آرشیو پنجشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۶، شماره ۳۹۹۹
جلد دوم
۷
یادداشت -4

بیزار از سکون

ستاره اسکندری ( بازیگر)

دی ماه... بیست و دوم دی ماه. سال 1317... شما به دنیا آمدید تاهمین دنیا برای ما شکل دیگری به خود بگیرد قبل از آنکه هیچ یک از ما پا بر آن گذاشته باشیم، در اصفهان بزرگ شدید و رفتید به سفر برای آموختن... برای دیدن. برای شنیدن، شناختن. بازگشتید با کوله بار سنگین تجربه، بازگشتید با هیجان تقسیم آموخته های تان، ساختید... معمار شدید بر زمین نیمه ساز تئاتر این مرز و بوم... ساختید. ستون از پی ستون. سقف از پی سقف. شما ساختید. خسته نشدید... زیبایی را فریاد زدید... صحنه را فریاد زدید... تئاتر را فریاد زدید... این سال ها و سالن ها گواه آنند که شما چگونه ساختید آنچه را که باید، گواه بودن شما هستند و رنج ها و غصه های تان... لبخند و خنده های تان... دریای آرامش تان.

توفان خشم تان...

این سال ها و سالن ها گواه آنند که چه کسانی زیر نگاه دقیق شما پیوستند به عرصه تئاتر، موج شدید از پی موج تا این دریا همچنان خروشان بماند که شما بیزارید از بی حرکتی... که دستان شما در هوا می رقصند تا یاس را کنار بزنند... که چشمان تان غرق شادی می شوند تا زیبایی خودش را در آیینه ببیند... چه مبارکید بر ما و این سرزمین... چه شاعرید که زندگی با تصاویرتان بر صحنه رنگ دیگر می گیرد... شما به دنیا آمدید تا ما منظری دیگر را تجربه کنیم و به جادویی دیگرگونه مبتلا گردیم... جادویی بزرگ تر از روزمرگی زندگی... مبتلای مان کردید آقاااا... تولدتان مبارک آقای دکتر علی رفیعی.