخ کردند و...

نودو پنج، سال حسرت بود: سال عیان شدن آن روی چهره زندگی. سال دیده شدن ناگهانی و بی پرده مرگ که حتی به چهره های بزرگ هم رحم نمی کند و شتابان می آید و حتی در آخرین لحظات سال و وقت نو شدن هم دست بردار نیست.

با همه اینها اما، آن روی زندگی همچنان در جریان است. مردم به خیابان ها آمده اند و سبزه می خرند و منتظر نو شدن دوباره هستند. منتظر سالی که چهره اش سخت نباشد. برای همین است که نمی شود نودو پنج را فقط از آن حسرت و از دست دادن دید.

روی دیگر سکه، فرصت نابی است که هنوز نفس می کشد و می گوید تا نفسی که می آید ممد حیات است و مفرح ذات، باید سرسختانه ایستاد، زندگی را دوست داشت و فرصت دوست داشتن ها و امیدواری ها را از دست نداد.