خاورمیانه به آزمایشگاه سیاست های بیگانگان تبدیل شده است. گفته می شود هر ابرقدرتی بتواند این منطقه را کنترل کند حتما می تواند جایگاهش را به عنوان قدرت برتر جهان تثبیت کند. وقتی جمهوریخواهان امریکا برای جهان برنامه نظم نوین را می نوشتند، تاکید داشتند که اول باید تکلیف خاورمیانه روشن شود زیرا تا زمانی که امریکا بر این کشورها و منابع انرژی آن مسلط نشود، نمی تواند نظام تک قطبی مورد نظر خودش را بر دیگر کشورهای جهان تحمیل کند. خاورمیانه هم جمعیت زیادی دارد و هم مساله اسراییل و فلسطین را شامل می شود و هم موقعیت حساس و تعیین کننده در جغرافیای جهانی و در ارتباط قاره ها دارد و هم دنیا به منابع انرژی آن وابسته است و این همه موجب جلب توجه قدرت های خارجی شده است.

تحولات اخیر نشان می دهد دولت هایی مانند امریکا با استفاده از اوضاع داخلی کشورهای منطقه، برای آینده این کشورها برنامه دارند و به اشکال مختلف در حال اجرای برنامه های خود هستند. هدف نهایی برنامه امریکا را بعدها باید بهتر شناخت ولی اجمالا موارد زیر را می توان دریافت:

- امنیت اسراییل باید تامین شود و هیچ کشوری نباید در حد قدرت آن کشور باشد و امنیت آن را تهدید کند.

- اتحاد کشورهای اسلامی و عربی برای مقابله با اسراییل باید شکسته شود و انگیزه مبارزه با اسراییل باید از بین برود. تعارض عمده منطقه باید میان جبهه متحد اعراب و اسراییل از یک سو و جبهه حامیان انقلاب اسلامی در منطقه شکل بگیرد.

- مقاومت فلسطینیان در نفی موجودیت اسراییل باید شکسته شود و جریان های فلسطینی باید تن به سازش بدهند و موجودیت اسراییل را به رسمیت بشناسند.

- تشکیل کشور مستقل فلسطینی آن هم در سرزمینی بسیار محدود و تحت سیطره کامل اسراییل هنگامی باید در دستور کار قرار بگیرد که مساله فلسطین دیگر مورد توجه مردم منطقه نباشد و همه کشورها با دولت اسراییل همکاری جدی را آغاز کرده باشند.

- عربستان و اسراییل دو متحد امریکا به محور قدرت منطقه تبدیل شوند.

- کانون های بحران باید در منطقه به صورت همیشگی وجود داشته باشند تا هیچ امیدی به رسیدن به آرامش و امنیت در کشورهای اسلامی وجود نداشته باشد.