1- برای نخستین بار هنگام موتور سواری دلباخته دختر ناشناسی می شود. طرف مقابل نیز که به انتظار نگاه ناشناسی نشسته است، به یکباره لیلی می شود برای مجنون. در یکی از قرارهایی که برای ملاقات گذاشته اند، پسر به شوق دیدار با موتور می تازد و در این تاختن، با برخورد به تنه درختی برای همیشه خاموش می شود و لیلی به ظاهر دلباخته پس از مدتی انتظار و مایوسی، سراغ مجنون دیگری می رود.

2- با هم شرط می گذارند که هر دو با هم دو دوست برای خود پیدا کنند. در قراری که برای ملاقات می گذارند دختران بی قرار در داخل ماشین می رانند و می تازند. یکی ترانه می خواند و دیگری دیوانه وار رانندگی می کند. دقایقی دیگر ماشین واژگون می شود و هردو برای همیشه آرام می گیرند.