آرشیو چهارشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۶، شماره ۴۸۰۲
صفحه آخر
۲۰
نگاه ویژه

شکار حسین جیگری در نمک کور!

صابر محمدی

قصه پرشورترین و سمج ترین سیاه باز ایران از روزی شروع شد که دسته حسین جیگری به روستای نمک کور اراک رسید. یکی از سال های دهه 20 شمسی بود. این گروه که کارشان تخت حوضی بود، سعدالله را روی هوا زدند. مدتی بعد، عزت الله مین باشیان همین کار را کرد و او را به تئاتر سی متری آورد و به دست مهدی صناعی سپرد. از آن روز تا چهار سال پیش، سعدی افشار همیشه در کار سیاه بازی بود، با این تفاوت که عایدی صورت سیاه برای او، صفای دل بود و روشنی ضمیر؛ هنرمندی که زندگی و زمانه اش، آن مدرک ششم ابتدایی اش و آن مرام روستایی اش، مطابقت تام و تمامی با سیاق کارش داشت.

کار سعدی مستقیم از کوچه و بازار می آمد، بنابراین از آنها بود که آکادمی ما حرف چندانی نداشت تا یادش بدهد. برعکس، اما حالا نیاز است هنرجویان تئاتر در کار او بنگرند تا این گونه بتوانند تاریخ بیش از نیم قرن سیاه بازی در ایران را به مبانی نمایش های آیینی و سنتی ما پیوست کنند. او برای نسل نمایش دوست ما، شمایل استقرار مصرانه نوعی از تئاتر بود که شمع کم جانش می توانست مدت ها پیش خاموش و فراموش شود. برای پدران ما، نام او همراه بود با لاله زار، تئاتر حافظ یا هر صحنه ای که در آن سیاه بازی بپا کنند. مثلا می گفتند او و سه سیاه باز دیگر در یک روز و در یک تئاتر به نوبت روی صحنه می رفتند؛ سعدی افشار، محمود یکتا، سیدحسن یوسفی و ابراهیم خندان. سعدی افشار اما نگذاشت این روایت در برگ های تاریخ تئاتر ایران، غبار بگیرد. او با ممارست در زنده نگاه داشتن یکی از مهم ترین سنت های تئاتری ما، سبب ساز این بود که تماشای یک تخت حوضی صاف و ساده برای ما، حسرتی لابه لای تاریخ نباشد و نگذارد بار عاطفی یک نوستالژی عمیق دیگر بر دلمان آوار شود. امروز فقدان او چهار ساله شده است.

یادش گرامی.