آرشیو شنبه ۶ آبان ۱۳۹۶، شماره ۳۹۴۰
هنر و ادبیات
۹

زادنش به دیر خواهد انجامید

قاسم آهنین جان

به قطع و یقین برای علی اشرف می توانم بگویم: زادنش به دیرخواهد انجامید/خود اگر زاده تواند شد. علی اشرف به یقین و به زعم این قلم یگانه بود، چه به رفتار و چه در نوشتن هاش او را نمی توان در تذکره ها و یادنامه ها کنار خیلی ها نشاند الا معدودی چون احمد محمود و قطعا برادرش، برادر بزرگش صمد بهرنگی. از نویسندگان مهم روزگار ما بود. بخش بزرگی از ادبیات داستانی را معلمی کرد بی ادعا و هیاهو و کارگاه و عکس و مصاحبه ها. هرگز هراس آن نداشت که او را داستان نویس سنتی بدانند. هرگز سودای آن نداشت که به روز بنویسد و... مثلا از غافله عقب نماند و پست مدرن بخوانندش. راه و روش خود را در ادبیات تبدیل به آیینی شخصی کرده بود. اگرچه ویرجینیا ولف را می شناخت و جویس را، اما اعتقادش بر این بود که ماکسیم گورکی و جک لندن و جان اشتاین بک هم نویسندگانی بزرگند و خود سلیقه ای منفرد داشت و چهره های مستقل که همین او را برجسته می کرد از دیگران. دوستی از دوران کودکی داشتم حمید جوانمرد: استعدادی خوب بود در سینما و ادبیات، دو داستان بلند نوشت به نام بیکاران و چکش. سال پنجاه و نه داستان ها را دادیم علی اشرف خواند و تشویق کرد و از انتشارات نگاه خواست حمایت کند. دو کتاب دوستم حمید جوانمرد چاپ شد. حمید دیگر ننوشت، خودش را مبتلا کرده بود عاقبت به دست خود تلف شد در شبی سرد و زمستانی به کنج کوچه ای بن بست و به خاک شد بی نام و بی نشان. علی اشرف به شور می نوشت و در این شور بود که عرصه ای آفرید به نام «سال های ابری» که همیشه می توان خواندش. به هرحال قلم او از خانه روشنان ادبیات ما است. او رفته امروز، برادرش دولت آبادی را تنها گذاشته و ما را. او رفته امروز وجهان تهی تر شده و خالی تر/

وتنها این کلام می توانم بگو یم که: علی اشرف جان، من نگرانم که مبادا خانه ات سرد باشد تنها چراغ راروشن کن من هم در راهم.