آرشیو پنج‌شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۶، شماره ۴۱۶۶
فرهنگ و هنر
۱۴

خاطرات میرجلال الدین کزازی از تفال به دیوان حافظ

میرجلال الدین کزازی، استاد ادبیات فارسی و مترجم در مراسمی که به مناسبت روز بزرگداشت حافظ برپا شده بود و در گفتاری، دو نمونه از تفال های خود را به دیوان خواجه شیراز بازگو کرد.

به گزارش خبرگزاری مهر، در این مراسم کزازی در پاسخ به پرسشی که خود طرح کرد مبنی بر اینکه چرا دیوان خواجه شیراز شایسته آن است که با آن فال بزنند، گفت: ما هنگامی که بر سر دوراهی می مانیم و دودل هستیم، دست در دامان دیوان خواجه شیراز می زنیم. اینکه چرا دیوان خواجه نقش پذیر است، به این خاطر است که سروده ها و اشعار او سخت، فشرده و کالبدینه نیست.وی توضیح داد: فال بینی هنر فال بین نیست و آنکه سرنوشت فال را برمی نهد، فال بین یا فال گذار نیست، بلکه فال خواه است. کزازی در ادامه به دو نمونه از نتایج تفال هایی که به دیوان حافظ زده است، پرداخت و گفت: چند سال پیش دانشگاه های ما به روزی دچار آمده بود که من تاب ماندن در دانشگاهم را دیگر نداشتم. شبی از خواجه پرسیدم که چه می بایدم کرد؟ پاسخی به من داد که من در پگاه آن روز، بی هیچ درنگ نامه ای را با نمابر به دانشگاهم فرستادم و پای فشارانه خواستم که بازنشسته بشوم.

این متخصص حوزه شعر کلاسیک فارسی در ادامه با بیان این نمونه گفت: خواجه در آن تفال در غزلی بسیار آشنا پاسخ مرا چنین داده بود: چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی / آن شب قدر که این تازه براتم دادند. برات همان «حکم بازنشستگی من» بود! وی در بیان نمونه دیگر از فال زنی به دیوان خواجه شیراز هم گفت: در سالیانی که ایران در جنگ بود و جنگ به تهران، راه کشیده بود و شب ها، بمب بر این شهر می افکندند، ما در خانستانی من خانستان را به جای مجتمع مسکونی به کار می برم می زیستیم. همسایگان ما همگی به شهرها و روستاهای گوناگون رفته بودند. یادم می آید در آستانه نوروز بود و خانواده من بیمناک بودند که چه کنیم؟ کزازی اضافه کرد: من از خواجه پرسیدم که بمانیم یا برویم؟ و این شعر با این مطلع آمد: خالی مباد کاخ جلالش ز سروران/ بر ساقیان سروقد گلعذار هم. و شما می دانید نام من «جلال» است! ما پاسخ خواجه را پاس داشتیم و کمترین گزندی هم به کاخ «جلال» و کاخ نشینان آن هم نرسید.