آرشیو سه‌شنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۶، شماره ۳۹۵۴
صفحه اول
۱
سرمقاله

بحران و اجتماعات محلی

دکتر سیامک زند رضوی

در مواقعی مانند وقوع زلزله دیدگاه های تحلیلی مختلفی در جامعه و میان افکار عمومی شکل می گیرد و مطرح می شود. مواردی مثل اینکه این زلزله طبیعی بوده یا دلیل و منشا دیگری دارد؟ اینکه چرا دخالت عوامل انسانی در بروز چنین اتفاقاتی مطرح می شود به دلیل این است که جامعه ای داریم که در آن شفافیت کمی وجود دارد و در هر مساله ای که بخواهیم به آن بپردازیم، بخش مهمی از اطلاعات وجود دارد که از چشم شهروندان دور نگه داشته می شود. دیدگاه دیگری که مطرح می شود این است که اتفاقاتی مثل زلزله پیامد رفتارهای انسان ها بوده و این عقوبتی است که در نتیجه این رفتارها بر ما نازل شده است.

این دیدگاه بعد از زلزله بم به کرات مطرح می شد. اما پاسخ افرادی که چنین دیدگاهی را مطرح می کنند این است که پس تکلیف کودکانی که در این حوادث از بین می روند چیست؟ یا اگر فردی عملی مرتکب شده که چنین عقوبتی نصیبش شود، پس بقیه افراد نقش و گناه شان چیست؟ از سوی دیگر در رسانه ملی تحلیل های روانشناسی را در مورد هر موضوعی لحاظ می کنند و همیشه این روانشناسان هستند که مسائل مختلف را از فقر و بیکاری گرفته تا حوادث رانندگی و بلایای طبیعی و موارد دیگر را تحلیل و عوامل اتفاقات را به سطوح فردی تقلیل می دهند. در میان تمام این دیدگاه های مطرح و موجود، بینش جامعه شناختی در مقیاس اجتماعی، بسیار ضعیف است.

اطلاع رسانی چندرسانه ای باعث شده تا تحلیل های بسیاری در زمینه اخبار و تصاویر منتشر شده مطرح شود، یکی از مهم ترین های آنها در زلزله کرمانشاه، آسیب های جدی وارد شده به انبوه سازی مسکن مهر است که در تصاویر دیده می شود، و درست در سوی دیگر خیابان منازلی که شهروندان ساخته اند کمتر آسیب دیده است.

اگر ما این تصاویر را بخشی از واقعیتی بدانیم که در مناطق زلزله زده اتفاق افتاده است، سوالات مهمی از سوی شهروندان مطرح می شود که دستگاه های اطلاع رسانی و مسوولان مرتبط باید بتوانند به این سوالات پاسخ های سریع و قانع کننده بدهند. اینکه چرا در منطقه ای که روی گسل اصلی زلزله است، خانه ها اینچنین ساخته می شوند؟

این سوالات نیاز به پاسخ ها و پیگیری فوری به لحاظ فنی و قضایی دارد، زیرا که شهروندان در سایر مناطقی که این خانه ها را دریافت کرده اند، آرامش خود را از دست می دهند.

همان طور که برای امداد رسانی نیروها بسیج می شوند، بلافاصله باید یک بسیج هم شکل بگیرد برای پاسخ گویی به سوالاتی که در مورد ساخت و سازها و بسترهای نامناسب امداد و نجات، رسیدگی به مصدومان، اسکان اضطراری و... مطرح می شوند. تمام این سوالات باید روی میز نگه داشته شوند و به آنها پاسخ داده شود تا آنچه به عنوان شایعه معرفی می شود کاهش پیدا کند.

نکته بعدی که پس ازوقوع حوادث طبیعی مانند زلزله (که ساختارهای موجود در جامعه ما، آن را به بلا و فاجعه تبدیل می کند) پدید می آید، احساس همدلی عمومی است. در چنین مواقعی همه مردم این سوال را دارند که اگر در مناطق آسیب دیده بودند چه توقعی از دیگران داشتند. سازمان های مردم نهاد به شکلی وسیع در جریان زلزله بم و بعد از آن در بروجرد و آذربایجان، در این زمینه تجربه دارند. رسانه ها می توانند از این نهادها دعوت کنند تا در مورد تجارب شان صحبت کنند و بگویند در چنین مواقعی به خصوص پس از ساعات طلایی نجات، چگونه با کمک بازماندگان، داوطلبان و کمک های جمع آوری شده نشاط زندگی را به آنان، به ویژه کودکان بازگرداند.

