آرشیو سه‌شنبه ۷ آذر ۱۳۹۶، شماره ۳۰۲۱
صفحه اول
۱
سرمقاله

نظم چند جانبه گرا

دکتر کیهان برزگر ( استاد روابط بین الملل)

اخیرا کنفرانس سوچی با مشارکت سران دولت های ایران، روسیه و ترکیه با هدف انتقال سوریه به فاز سیاسی و صلح برگزار شد. دولت های حاضر در این کنفرانس بر شکل گیری، تداوم و تضمین موفقیت «کنگره گفت وگوی ملی سوریه» به عنوان نهادی برای دستیابی به راه حل پایدار سیاسی برای بحران سوریه توافق کردند. در تازه ترین تحول هم دکتر حسن روحانی، رئیس جمهور، در یک تماس تلفنی با بشار اسد بار دیگر بر تداوم همکاری ایران و سوریه در مبارزه با تروریسم و حمایت از گفت وگوی سوری-سوری تاکید کرد. صرف نظر از اهمیت این کنفرانس در توقف احتمالی جنگ شش ساله سوریه، برگزاری چنین نشستی در سطح سران این سه کشور که درک متفاوتی از پویایی های معادلات منطقه ای و به تبع آن راه حل های دستیابی به ثبات پایدار فراتر از منافع ائتلاف های آمریکامحور دارند، خود نقطه عطفی در شکل گیری یک نظم چندجانبه گرا با مشارکت همگانی است. اکنون نقطه اشتراک منافع این سه کشور تقویت نظام دولت در سوریه برای ورود به دوران انتقال سیاسی، صلح و بازسازی این کشور است. پیام اصلی سران سه کشور در سوچی هم متمرکز بر موفقیت این کشورها در حفظ تمامیت ارضی سوریه و کاهش منازعات قومی-مذهبی در منطقه بود و اینکه آن را مقدمه ای برای ورود به فاز سیاسی صلح در سوریه در نظر گرفتند. اما منطق شکل گیری یک نظم چندجانبه گرا در روند بحران سوریه بر سه مبنا استوار بوده است: نخست، محدودیت استراتژیک ایفای نقش کشورهاست.

این بحران نشان داد که هیچ کشوری به تنهایی و با ظرفیت های ملی خود نمی تواند بحران سوریه را به نفع منافع حداکثری خود تمام کند. اکنون ایران، روسیه و ترکیه درک می کنند که حل پایدار این بحران نیاز به همکاری نزدیک آنها از یک سو و شامل کردن بازیگران جبهه رقیب به ویژه آمریکا و عربستان سعودی در فاز سیاسی از سوی دیگر دارد. این امر، به ماهیت رقابتی و چندلایه ای ژئوپلیتیک بحران سوریه (رقابت دولت ها در سطح منطقه ای و فرامنطقه ای) و همچنین ضرورت تلاش جمعی برای مواجهه با تروریسم و منازعات قومی برمی گردد که برقراری و تداوم ثبات در منطقه را بسیار شکننده می کند.

دوم، پروسه محورشدن حل بحران سوریه است. روند این بحران نشان داد که دستیابی به صلح پایدار فقط در طول مذاکرات و نه در ابتدای آن و از طریق همکاری اولیه بازیگران اصلی برای کاهش تدریجی تنش صورت می گیرد. در طول جنگ شش ساله سوریه طرح های ناموفق زیادی از سوی سازمان ملل متحد برای برقراری صلح ارائه شد. معروف ترین آنها طرح «فریزکردن» منازعه در یک منطقه (حلب) و گسترش تدریجی آن به مناطق دیگر از سوی استفان دی میستورا، نماینده ویژه سازمان ملل در امور سوریه، بود که خود به نوعی ابتکار اولیه برای شکل گیری «مذاکرات آستانه» بر مبنای ایجاد چهار منطقه کاهش تنش و تضمین آن از سوی ایران، روسیه و ترکیه به حساب می آید؛ یعنی همه کشورها به تدریج متوجه شدند که پیش شرط گذاشتن برای حل بحران برخلاف واقعیت های میدانی (مانند چندین دور مذاکرات ناموفق ژنو)، مثلا «اسد اول باید برود تا مذاکرات شروع شود» (موضع ترکیه یا عربستان و...)، خود منجر به توقف مذاکرات از همان ابتدا می شود. این امر هم بیشتر به تکنیکی بودن، زمان بربودن و مرحله ای بودن مسائل حل منازعه ازجمله برقراری آتش بس، ایجاد مناطق امن، مذاکرات همه جانبه سیاسی و انتخاب دولت انتقالی و... برمی گردد.

