آرشیو دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶، شماره ۲۹۹۹
ادبیات
۱۱

نامه های اکبر رادی به اهل فرهنگ

انسان ریخته

پارسا شهری

اکبر رادی، درام نویس معاصر در همان کتاب «انسان ریخته یا نیمرخ شبرنگ در سپیده سوم» که مجموعه ای است از نقدونظرات او درباره تئاتر و فرهنگ و ادبیات، نشان داده است که درام نویس آرام و منزوی روی دیگری نیز دارد. «نامه های اکبر رادی» با گردآوری همسر او، حمیده بانو عنقا در نشر نشانه درآمده است. این نامه ها که اغلب نامه هایی است در شرح آنچه او به ضمیمه ردوبدل کرده، ازجمله نمایش یا داستان تازه ای که نوشته و فرستاده تا نظر مخاطب نامه را جویا شود. اما آنچه بیش از همه به چشم می آید این است که در سراسر این نامه ها بیش از آن که با رادی درام نویس و چهره آرام او مواجه باشیم، با منتقد تیزبینی روبه رو هستیم با نقادی صریح و بی پرده که گاه به پرخاش و غضب نیز می رسد. کتاب با نامه ای به حسین زنده رودی و بعد جمالزاده آغاز می شود و نامه های دیگر خطاب به چهره هایی چون رضا براهنی، هوشنگ گلشیری، عباس معروفی، جعفر والی، بهزاد قادری، محمود کیانوش، احسان یارشاطر، مهدی اخوان لنگرودی و بهرام بیضایی نوشته شده است. ازجمله این نامه ها نامه ای است به هوشنگ گلشیری که در عین ستایش کاری که گلشیری در نثر فارسی کرده است، به نقد جریانی می پردازد که در ادامه گلشیری به بیراهه می رود: «گلشیری عزیز ای ستمگر مظلوم! که نمی دانم این مدح شبیه ذم است با به عکس! تو یک زمان قجرنویسی را با رمان چکیده شازده احتجاب باب کردی، و از آن پس در این نزدیک به سی سال جریانی گشوده شد که مثل هر جریان اصیلی در سرچشمه اش پاک و زلال است؛ اما در مسیر خود به تدریج آلوده و پلشت می شود. چنان که قجرنویسی ما هم در این مسیر سی ساله طوری به هرز و انحطاط رفت و از پروازهای بلند خلاقه به گندابه های رزق و روزی و بی هنری افتاد...» آخرین نامه رادی که به اعتبار تاریخ زیر آن دی ماه 1386 نوشته شده است نامه ای خواندنی است، نامه ای به بهرام بیضایی به مناسبت زادروز او که چند خط آن چنین است: «در این عهد بی خصلت بی هویت بی معنی، تو پاسوخته بیرون صحنه مانده، در جست وجوی معنی تآتر، جام خضر زمانه ای و زهی ما که معنی تآتر را در ژرفه های درون و آن تشعشع اسطوره های شورانگیز تو باز جسته ایم...».