آرشیو یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶، شماره ۴۰۰۱
صفحه آخر
۱۶
فلسفه در خیابان

وراجی موقوف

محسن آزموده

از فلاسفه یونانی موسوم به «پیشاسقراطی» که بنیانگذاران فلسفه تلقی می شوند، کتاب یا متن مفصلی باقی نمانده است. آنچه از ایشان هست، پاره گفتارهایی است که در طول بیش از 2500 سال مورد بحث و فحص قرار گرفته و پژوهشگران در طول سده ها کوشیده اند بر مبنای آنها جهان یونانی و به سخن دقیق تر مختصات نخستین گام هایی را که فلسفه در مقام طفلی نوپا برداشته،ترسیم کنند. معروف است در جلسات هفتگی فلسفه در کیمبریج که در نیمه نخست قرن بیستم با حضور لودویگ ویتگنشتاین، فیلسوف شهیر اتریشی برگزار می شد، هیچ کس نه فقط حق نداشت پرچانگی کند، بلکه حتی جسارت وراجی هم نمی یافت. اندیشمند بی اعصاب و تندمزاج اگر حس می کرد سخنران بیش از اندازه لفاظی می کند، ملاحظه اش را نمی کرد و بی پروا او را عتاب و خطاب می کرد. این امر سبب شده بود که در محفل مذکور رقابتی میان سخنرانان پدید آید، در این جهت که تا سرحد امکان گفتارشان را خلاصه کنند. نمونه اعلایش خود ویتگنشتاین بود که هم در آثارش و هم در نوشته هایش به سختی بتوان کلمه یا جمله ای اضافه پیدا کرد، تا جایی که حتی برخی معتقدند او دیگر زیادی خلاصه نویسی می کرد و بیش از اندازه روی عقل مخاطبان حساب باز کرده بود! دو نمونه فوق، یکی از سرآغاز شکل گیری فلسفه و دومی مربوط به زمانه پختگی و کمال آن را نشان می دهد که فلسفه و فلسفه ورزی مخالف سفت و سخت پرحرفی و وراجی است. فیلسوفان اصیل و بزرگ، اهل تکرار مکررات و پرگویی نبودند و کم و گزیده چون در، سخن می گفتند. دست یافتن به این مقام هم کار آسانی نیست، نیازمند سال ها تامل، ممارست و سکوت است، کارهایی که متاسفانه ما چندان بدان عادت نداریم و تلاشی هم در جهت نیل به فضیلت «مختصر و مفید»گویی نمی کنیم. نتیجه هم گفتارهای مطول و پر از اطناب و تفصیل است که اگر کلاه مان را قاضی کنیم، هیچ معنای محصلی ندارد و حاصلش سردرد مخاطب و کف کردن دهان گوینده است!