و سوم، ضرورت گسترش دیپلماسی است. این امر به ویژه در شرایط بعد از توقف جنگ در سوریه و ورود به فاز سیاسی و بازسازی حائزاهمیت زیادی می شود. تجربه منازعات دیگر مثل افغانستان و عراق نشان داده که همکاری همه جانبه و تضمین مراحل صلح از سوی دولت های درگیر در این بحران ها سرنوشت ساز بوده است. ایجاد دولت ائتلافی و تداوم توافق سیاسی نیازمند ایفای نقش (کمتر یا بیشتر) همه بازیگران (اعم از کوچک یا بزرگ) در فاز سیاسی است. البته طبیعی است که حامیان قدرتمندتر گروه های سیاسی در میدان منازعه (در اینجا ایران، روسیه و ترکیه) همواره ابتکار عمل و جهت مذاکرات را به نفع منافع خود متعادل می کنند.

کنفرانس سه جانبه سوچی نقطه عطفی در نهادینه کردن اصول فوق و حرکت به سمت یک نظم چندجانبه گرا در منطقه است. این کنفرانس بر مبنای مشروعیت و اهمیت دسترسی نسبی به امنیت در سوریه (در روند مذاکرات آستانه) برای ورود به دوره انتقال سیاسی این کشور شکل گرفت. درواقع، همکاری موثر سه کشور ایران، روسیه و ترکیه در تضمین امنیت مناطق کاهش تنش در سوریه با همکاری حکومت سوریه زمینه های موفقیت این کنفرانس را فراهم کرد.

اما مهم ترین نتیجه مثبت کنفرانس سوچی تقویت جایگاه ژئوپلیتیک کشورمان در نظم منطقه ای است. نخست، روسیه و ترکیه به اهمیت نقش میدانی ایران اذعان می کنند و خواهان تداوم و تضمین همکاری های سیاسی-امنیتی با کشورمان هستند و این خود یک تحول مهم است. دوم، این دو کشور کارآمدی کشورمان را در شکست نظامی تروریست های داعش در میدان نبرد سوریه (و عراق) می پذیرند و همین امر وزن سیاسی ایران در مذاکرات صلح را افزایش می دهد. تقویت جایگاه ایران در این ائتلاف سه جانبه، خود تاثیر مهمی بر نگاه بازیگران ائتلاف رقیب در سوریه مثل آمریکا و سعودی یا کشورهای اروپایی نسبت به ضرورت مشارکت جدی ایران در بحران سوریه خواهد داشت.

اکنون موقعیت برتر میدانی ایران باید با تجربه های دیپلماتیک و ائتلاف ساز نقش کشورمان (مانند بحران های افغانستان و عراق) ترکیب و برای ایجاد تعادل بین منافع گروه های سیاسی حاضر در «کنگره گفت وگوی ملی سوریه» در جهت دستیابی به یک راه حل پایدار در سوریه به کار گرفته شود. بی تردید، تداوم صلح و ثبات در سوریه، به ویژه به دلیل اتصال مسائل آن به عراق و لبنان، بیشترین نفع را به ایران در مقایسه با سایر بازیگران می رساند. مهم ترین ویژگی هر نظم چندجانبه پذیرش نسبی منافع سایر بازیگران است. ایران باید ارزش افزوده تامین منافع خود در بحران سوریه را در نهادینه کردن نقش مستقل سیاسی-امنیتی و اقتصادی خود در نظم منطقه ای جست وجو کند.