آرشیو شنبه ۶ آبان ۱۳۹۶، شماره ۲۹۹۷
ادبیات
۱۴

درویشیان آبروی زمانه ما بود

اکبر معصوم بیگی

درویشیان سوپراستار هفته نامه ها، ماهنامه ها و روزنامه های رنگین، میهمان این برنامه و آن برنامه رادیو و تلویزیونی نبود. عکس و تفصیلات او را روی کمتر مجله ای می دیدید. چون شیرین نبود. در برابر شر و پلیدی و ستم تلخ بود. زقوم بود. این بود که نمی توانست «سلبریتی» رسانه های جریان های جورواجور باشد. تا خودش را بشناسد سر از زندان و بند و شکنجه درآورد. همه زندگی اش در پهنه فرهنگ و پیکار برای آزادی و برابری گذشت. چنان که خود در جایی گفته است «چریک مسلح نبودم، چریک فرهنگی بودم.» سکوت نمی توانست. با مماشات و پشت هم اندازی بیگانه بود. پیوسته در تکاپوی آزادی بود. صراحت لهجه اش گاه تا اعماق می سوزاند. اما فقط تلخ نبود. راستی که مصداق بارز نام مستعاری بود که در دهه پنجاه، پس از یک دوره کوتاه رهایی از بند، برای پرهیز از تیغ سانسور بر خود نهاد: لطیف تلخستانی. «لطیف» و نرم و نازک و خاضع و خاک راه در برابر بی چیزان و به زمین افتادگان و محرومان، و «تلخ» و گریزان و نفور از قدرت، هر قدرتی. در سلامت که سهل است، حتی در بستر بیماری در برابر صاحبان قدرت و ثروت تیغ آخته بر کف داشت. از بهره کشان و مفت خواران و کاخ سازان به جان نفرت داشت. چند سال پیش که برای جورکردن حاشیه ای فرهنگی برای مناسبتی غیرفرهنگی و چه بسا ضدفرهنگی از او هم دعوت کردند که به کیش برود، هراسان و آشفته و خشمگین به تهران آمد که: «چطور جرئت کرده اند از همچو منی برای چنان جایی دعوت کنند؟» و چند خطی خطاب به مردم رقم زد که، بی گمان به عنوان سند برائت روشنفکری متعهد و آزادی خواه در تاریخ این سرزمین ماندگار است. علی اشرف درویشیان در روزگار آبروباخته ما آبروی زمانه ما بود.