آرشیو شنبه ۴ آذر ۱۳۹۶، شماره ۳۹۶۱
جلد دوم
۷
سرمقاله

روشنفکر اورجینال

عظیم محمودآبادی

شریعتی بی تردید بخت یار ترین روشنفکر تاریخ ایران است. بخت او آنقدر بلند بوده که بعد از چهار دهه، ستاره اقبالش همچنان بدرخشد و تنور بحث و مناقشه های روشنفکری را گرم نگه دارد. اما اگر این مساله برای شریعتی یک حسن است برای ما صدعیب دارد. اگر سر دراز داشتن این رشته جدال، حکایت از رونق افکار و آثار او دارد در عین حال نشان دهنده رکود و ایستایی جامعه روشنفکری ما هم هست. به ویژه اینکه وقتی به محتوای بحث هایی که در مورد شریعتی می شود نگاه می کنیم نوعی صف بندی و هماوردی بیشتر دیده می شود تا گفت وگویی انتقادی. از سویی کسانی که با تمسک به سبک سخنرانی های شریعتی و حتی تشبه جستن به لحن، صدا و اطوار او سعی دارند برای خود کسب اعتبار کنند و از سوی دیگر چهره هایی که فضیلت را در تحقیر شریعتی، ناچیز شمردن سطح دانش او و خطرناک جلوه دادن نظراتش جست وجو می کنند. یکی آرز ویش این است که «شریعتی دیگری ظهور نکند» (حاتم قادری در گفت وگو با روزنامه اعتماد، صفحه سیاستنامه، مورخ 24/8/96) و دیگری می خواهد راه حل معضلات امروز جامعه را از لابه لای ورق های کتاب های شریعتی پیدا کند. آری هستند کسانی که از گذشته خود پشیمانند و باعث و بانی این گذشته را کسی جز شریعتی نمی دانند. درست همان طور که مریدانش از هیچ فرصتی برای برآوردن کام شهرت از نام او دریغ نمی ورزند. در صورتی که می توان شریعتی را همچنان دوست داشت اما با پاره ای آموزه های او مخالفت کرد. چنانچه می توان منتقد شریعتی بود اما در عین حال برای دغدغه های او نه فقط احترام بلکه اعتبار قائل شد: اعتباری که ناشی از اصالت او است. دوستدار شریعتی باشیم یا منتقد او در اصالت شخصیتش تردیدی نمی توان داشت. اصالتی که هیچ وقت برای کسانی که سعی کردند کپی او باشند به وجود نیامد. شریعتی هر که بود و هرچه گفت، اورجینال بود: اصل اصل. مصدق، سید جمال و اقبال را دوست داشت و معلوم بود که از آنها تاثیر بسیار پذیرفته است اما وقتی پشت تریبون حسینیه ارشاد قرار می گرفت، خودش بود: علی شریعتی. شاید راز آن بخت بلند نیز ریشه در همین اصالت داشته است.

البته اصالت، نافی نقد نیست. اما نقدی که معطوف به آرای شریعتی باشد و نه احوال ما. شریعتی را می شود نقد کرد بدون اینکه همه ناکامی ها و ناروایی های امروزمان را به گردن او بیندازیم. باور کنیم که به قول هربرت مارکوزه «تاریخ، شرکت بیمه نیست»: اینطور نیست که اگر امروز متفکری برای مشکلات جامعه راه حلی ارایه می دهد پیامدها و تبعات احتمالی 40 سال بعد را هم باید به پای او نوشت.

در عین حال سخنان و نوشته های او را اکسیر بحران های امروزی دانستن جز اینکه گرهی بر گره های مان بیفزاید نتیجه دیگری نخواهد داشت و از همه تلخ تر اینکه در میانه این هیاهو، این شریعتی است که بیش از هر زمان دیگری در میان ما مهجور مانده است. افکار شریعتی در میان غوغای مریدان شیفته و مخالفان پر کینه و تنفر او، بزرگ ترین گمشده این میدان است. در این غوغا آنچه مورد غفلت قرار می گیرد، آموزه های ناب معلمی است که گاهی به نظر می رسد برای امروزمان هم حرف هایی برای گفتن دارد.