آرشیو دوشنبه ۱ آبان ۱۳۹۶، شماره ۹۰۶۵
سیاسی
۲

دریای عاشورا

دکتر سید علی اکبر پرورش

کربلا و عاشورا ظاهری دارد. ظاهرش را عوام متوجه می شوند. سالی یک روز لخت می شوند و در دریای عاشورا شنایی می کنند و دست و پایی می زنند. قلب هایشان خنک می شود. یکی دو روز با عاشورا و امام حسین علیه السلام مانوسند و به همین مقدار در دریای عاشورا، تر می شوند و از این همه عظمت همین مقدار را می فهمند. یک دسته هستند به این دو سه روز اکتفا نمی کنند بلکه دوران سال را در کربلا و عاشورا می گذرانند؛ «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و کل شهر محرم - هر روز عاشورا و هر زمین کربلا و همه ماه ها محرم است.» داستان با یک روز و دو روز تمام شدنی نیست، لذا تمرین شنا می کنند تا در دریای عاشورا شنا کنند. هر چه قدرت شنا کردنشان در دریای عاشورا زیادتر شود، آن وقت عظمت های عاشورا و دریای بی کران آن را بیشتر می فهمند.

یک دسته هستند که غواصی را هم یاد می گیرند. لباس غواصی تهیه می کنند تا به عمق عاشورا فرو روند و در و مرجان این مجموعه را دربیاورند. می گوید؛ خدایا! این بزرگواران چه دیدند که این گونه برخورد کردند؟! آن وقت کم کم نشانش می دهند. اگر می بینی وقتی امام حسین علیه السلام فرزند عزیزش را تقدیم می کند و در مقابلش او را شهید می کنند و صورتش برافروخته تر می شود، برای این است که ملاقات برایش حاصل شده است. او چه دید که از همه چیزش گذشت؟ اگر کسی فهمید، وقتی خدا را ملاقات کرد حاضر است همه هستی اش را برای این ملاقات بدهد، عاشورا برایش حل می شود، مسئله فنا برایش حل می شود؛

نقش، همه جلوه نقاش شد

سر هوالله ز من فاش شد

آینه بشکست و رخ یار ماند

ای عجب این دل شد و دلدار ماند

منزل معشوق شد این دار من

نیست در این دار به جز یار من