آرشیو پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۶، شماره ۳۹۹۳
صفحه آخر
۱۶
در همین حوالی

داستانی برای همه نسل ها

فریدون صدیقی

همسرم کلافه است. روزی پنج شش بار یخچال را تمیز می کند. سراغ پرده ها می رود و مدام در خانه دنبال چیزی می گردد. اینستاگرام و تلگرام بسته شده و برای او که مسلط به زبان انگلیسی است و خانه نشین، این اپلیکیشن ها دریچه ای به جهانی دیگر بودند و با آنها سرگرم بود. اما حالا نیستند و همسرم هم کلافه. راستش مرا یاد زمانی می اندازد که سیگار را ترک کردم. شش سال پیش بود. بعد از آن جهان هیچ وقت مثل قبل نشد. می دانستم سیگار مضر است و باید ترکش کنم. اما از آن ترک آزار دیدم. اعتراف کنم هنوز هم دل تنگ سیگار هستم. هنوز هم فکر می کنم هیچ چیز نمی تواند جایش را پر کند و به وقت شادی یا غم، ناخودآگاه دستم به سمت سیگاری می رود که نیست. من مخاطب مستقیم تلگرام و اینستاگرام نبودم. با همان اکانتی که خانمم داشت، کار می کردم. صبح ها با عکس ها و تصاویر زیبا روزم را شروع می کرد. با عکس هایی که دخترم از نوه ام در اینستاگرام می گذاشت و صبح را برای من دوست داشتنی می کرد. شب ها هم برمی گشتم به تلگرام تا ببینم در جهان چه خبری است و دختر دیگرم که در قاره ای دیگر زندگی می کند چه حرفی برای من دارد. فکر کنم من هم کلافه شده ام. من که هنوز عادت کتاب و روزنامه خواندن را از دست نداده ام و همچنان معتقدم که باید با خودکار بیک روی کاغذ نوشت. اما کلافگی من هم هست. همانطور که میلیون ها کاربر ایرانی تلگرام و اینستاگرام این روزها کلافه هستند. راه ارتباطی با جهانی از اطلاعات برای میلیون ها نفر قطع شده و جای خالی باقی مانده که معلوم نیست چطور باید پر شود. فضای مجازی مضرات خودش را دارد. اما در کنار این مضرات، این جای خالی هم آسیب های پیرامونی پیچیده و بزرگ خودش را دارد و باید عمیقا نگران این آسیب ها باشیم. این قطع و اتصال ها فقط مربوط به یک نسل و یک جمعیت و قشر خاص نیست، همه نسل ها را دربرمی گیرد و خسران روحی و روانی، هشداری است که باید آن را جدی گرفت و اجازه نداد که به بار مشکلات، بار دیگر اضافه شود.