آرشیو چهار‌شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۶، شماره ۳۹۲۰
صفحه آخر
۱۶
بازخوانی خبر تازه رسیده

چیزهایی هست که نباید بدانی

نازنین متین نیا

عطش دانستن فقط در علم نیست یا فهمیدن آنچه در جریان زندگی برای آدمیزاد رخ می دهد. دانستن یک حس غریزی است برای آگاهی به محیط زندگی و درواقع به شکل بسیار ابتدایی و اولیه، مراقبت از خود. ما می خواهیم بدانیم تا بتوانیم مراقب خود باشیم، غریزه بقا را آرام کنیم و بدانیم که با خیال راحت می شود ادامه داد و زندگی کرد. اما این غریزه اولیه به همان اندازه که در قرون وسطی و عصر حجر و بعدتر در دوران شکوفایی علم و تمدن، به کمک نسل بشر آمده و کمک کرده تا این روزها در جریان تمدنی عظیم و پیشرفت های ثانیه ای قرار بگیریم، معایبی هم دارد: معایبی که در روزمر گی و گم شدن ما در دنیای وسیع اطلاعات و اخبار به چشم نمی آید و تنها زمانی خود را نشان می دهد که ناهنجاری های فرهنگی، نه فقط گریبان یک فرد خاص که یک جامعه را بگیرد و آنچه نادرست است، درست و عادی قلمداد شود.

درواقع یک غریزه اولیه که معمولا آن را به کنجکاوی تعبیرش می کنیم یا دانستن برای زنده ماندن می تواند ابزاری برای کج روی های اخلاقی و ناخوشی های رفتار اجتماعی ما شود. تا وقتی که دانستن ما در امتداد حیات و بقای ما و دیگران باشد، مرزهای اخلاقی از بین نرفته. اما به محض آنکه خیال ما از بقا راحت می شود و به شرایط باثباتی می رسیم، حس کنجکاوی همیشگی معطوف به دانستن اطلاعات اضافه ای می شود که نه تنها نقشی در زندگی ما ندارند که حتی در ادامه بقا هم ندارند. مثلا دانستن اینکه چهره ها در خلوت خود چه می کنند یا چه کسی با چه کسی در ارتباط است و... همان اطلاعات اضافی است که دانستن آنها تغییری در زندگی ما ایجاد نمی کند. اما چون ما می خواهیم بدانیم و چون این روزها در جهانی زندگی می کنیم که یک کلیک ما را به دانستن بیشتر می رساند، این اطلاعات را هم دریافت می کنیم و بدون اینکه از خود بپرسیم: برخورد با این اطلاعات، در جریان قرار گرفتن و دانستن آنها، همان شکستن مرزهای حریم خصوصی افراد است و جریانی که امروز به جمعیتی اقلیت رحم نمی کند، در امتداد عادت و روزمر گی جامعه شبیه یک سیل، اکثریت را هم درگیر می کند و از بین می برد.