آرشیو شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۶، شماره ۵۰۱۸
صفحه آخر
۲۰
راپورت های میرزا ادریس

خوشبختی سنگ پایی!

دیروز صبح جمعه، علی الطلوع بعد از صرف دو کاسه هلیم و نان سنگک سنگین گشتیم. لذا مجدد به بستر برگشته استراحت فرمودیم. من بعد ذلک بیدار گشته به خشایار فرمودیم حمام داغ کرده میرزا یعقوب دلاک را خبر کند بیاید ما را کیسه بکشد. برگشتنا خشایار با یک گونی بردوش در حال خره کش کردن وارد شد. فرمودیم چیست اینها؟ عارض شد: سنگ پا! فرمودیم: از خواب بیدار شده ایم حال مزاح نداریم... عارض شد: به سبیل همایونی قسم سنگ پاست...!

دم دستمان هیج نبود پرت کنیم سمتش فقط مقادیری فحش نثارش کردیم، سبک شدیم! عارض شد: توضیح می دهم، رخصت بفرمایید. فرمودیم: حرف رایگان تحویلمان بدهی شخصا به درخت آویزانت می کنیم. گفت: چشم. بعد ادامه داد در کاغذ اخبار خوانده است که اطبا و علمای اکنون بعد از کلی تحقیق و پژوهش به این رسیده اند که سنگ پا کشیدن علاوه بر این که سلول های مرده پوست کف پا را از بدن جدا می کند و باعث طراوت پوست پا می شود، مزید علی ذلک باعث خون رسانی مطلوب تر به اندام پایین بدن مثل ساق ها و ران ها شده و سردرد نیز کاهش می دهد و غلظت خون را می کاهد. فرمودیم: خب!

عارض شد: همین دیگر بر امحا و احشای داخلی نیز اثر نیکو گذارده و کلا حال خوب کن است. فرمودیم: ملتفتیم ما خودمان سنگ پا کش قهاری هستیم و اثراتش را به رای العین نیز بارها دیده ایم. یک سنگ پا که ابتیاع کنی ده سال کار می کند. علت این را که یک گونی ابتیاع کرده ای ملتفت نشده ایم. عرض کرد: یک گونی نیست بیشتر است! یک نیسان اجاره کرده از سر تا ته بازارچه هرچه سنگ پا بود را به نقد خریدیم. فرمودیم: چرا دیوانه؟ عارض شد: بعد از اعلام این خبر احتمال دارد بسیاری از رعیت هجوم بیاورند به سمت ابتیاع سنگ پا و ما منوپول همه سنگ پاهای محل را در اختیار گرفته به قیمت گزاف فروخته خرپول می شویم و به خوشبختی سلام می کنیم. فرمودیم: یک دانه از سنگ پاهایت را بیاور ببینیم. آورد داد به تماشا مشغول بودیم که حواسش پرت شد. چنان با سنگ پا برفرقش کوبیدیم که سنگ پا توی سرش خرد شد. الساعه مثل اسب گلوله خورده به خود می پیچد. امیدواریم ارتحال کند از دستش خلاص شویم....