آرشیو سه‌شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۶، شماره ۴۰۰۳
صفحه آخر
۱۶
شلیک از فاصله نزدیک

چه کج رفتاری ای چرخ

سید عبدالجواد موسوی

کافی است همین دو، سه ماه اخیر را در این سرزمین زیسته باشی تا دریابی چرا این همه در ادبیات فارسی از چرخ فلک نالیده اند و به زمین و زمان بد و بیراه گفته اند، تا بدانی چرا موسیقی ایرانی با همه بزمی بودنش این همه محزون است و گاه می تواند جگربند شیران نر را بگسلاند. به راستی این حجم از مصیبت و بلا چرا باید بر سر ما آوار شود؟ اگر به چرخ کج رفتار و آسمان بدکردار و زمین ناپایدار این همه بلا را نسبت ندهیم چه کنیم؟ آسمان و زمین کم با ما نامهربان بودند که حالا دریا هم به جمع آنان پیوسته.

مه و ستاره و خورشید و کهکشان همه جمعند

شکست ما که نیازی به این سپاه ندارد

ما دیریست که سپر انداخته ایم و در دایره قسمت نقطه تسلیمیم. با آنکه سپر انداخته و در مقابل قهر و لطف تسلیم محض است چه جای جنگ و جدل؟ ببخشید که به زبان شعر سخن می گویم. شعر همواره زبان تسلی بوده و ما که همه عمر داغ دیده ایم با زبانی جز زبان شعر آشنا نیستیم. فرموده اند: یک داغ دل بس است برای قبیله ای. و قبیله من در همین کوتاه ایام داغ ها دیده است. به اندازه همه قبایل جهان. اگر به عدل باشد بس است. اگر به قهر باشد بس است. اگر به تاوان باشد بس است. ما خسته ایم و شانه های نحیف مان دیگر توان تشییع این همه عزیز را ندارد. ما از پا افتادگانیم. خسته و درهم شکسته. نفرین شده و دست بسته. چه می توانیم کرد؟ نه آه نفرین مان اثر می کند و نه تیر دعای مان کارگر می افتد. از زمین و زمان نا امیدیم اما هرچه هستیم و هرکه هستیم روزی و روزگاری همنشین و هم نفس پاک ترین مخلوقات خدا بودیم. اگر پاکان حرمتی دارند-که دارند- از آن یگانه بی چند و چون عاجزانه می خواهیم کرامت و بزرگی آنان را به یاد آورد و دیگربار فرصت زیستنی شرافتمندانه را به ما عطا فرماید. که ما هنوز هم از سابقه نومید نیستیم.