آرشیو پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۶، شماره ۴۰۱۷
کتاب
۱۰
سیاست

خشونت ذاتی محافظه کاری است

فرامرز آذرپاد

محافظه کاری را شاید بتوان یکی از پیچیده ترین مفاهیم سیاسی مدرن نامید. مقالات و کتاب های متعددی تاکنون در مورد این مفهوم منتشر شده اند، چه از سوی سیاستمدارانی که خود را محافظه کار یا مدافع محافظه کاری نامیده اند و چه از سوی کسانی که خود را منتقد آن می دانند. محافظه کاری، بر اساس تعریف، یک مفهوم مدرن در ادبیات سیاسی غرب است که بعد از انقلاب فرانسه رواج یافت. ادموند برک ایرلندی به نوعی بنیان گذار این مفهوم شناخته می شود: سیاستمداری بریتانیایی که به شدت منتقد انقلاب فرانسه بود. اینکه محافظه کاری چیست و محافظه کاران دقیقا از چه چیز محافظت می کنند، موضوع جدل سیاسی طی سه قرن گذشته بوده است. کتاب «ذهن ارتجاعی: محافظه کاری از ادموند برک تا سارا پالین» یکی از کتاب هایی است که قرار است مفهوم محافظه کاری سیاسی را برای خوانندگانش روشن کند. کری رابین، یک روزنامه نگار و استاد علوم سیاسی است که بخش اعظم نوشته های خود را طی 10 سال گذشته به بررسی مفهوم محافظه کاری و نومحافظه کاری در امریکا اختصاص داده است. «ذهن ارتجاعی» جمع آوری بخشی از تلاش های او در دهه اول قرن بیست و یکم است. کری رابین مجموعه ای از مقاله های خود در مورد محافظه کاری را در این کتاب بازنگری و جمع آوری کرده و با یک مقدمه بلند عرضه کرده است. کتاب ادعای بزرگی دارد، مجموعه نوشته ها قرار است ثابت کند که «محافظه کاری» یک تفکر مدون سیاسی مبتنی بر اصول مشخص و متمایز است. به اضافه اینکه در بخش دوم مقالات چاپ شده در این کتاب، رابین تلاش می کند ثابت کند اقدام به خشونت، یک انحراف از تفکر محافظه کاری نیست، بلکه ریشه در تار و پود این تفکر دارد. ادعای اصلی توصیف رابین در مورد محافظه کاری این است، محافظه کاران با وجود همه اختلاف نظرهایی که در طول سه قرن گذشته با هم داشتند، بر یک موضوع اتفاق نظر دارند: «باید از قدرت و امتیاز در مقابل جنبش هایی که خواهان آزادی و برابری هستند دفاع کرد.» رابین معتقد است هر چند ممکن است گروهی محافظه کاران از وجود حکومت انتقاد کنند و برخی از آن دفاع کنند، اینکه برخی از بازار آزاد حمایت کنند و برخی با آن مخالفت کنند، اما این اختلاف ها باعث نمی شود که عقیده بنیادین مبنی بر تعلق امتیاز و قدرت به بخشی خاص از جامعه زیر سوال برود. او در این تعریف خود مرزهای تفکر سیاسی را جابه جا می کند و می گوید حتی بخشی از محافظه کاران که از اشرافیت گرایی و فئودالیسم انتقاد می کنند هم نهایتا خواهان ایجاد یک نوع سلسله مراتب و نظام قدرت جدید هستند، اگر محافظه کاری از آزادی و برابری در عرصه عمومی حمایت کند، نهایتا دنبال ایجاد سلسله مراتب قدرت در عرصه خصوصی است. نتیجه گیری او این است که محافظه کاران به هر حال از نظام و سلسله مراتب طبقاتی حمایت می کنند، اگرچه ممکن است برخی مخالف برده داری یا حکومت اشراف بر اساس امتیاز خانوادگی باشند، اما در برابر آن در عرصه خصوصی از ایجاد سلسله مراتب و نظم های کوچک تر در خانه ها حمایت می کنند. به اعتقاد کری رابین، مفاهیمی مانند «بازار آزاد» یا دفاع از «حکومت حداقلی» عقاید بنیادین محافظه کاری نیستند، بلکه اینها همگی مفاهیمی موقتی هستند که محافظه کاران بنا به شرایط از آن دفاع می کنند، نهایتا محافظه کاری به یک اصل بنیادین خلاصه می شود: «عده ای به صورت طبیعی باید بر دیگران مسلط باشند.»

این به یک چوب راندن محافظه کاری از سوی کری رابین منتقدانی هم دارد. به اعتقاد شری برمن، نهضت های پوپولیست راست در این کتاب به شکل درستی تصویر نشده اند و ویژگی های اساسی آنها از جمله تلاش برای به هم زدن نظم موجود و عدم وابستگی به یک طبقه ممتاز، نادیده گرفته شده است. جان دربیشایر، منتقد مجله آمریکن کانسروتیو به عنوان یک متفکر محافظه کار می نویسد: «رابین در سراسر این کتاب تلاش می کند تا قدرتمندان را از کرسی قدرت پایین بکشد و فرودستان و سرکوب شدگان را جای آنها بنشاند و تصور می کند که این فرودستان وقتی روی کرسی حکومت بنشینند به شکل معجزه آسایی خودشان را در اعمال قدرت و سرکوب کنترل خواهند کرد، تاریخ مملو از مثال هایی برای رد این دیدگاه است.» با وجود تمام انتقادهایی که به جوهره اصلی استدلال این کتاب وارد شده است، خواندن آن می تواند بخشی از دیدگاه های محافظه کاران و «ضد انقلاب» را روشن تر کند.