آرشیو یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶، شماره ۴۰۰۱
سیاست نامه
۱۴
کتابخانه

روشنفکران ایرانی و افغانستان

چنگیز پهلوان

چنگیز پهلوان جزو معدود روشنفکران ایرانی است که در دودهه اخیر بر مساله افغانستان متمرکز شده است. از قضا پهلوان در این حوزه پرکار هم بوده و مقالات متعددی از او در دهه هفتاد در روزنامه ها و مجلات در خصوص وضعیت افغانستانی ها در ایران منتشر شده است. وی متولد 1318 است و تاکنون بارها به عنوان استاد مهمان به کالج سنت آنتونیز آکسفورد، برلین و اسنابروک دعوت شده است. پهلوان در دهه هفتاد مطالعات خود را بر جامعه افغانستان شدت بخشید، عمده مطالعات او در خصوص وضعیت مهاجران افغانستانی در ایران است، او باور داشت که می توان میان ایران و افغانستان پلی فرهنگی در نظر گرفت. وی در مصاحبه ای که هشت سال پیش با یک رسانه انگلیسی زبان داشته است، می گوید، ایرانیان می توانند جامعه، فرهنگ و روانشناسی اجتماعی مردم افغانستان را درک کنند ولی امریکایی ها از درک این مسائل جامعه افغانستان ناتوان هستند. پهلوان به دنبال راهکاری برای همزیستی جامعه ایران با مهاجران افغانستانی نیز بوده است و در یکی از مقالات خود می نویسد: «آنچه مهم است این است که ایرانیان ذهن و اندیشه خود را پذیرای همزیستی با مردم افغانستان بسازند.» وی در مقاله ای که در سال 1371 منتشر کرده، باور دارد دولت ایران مساله مهاجرت افغانستانی ها به ایران را ماجرای زودگذر می داند و در همین مساله اشاره می کند که نتیجه چنین نگرشی موجب شده، دستگاه های خبری ایران درباره مهاجران سکوت کنند و نتیجه این سکوت هم به نوبه خود موجب شده است که پیشداوری های موجود جامعه ایران نسبت به این اقوام مهاجر برقرار بماند و برنامه ای برای از میان بردن این پیشداوری ها برگزار نشود. کتاب «افغانستان عصر مجاهدین و برآمدن طالبان» به قلم وی در سال 1377 توسط نشر قطره راهی بازار نشر شده است. بر این کتاب نقدهای متعددی نوشته است. نگاه پهلوان به مساله افغانستان خاص است و او از زاویه دید ملی ایرانی به بررسی مساله افغانستان می پردازد. او از یک خطه مشترک سرزمینی سخن می گوید به همین دلیل بر مشترکات این دو فرهنگ تاکید مضاعفی دارد. شاید به همین دلیل این جامعه شناس و محقق در کتابی به اسم «در زمینه ایران شناسی» بخش مفصلی از کتابش را به «گوشه هایی از زندگی پناهندگان و مهاجران افغانستان در ایران» اختصاص می دهند.

محمود افشار

افشار جزو روشنفکرانی است که به دنبال ایجاد بستری مناسب برای تعامل جامعه ایران با مردم افغانستان است. وی در همین رابطه در مقاله ای می نویسد: «اصرار من به عنوان یک نفر ایرانی بر اینکه می خواهم زبان دری در افغانستان زبان رسمی و ملی باشد این است که هر قدر زبان کشوری توسعه داشته باشد از کتب و مجلاتی که در کشورهای همزبان تالیف و چاپ و اشعاری که گفته شده یا می شود، می توان استفاده کرد. خیلی از کتب ادبی و اشعار به زبان فارسی در افغانستان یعنی خراسان سابق و به وسیله خراسانیان نوشته و گفته شده است و امروز ما ایرانیان هم از آن استفاده می کنیم.» محمود افشار در مقاله دیگری نیز درباره اهمیت مشترکات فرهنگی جامعه ایران و افغانستان در سال 1324 می نویسد: «حس می کنم که ما با افغان ها و تاجیک ها همیشه از یک اصل و نسب و دارای یک زبان و تاریخ و ادبیات مشترک بوده و مهم ترین چیزی که ما را تاکنون به یک رشته یگانگی استوار داشته است، همانا زبان فارسی است.» افشار در همین مقاله تاکید می کند که باید هوس امپراتوری بزرگی را که افغانستان و.. . در دل خود جای دهد از سر بیرون کرد و به دنبال «قلمرو زبان فارسی» یا امپراتوری ادبی در این خطه سرزمینی بود. محمود افشار یزدی همینطور در سال 1310 نامه ای به انجمن ادبی کابل می نویسد و در آن می گوید: «اینجانب افغانستان را به اندازه ایران دوست دارم و معتقدم که ایرانی و افغانستانی هر چند دارای دو دولت مستقل هستند ولی در حقیقت یک ملت هستند در قالب 2 مملکت و یک روحیم در 2 بدن. ما و شما در تاریخ سیاسی و ادبی تا زمان انقراض سلطنت نادرشاه افشار شریک هستیم، نباید دوگانگی قائل شده یا تاریخ سیاسی و ادبی به اسم فارس و یک تاریخ سیاسی و ادبی به نام افغانستان تدوین کنیم.»

پرویز ناتل خانلری

او متولد اسفند 1292 شمسی است. ناتل خانلری در سال 1322 در نشریه «سخن» در مقاله ای با عنوان «همسایگان ناشناس» به نقد شناخت ناکافی دو همسایه می پردازد و نوشته است: «زمانی بود که میان ایران و افغانستان و آسیای مرکزی جدایی نبود، پیشه ور هنرمند اصفهانی در غزنین و سمرقند کاخ ها می ساخت و نقاش تبریزی در هرات هنر می فروخت.» او در بخش دیگری از همین مقاله نوشته است: «من هرگاه چهره نجیب و مهرانگیز یک افغانی را می بینم و آهنگ دلنشین فارسی او را می شنوم میل دارم که سر به زیر بیندازم. گویا در نگاه پرمحبتش گله ای هست و به زبان حال می گوید: «برادر عزیز، مرا کم می شناسی و کم دوست داری.»»دغدغه پرویز ناتلی خانلری نیز همانند افشار در موضوع افغانستان متمرکز بر مقولات زبانی و ادبیات فارسی است. او در کتاب «تاریخ زبان فارسی» که اثری ارزشمند و جزو معدود مطالعات جامع در خصوص زبان فارسی است: در جلد پنجم به مطالعه زبان فارسی در کشورهای همسایه مانند تاجیکستان، افغانستان و شبه قاره پرداخته است. خانلری به دنبال گسترش تعاملات میان افغانستان و ایران بود و راه تحقق این هدفش را در آموزش زبان فارسی می دانست. به همین خاطر او طرح های مختلفی را برای گسترش و تقویت زبان فارسی در خارج از کشور ارایه داد. او باور داشت گسترش زبان فارسی در خطه های سرزمینی مانند افغانستان به دلیل تاریخ و جایگاه این زبان می تواند محقق شود.