آرشیو چهارشنبه ۵ مهر ۱۳۹۶، شماره ۳۹۱۶
صفحه آخر
۱۶
بازخوانی خبر تازه رسیده

غیبتی آمیخته با بوی ترس

نازنین متین نیا

زمستان که از راه برسد، تعداد کودکان کار خیابان هم کمتر می شود. نه اینکه زندگی رحم و مروتی داشته باشد و سرمای هوا را بهانه کند تا به این بچه ها کمی آسان تر بگذرد: نه. تعدادشان فقط کمتر به نظر می رسد، چون از هر فرصتی استفاده می کنند تا از سرمای هوا به گوشه ای پناه ببرند و گرم شوند. حالا اما تا زمستان چند ماهی مانده و جمعیت حضور این بچه ها در شهر باید مثل همیشه باشد: مثل روزهای گرم تابستان که ناگهان به سمتت می دوند و می خواهند چیزی بفروشند یا شیشه ای پاک کنند و... اما این روزها تعداد این کودکان در خیابان کمتر شده. به نشانه همین میدان توحیدی که یکی از میدان های مهم و پرتردد شهر تهران است، زمان بیرون زدن از تحریریه، باید ببینم که چندنفری می آیند سراغم و درخواستی دارند، اما چند روزی است که خبری از این بچه ها نیست: آنقدر که کنجکاو شدم و شهر را هم دقیق تر گشتم.

خیابان به خیابان به دنبال کودکان کاری که شبیه همه ما به دنبال طلب کوچک خود از این زندگی، سخت می گذرانند. اما تقریبا خبری نیست. نه اینکه نباشند، اما تعدادشان از همیشه کمتر است و این کمبود، ربطی هم به سرما ندارد چون هنوز فصلش نرسیده. خوش بینانه ترین دلیل کم شدن این جمعیت شروع فصل تحصیلی تازه است و رفتن به مدرسه و بدبینانه ترینش هم خبرهایی که از طرح های جمع آوری می گوید و راه حل همیشگی پاک کردن صورت مساله به جای حل مشکل و مساله. طبیعتا فصل تحصیلی تازه با تجربه های سال تحصیلی گذشته، آن دلیل خوش بینانه را چندان تایید نمی کند و می ماند حدس و گمان به ظاهر بدبینانه ای که واقعیت را نمایان می کند. واقعیتی که می گوید تعداد این بچه ها کم نشده و مشکلات شان هم همچنان سرجایش است. اتفاق تازه در زندگی این کودکان ترس اضافه ای است که این روزها گریبان شان را گرفته: ترسی که در نهایت باری به دوش نحیف و کودکانه آنها می گذارد و در سختی این زندگی به آنچه در کوله بارشان بوده، اضافه می کند. زندگی این بچه ها حتی در غیبت هم خبر از درد و ترس می دهد و این شهر همچنان آغوش امنی برای این رهگذران کوچک خسته ندارد.