آرشیو سه‌شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۶، شماره ۳۹۶۹
جلد دوم
۷
سرمقاله

آخرین معجزه آخرین پیامبر

عظیم محمودآبادی

رضا اصلان، نویسنده کتاب «غیور» – که در مورد زندگی حضرت عیسی(ع) است- در مقدمه خود نوشته همین که ما امروز در مورد شخصیتی حرف می زنیم، کتاب می نویسیم، پژوهش می کنیم و... که 2 هزار سال از حیاتش می گذرد نشان دهنده استثنایی بودن آن شخصیت و بزرگ ترین معجزه او است.

سخن اصلان البته در مورد پیامبر اسلام نیز صادق است اما بی شک این بزرگ ترین معجزه ایشان برای دوران ما محسوب نمی شود. درست است که آوازه پیامبر امروز چندین هزار برابر صدر اسلام در جهان پیچیده است اما از این بزرگ تر تصدیق سخنی است که با وجود گذشت 14 قرن هنوز نتوانسته نقض شود.

آری پیامبر اسلام گفت «بعد از من پیامبر دیگری نخواهد آمد و من آخرین پیامبر هستم.» و این نه تنها آخرین معجزه بلکه بزرگ ترین معجزه او- بعد از قرآن- برای ما است. کم نبودند کسانی که ادعای پیامبری کردند اما راه به جایی نبردند و کوچک ترین بخت و اقبالی در قیاس با انبیای راستینی مانند ابراهیم، موسی، عیسی و محمد (علیهم صلوات الله) نیافتند و هیچ کدام نتوانستند پایه گذار دینی باشند که بتوان آنها را قابل مقایسه با ادیانی چون یهودیت، مسیحیت و اسلام دانست. بنابراین چه معجزه ای از این بزرگ تر که پیامبر اسلام قرن ها قبل از متفکران و فلاسفه امروزی پیش بینی کرده بود که خاک تاریخ دیگر پیامبرخیز نیست و بعد از رحلت محمد (ص) به قول طه حسین، ندای آسمانی برای همیشه منقطع شد.

نکته دیگری که در مورد پیامبر اسلام مطرح است بشری بودن و این جهانی بودن دین او است. به طوری که در آموزه های ایشان ضمن اهتمام جدی به معاد و آخرت اما در عین حال ابعاد و وجوه مختلف بشری مورد بی توجهی یا انکار قرار نگرفته اند. چنانچه در شریعت اسلام نه ازدواج نهی و نه طلاق حرام شده است. شخص پیامبر که به تعبیر مولانا «عالم مست گفتش آمدی»، ازدواج کرد و ابایی نداشت از اینکه با همسر خود بنشیند و سخن بگوید. از قضا همین ویژگی او است که مورد توجه فیلسوف بزرگی چون ایمانوئل کانت قرار گرفت و در مورد ایشان گفته بود محمد پیامبری است که به دنیا «Welcome» می گوید. چنانچه کارن آرمسترانگ، نویسنده و پژوهشگر انگلیسی عنوانی که برای کتاب خود - زندگینامه پیامبر اسلام- انتخاب کرده «محمد: پیامبری برای زمانه ما» است.

بشری بودن دین اسلام و تاکید قرآن بر اینکه محمد (ص)، بشری مانند ما است و تنها وجه تمایزش در این است که به او وحی می شود، البته در توسعه و دوام اعجازگونه دین او نقش به غایت قابل توجهی داشته است. چنانچه دینی که آورد نه فقط در سرزمین حجاز بلکه با درنوردیدن مرزها توانست به تمدن بشری بیفزاید. تمدنی که در آن متفکران و بزرگانی مانند ابن سینا، ابن رشد، ابن عربی، ابن مسکویه، غزالی، عطار، مولانا، سعدی، حافظ، ملاصدرا و... پرورش یافتند.

اینکه بعضا گفته می شود اسلام با قدرت شمشیر توانست مرزهای خود را گسترش دهد و فرهنگ خود را به جوامع دیگر از این طریق صادر کند از این نظر سخنی نادرست و گزاف است که اقوام دیگری هم بوده اند که با شمشیر به ملت هایی حمله کرده اند اما جز ننگی از خود به جای نگذاشته اند. مگر به همین ایران ما مغول ها حمله نکردند؟ کجا توانسته اند فرهنگی از خود در میان ما به جای بگذارند؟ کدام متفکر یا شاعری را می شناسیم که به نیکی از چنگیز یاد کرده باشد و اکنون در حافظه جمعی ملت ما جایی داشته باشد؟

البته در اسلام شمشیر هم بوده است و مگر می توانست نباشد؟ در جهانی که اگر حمله نمی کردی یقینا مورد هجوم قرار می گرفتی چه جای تحلیل هایی است که بر اساس قواعد امروزی جهان، محترم و معتبر است؟ ساده لوحانه است تحلیل کسانی که بر اساس «Nation - state» (دولت- ملت) به قضاوت چهارده قرن پیش می نشینند. اما شمشیر، همه چیز اسلام نبوده است که اگر بود نمی توانست در خاک آن «گلستان»ها، «بوستان»ها و «مثنوی ها»یی بروید که دماغ جهانیان را از عطر خود پر کرده باشد. عطری که پیش و بیش از هر چیز در شامه گویندگان و سرایندگان، حکیمان و فرزانگانی نشسته بود که پیش از این به نام برخی از آنها اشاره شد. این عطر آنقدر مشام آنان را پر کرده بود که گاهی عمری را در شیفتگی محض نسبت به او سپری کردند.

چنانچه در احوالات مولانا جلال الدین رومی نوشته اند که هرگاه صدای موذن را می شنید که شهادت دوم را بر زبان می آورد و بانگ اشهد ان محمدا رسول الله سر می دهد، دست خود را بر روی زانو یش می گرفت، بلند می شد و می گفت: «نامت بماند تا ابد ای چشم ما روشن به تو.»