باز قدس آمد و خورشید خروشان سر زد

باز پروانه ای از پرتو ایمان پر زد

باز هم خرد شد از اهل خرد، اسرائیل

باز فریاد شما بر سر دشمن، سجیل

عاشقان آمده بودند و خیابان پر بود

شهر از رایحه عطر شهیدان پر بود

خصم از خیل شهادت طلبان ترسیده

دوست از شوق شهادت به عدو خندیده

روح آن پیر، به شادی، که بنا کرد چنین

نفسی دم نزد الا به هواداری دین

دین اسلام به ما شور شجاعت بخشید

مثل خورشید به تاریکی شب نور دمید

مژده مردم، که فلسطین دگر آزاد شود

مملکت با نفس رهبری آباد شود