آرشیو سه‌شنبه ۲ خرداد ۱۳۹۶، شماره ۲۸۷۱
روزنامه فردا
۲۰
حرف درشت

آموزش گام به گام نویسندگی

پوریا عالمی

احمدرضا احمدی در فیلم پرتره مستندش «وقت خوب مصائب» می گوید قبل از انقلاب به عنوان شاعر خودش را با پابلو نرودا مقایسه می کرده، بعد که انقلاب می شود و اوضاع شعروشاعری کساد و مختل می شود، می رود آجیل فروشی باز می کند و از آن به بعد خودش را با «اکبر مشتی» مقایسه می کرده.

روش شوروی

حالا هم همین طوری است. ما بچه بودیم و داستان زندگی نویسندگان بزرگ شوروی را می خواندیم و می دیدیم اگر مغضوب نبودند، در نظام شوروی با آنان در کاست و طبقه پزشکان برخورد می شد و خانه و امکانات و مستمری بهشان می دادند و می گفتند شما فقط بنشینید توی کتابخانه و بخوانید و بنویسید. بله. با این تصور ما از بچگی تصمیم گرفتیم نویسنده بشویم. بعد که کمی بزرگ تر شدیم، فهمیدیم اصولا در جهان روشنفکران و نویسنده های مستقل اسمشان توی «از بدها...» است و نه تنها قدر نمی بینند که اگر فرصت بشود، دوتا اردنگی هم می خورند.

روش شکست عشقی

در همین وانفسا بود که متوجه شدیم شاملو نه تنها درس نخوانده، بلکه سه بار ازدواج ناموفق و یک ازدواج موفق داشته. ما هم فکر کردیم پس راه موفقیت این است که اول درس را رها کنیم و بعد سه بار ازدواج ناموفق کنیم که شکست های عشقی مثل کوره ذوب آهن ما را آبدیده کند. خلاصه با همین دست فرمان ما الان 600 تا رفیق سایه-روشن فکر داریم که مدام حالت ازدواج دارند و متخصص ازدواج ناموفق هستند و سواد ندارند، اما متاسفانه چیز دیگرشان به شاملو نرفته است. سایه-روشن فکر هم وضعیتی است که آدم از درون روشنفکر نشده، اما از بیرون پیپ می کشد یا سبیل می گذارد یا موهاش را شانه نمی کند.

روش دودی

بعد از این تجربه ها، با زندگی مارکز آشنا شدیم که توی زندگی نامه اش گفته در جوانی به قدری سیگار می کشیده که اگر در دهانش دود نبوده، نمی توانسته یک کلمه بنویسد. در نتیجه ما سریع خودمان را بستیم به دود و همچون ماشین دودی، دود از همه سوراخ هامان بیرون آمد، اما دریغ از یک کلمه به دردبخور که روی کاغذ بیاوریم. شاهکارنوشتن که جای خود دارد.

حرف درشت

خوانندگان روشنفکر و فرهیخته روزنامه «شرق»، خدمتتان عرض کنم حالا اینکه ما چه چیزی را توی زندگی از دولت آبادی و گلستان و دیگران یاد گرفتیم فردا برایتان تعریف می کنم.