بعد از زلزله بم این پیشنهاد مطرح شد که بهتر است پیش از وقوع زلزله، در هر محله کانکسی قرار داده شود که داخل آن ملزوماتی قرار گیرد که در مواقع بروز بحران هایی مثل زلزله مورد استفاده قرار گیرد. و در هر زمان افراد داوطلبی از هر محله آموزش های لازم را برای مواقع بحرانی ببینند تا بتوانند به بازماندگان از زلزله امداد رسانی کنند. آنان همچنین می توانند کمک های مردمی را مدیریت کنند و در عین حال قبل از اینکه نیروهای امدادی به منطقه برسند، کمک رسانی های اولیه را انجام دهند. در سه مرحله مدیریت بحران در محله ها اهمیت دارد، اول امکاناتی که بشود آوارها را تا حدودی جابه جا کرد و دوم جمع کردن کودکان در محله که به شکل های گوناگون در خطر هستند و نیاز به حمایت دارند و سوم برپایی سرپناه برای بقیه آسیب دیدگان در محل هایی که از قبل تعیین شده است. «هر خانواده یک امدادگر» باید به همراه خود ملزومات مورد نیاز برای امدادرسانی را در اختیار داشته باشد. اما موضوع مدیریت بحران متکی بر ظرفیت اجتماعات محلی که از زلزله بم مطرح شد. در این سال ها مدام تکرار و مدام فراموش شده است.

به بیان ساده تر در صورت استفاده از ظرفیت اجتماع محلی برای مدیریت بحران، اگر هر کسی آسوده خاطر باشد که همسایه ای دارد که می تواند به خانواده او کمک کند، در وضعیت های بحرانی به وجود آمده نیازی نمی بیند که به نقاط دیگر شهر برود تا به خانواده و آشنایان خود کمک کند، بلکه در محله خود به همسایگان و اطرافیان امدادرسانی می کند. در کشور ما باید در مناطقی که روی گسل قرار دارند، از همین امروز، قبل از واقعه، ظرفیت های امدادرسانی محلی آماده باشد و مسوولیت طراحی و اجرای آن هم نه اداری یا نظامی بلکه مردم نهاد باشد که بتواند همه شهروندان علاقه مند را پوشش دهد.

از طرف دیگر بعد از وقوع حوادثی مثل زلزله یک همدلی عمومی هم ایجاد می شود و در مورد زلزله کرمانشاه هم این نکته وجود داشت. اما این نکته که از این همدلی چطور می توان به عنوان یک سرمایه اجتماعی استفاده کرد نیاز به برنامه ریزی دارد. اگر در هر محله ای اعلام شود که ای کسانی که دچار عواطف انسانی شده اید، کدامیک از شما آماده اید تا در محله خود با کمک مسوولان مدیریت بحران منطقه، محل زندگی تان، فضایی که مناسب استقرار چادرها در مواقع بحرانی است را شناسایی کنید چه کسانی آماده اند آموزش های لازم برای کار با کودکان در شرایط بحران راببینند؟ کانکسی که ابزارهای امدادرسانی اولیه می تواند در آن قرار گیرد، در کدام قسمت محله می تواند قرار بگیرد؟

چه کسانی آمادگی دارند کار با ابزارها و امکانات را بیاموزند و به امکانات دریافتی رسیدگی کنند؟

باید افراد توانمند در زمینه حمایت کودکان جزو داوطلب هایی باشند که در محله آموزش های لازم را می بینند. ضروری است که در هر محله ای یک تیم اطلاع رسانی هم وجود داشته باشد که با خارج از محله در ارتباط باشد و نیازهای محله را به گوش مسوولان تیم های امدادرسانی برساند.

ظرفیت اعتماد و همدلی و اشتیاق عمومی باید هدایت شود به سمت تشکیل گروه های داوطلب محله ای که بتوانند خیلی سریع به موضوع امدادرسانی ورود کنند. به طور مشخص در مورد زلزله تهران، به دلیل مشکلات معابر ودسترسی ها، امیدچندانی وجود ندارد که از خارج از تهران امدادگرانی بیایند که بخواهند در زمان مناسب کودکان و خانواده ها را نجات داده و استقرار موقت را سامان دهند.

سیستم مدیریت بحران ما باید از نگاه امنیتی خارج شود و برسد به مفهوم مشارکت اجتماعی. این مشارکت تنها در برنامه ریزی و اجرا نیست بلکه در ارزیابی هم مطرح است. هر محله ای باید بتواند تکلیف خود را با حوادث غیر قابل پیش بینی روشن کند. اگر این اتفاق بیفتد یک همبستگی پیش از بحران شکل می گیرد که می تواند تبدیل به نوعی سرمایه اجتماعی پایدار به دلیل سرنوشت مشترک شود. سرمایه ای که می توان به آن اعتماد کرد.

*جامعه شناس