آرشیو چهارشنبه ۲۲‌شهریور ۱۳۹۶، شماره ۶۵۹۳
پایداری
۱۶
خاطره

شکنجه داشتیم تا شکنجه!

عبدالحسین جلالوند

شکنجه شدن خیلی دردناک است اما دیدن شکنجه اسرا سخت تر و مشکل تر از شکنجه شدن بود.انواع و اقسام کابل هایی که نگهبانان عراقی از آن در شکنجه دوستمان استفاده کردند، به چشم دیدم. کابل مسی، کابل یک فاز، دو فاز، سه فاز، افشان، دسته بیل، دسته کلنگ و سیم خاردار را که به صورت شلاق درآورده بودند و تنها جای یک دستگیره داشت. برق و شوک الکتریکی، استفاده از اتوی برقی و... اینها هم ابزارهای شکنجه کردن بودند ولی استفاده کنندگان از آنها و حتی فضای زدن بچه ها در شکنجه شدن تاثیر داشت. شکنجه های دیگری هم بود که شکل اش متفاوت بود، نزدیک به پنج ماه از اسیر شدن ما می گذشت، سطل چای داشتیم که ظاهرا نو بود اما صد رحمت به سطل های کهنه و سوراخی که با قیر آنها را تعمیر می کردیم. چون این سطل برخلاف آن سطل ها از زیر سوراخ نمی شد بلکه از بغل ترک می خورد و چون سطل چای خوردن 72 نفر بود و جایگزین آن هم وجود نداشت مجبور بودیم آن را تعمیر کنیم. شهید امیر عسکری اعزامی از تهران کسی بود که به آچار فرانسه می شناختندش، ایشان هر روز این سطل را تعمیر می کرد. شاید باور کردنش سخت باشد که هست ولی این قسمتی از روزگار ما در دوران اسارت در عراق بود.

شهید عسکری در ابتدا با هزار زحمت مقداری سیم افشان برق تهیه کرد و از رشته های نازک آن برای دوختن قسمتی از سطل که شکسته بود اقدام می کرد و پس از دوختن با حرارت دادن پلاستیک و آب کردن آن جاهای دوخته شده را به اصطلاح جوش پلاستیک می کرد. این روش یکی از موثرترین کارها برای استفاده از سطل شکسته شده بود. هرچند روز یک بار و بعضی وقت ها هر روز این تعمیر انجام می شد ولی باعث می شد که بچه ها بدون چای نمانند. شهید امیر عسکری بعد از آزادی به دلیل عوارض ناشی از جنگ به شهادت رسید و در بهشت زهرا(س) تهران به خاک سپرده شد.